دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

جنایت مرد 29 ساله؛ 3 سال بعد از آشنایی خیابانی

مردی که در پی یک آشنایی خیابانی، زن جوانی را زمستان سال گذشته به منزل ویلایی کشانده و او را به قتل رسانده بود، قبل از کشف جسد مقتول، با هوشیاری مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی دستگیر و راز جنایت در پلاک 96 را در حالی افشا کرد که بررسی های بیشتر درباره چگونگی وقوع قتل و انگیزه وی همچنان ادامه دارد.
کد خبر : 30694

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از روزنامه خراسان، متهم 29 ساله این پرونده جنایی که با داستان سرایی های ساختگی تاکنون حقیقت ماجرا را در سینه خود پنهان کرده بود، ظهر روز گذشته مقابل قاضی ویژه قتل عمد نشست تا بار دیگر مورد بازجویی قرار گیرد اما این بار قصه گویی های متهم نتوانست قاضی «سید جواد حسینی» را که رسیدگی به پرونده گم شدن زن جوان را به عهده گرفته بود، قانع کند.


اگرچه او پس از ارتکاب جرم، هیچ سرنخی از خود به جا نگذاشته بود و به دلیل نبود دلایل و اسناد محکمه پسند و با تامین قرار قانونی از زندان آزاد شده بود، ولی وقتی قاضی با تجربه ویژه قتل عمد کلاف سردرگم داستان های ساختگی متهم در مسیر پرونده را به هر سو می کشید، باز هم سرنخ های این کلاف پیچیده به جوانی به نام «الف» می رسید. هم او که چند روز پس از وقوع جنایت دستگیر شده اما تنها به یک آشنایی خیابانی اعتراف کرده بود.


این گونه بود که روز گذشته قاضی «حسینی» دستور بازداشت دوباره «الف» را صادر کرد و این بار یکی از کارآگاهان زبده اداره جنایی، مامور پیگیری پرونده شد. چند ساعت بعد سرگرد نجفی، متهم 29 ساله را در حالی که حلقه های قانون بر دستانش خودنمایی می کرد مقابل قاضی ویژه قتل عمد مشهد نشاند. او سعی می کرد باز هم همان قصه های تکراری را بازگو کند. این درحالی بود که قاضی حسینی همچنان با آرامش به اظهارات متهم گوش می داد. «الف» که دید داستان هایش دیگر کارآمد و قابل باور نیست نگاهی به دستبندهای آهنین انداخت. او که در برابر سوالات تخصصی از پاسخ عاجز می ماند دیگر همه راه های فرار را به روی خود بسته دید و به ناچار لب به اعتراف گشود.


جوان 29 ساله گفت: حدود زمستان سال 90 بود که با «س» آشنا شدم. دوستی خیابانی ما هر روز عمیق تر می شد و ما مدام با یکدیگر و برای کشیدن قلیان به تفریحگاه های اطراف مشهد می‌رفتیم. هر دو نفر ما مجرد بودیم و در خیابان ها با یکدیگر دور می زدیم. حدود یک سال از این ارتباط عاشقانه سپری شده بود که روزی «س» گفت: جوانی به خواستگاری اش آمده و قصد ازدواج دارد. آن روز من برای او آرزوی موفقیت کردم و از یکدیگر جدا شدیم و دیگر از او خبری نداشتم تا این که آذرماه سال گذشته در خانه خواب بودم که دیدم فردی حدود 20 بار با شماره همراهم تماس گرفته است. وقتی به آن شماره زنگ زدم پشت خط صدای «س» را شنیدم. او می دانست در بنگاه املاک فعالیت می کنم به همین خاطر هم از من خواست تا خانه ای به مدت 2 ماه برای او اجاره کنم اما به او گفتم اجاره خانه ها حداقل یک ساله است و کسی منزلش را برای 2 ماه اجاره نمی دهد. این گونه بود که با او در خیابان فلاحی منطقه قاسم آباد قرار گذاشتم و با خودرو پژو پارس سفیدم به دنبالش رفتم. «س» در حالی که گریه می کرد به من گفت: با همسرش اختلاف دارد و از منزل قهر کرده است و ادامه داد: قصد دارد به دبی برود و یا خانه ای مجزا اجاره کند.


وقتی سخنان او را شنیدم دلم سوخت، 3 چمدانش را به همراه یک پلاستیک مشکی که در دست داشت، داخل خودرو گذاشتم و او را به پلاک 96 و منزل ویلایی پدرم که خالی از سکنه بود بردم. ابتدا «س» را نصیحت کردم که به زندگی اش بازگردد چرا که اکنون ازدواج کرده است اما او قبول نکرد. پس از آن به منزل خواهرم رفتم. او سالاد الویه درست کرده بود مقداری سالاد برداشتم و نزد «س» بازگشتم. درحال صرف سالاد الویه بود که در بین صحبت هایش به پدرم فحاشی کرد.


من که انتظار چنین جملات توهین آمیزی را نداشتم ضربه ای به گیجگاهش زدم که بعد فهمیدم مرده است. ترسیده بودم اما چاره ای جز انتقال جسد نداشتم. به ناچار با یکی از دوستانم که آرایشگر بود تماس گرفتم و پس از بیان ماجرا او را به پلاک 96 بردم. دوستم (ح) ابتدا باور نمی کرد اما با دیدن جسد با من همکاری کرد. پیکر بی جان «س» را در صندوق عقب پژو گذاشتیم و به طرف عوارضی جاده نیشابور به راه افتادیم در یک مکان خلوت جسد را دفن کردم و با هم به مشهد بازگشتیم اما همچنان مضطرب بودم تا این که از «ح» خواستم دوباره به محل دفن جسد برویم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده است. 2 روز بعد وقتی آن جا رسیدیم دیدم قسمتی جزئی از جسد توسط حیوانات خورده شده است ترسیدم پلیس آن را کشف کند به همین خاطر دوباره جسد را از زیر خاک بیرون آوردم و با خودرو به سمت چناران رفتیم اما مکان خلوتی برای دفن جسد پیدا نمی کردیم تا این که به کنار رودخانه ای در اطراف رادکان رسیدیم و من جسد را در حالی که دورش پارچه ای سفید بسته بودم در آن جا دفن کردم.


چند ماه بعد و در فروردین سال جاری دوباره به همان مکان رفتم و مقدار بیشتری خاک روی محل دفن «س» ریختم آن زمان موها و پیراهن او از داخل خاک بیرون زده بود.


گزارش خراسان حاکی است: با توجه به اعترافات صریح متهم، بلافاصله قاضی سیدجواد حسینی با صدور دستورات ویژه ای از کارآگاهان خواست به سمت منطقه رادکان حرکت کنند.


اما تلاش نیروهای آتش نشانی و کارآگاهان برای یافتن جسد به نتیجه نرسید. این بود که مقام قضایی دستور دستگیری همدست «الف» را نیز صادر کرد و هر دو متهم با صدور قرار قانونی برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره جنایی قرار گرفتند. چرا که هنوز مقام قضایی از اظهارات متهم درباره چگونگی وقوع قتل و همچنین انگیزه او در ارتکاب این جنایت قانع نشده است.


این درحالی است که خانواده مقتول اظهار داشته اند «س» مقادیر زیادی طلا به همراه خود داشته است و این احتمال وجود دارد که متهم برای سرقت طلاها، دست به جنایت زده باشد.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب