دلایل زیباکلام برای شرکت در راهپیمایی روز قدس
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، صادق زیباکلام درباره حضورش در مراسم روز قدس در یادداشتی با شروع شعر زیر نوشت:
دوش در حلقه ما صحبت گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود
دوستان سلام،
با آرزوی قبولی طاعات، شرکت بنده در راه پیمایی روز قدس ابهامات و پرسش هایی را در میان دوستان برانگیخت. برخی از این عمل مکدر شده و آن را تقبیح کردند؛ برخی ضمن ابراز مخالفت در عین حال حاضر به محکومیت نشدند؛ برخی با نفس کار موافق بودند، برخی آن را یک تصمیم شخصی می دانستند؛ برخی آن را سیاسی کاری و از باب عاقبت اندیشی و قس علیهذا. ان شاءالله که در خور ارزشی که برایم قائل هستید باشم و بتوانم آن را حفظ کنم. آن اظهارنظرها را که دیدم، فکر کردم بهتر است که خودم هم توضیحاتی بابت کاری که کردم، بدهم.
بگذارید با واکنش این طرفی ها شروع کنم. برخی از راه پیمایان با دیدن من شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سر می دادند. برخی دیگر با دیدن من شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» را با فریادهای بلندتری سر می دادند. برخی هم البته به آن واکنش ها و در حمایت از من اعتراض می کردند و حتی از من عذرخواهی هم به خاطر آن تندی ها می کردند. اما درخصوص توضیحاتی که می خواستم خدمتتان ارائه بدهم.
1- اولین مسئله نفس شرکت در مراسم عمومی و ملی است. متاسفانه مدت هاست که مراسم و مناسبت هایی که عمومی بوده و تعلق به همه دارند، توسط یک جریان سیاسی خاص که محبوبیت چندانی هم ندارد «مصادره» شده. جدای از روز قدس، 22 بهمن و مناسبت های دیگر را هم از آن خودشان کرده اند. البته من این نکته را قبول دارم که روز قدس با 22 بهمن برای بسیاری ممکن است فرق داشته باشد. اما فعلا به ارزش گذاری مناسبت ها کاری نداریم و فرضمان این است که همه آن ها از یک شأن و منزلت برای همه برخوردارند. اصل بحث است که مطرح می باشد. یعنی مصادره مناسبت ها توسط یک جریان خاص. این گروه خاص درخصوص مناسبت ها به گونه ای رفتار می کند که گویا متولی و صاحب آن مناسبت آن ها هستند و اجتماع مردم در گرامی داشت آن مناسبت، درحقیقت تایید و تصدیق آن جریان می باشد.
شهدا آیت الله بهشتی، استاد مرتضی مطهری، مفتح، باهنر یا شهدای برجسته جنگ هم چون همت، مهدی باکری، حاج حسین خرازی و بسیاری دیگر اگر امروز در میان ما می بودند، چه جهت گیری سیاسی می کردند و آیا در جبهه اصول گرایان تندرو قرار می گرفتند یا برعکس ترجیح می دادند از آن ها فاصله بگیرند، می توان به دوران حیات آنان نگاهی دوباره انداخت و آراء و اندیشه هایشان به علاوه موضع گیری های سیاسی و اجتماعی آنان را مورد بررسی قرار داد |
اخیرا در مراسم تشییع جنازه شهدای غواص این پدیده را مشاهده کردیم. سخنرانان، مداحان و بسیاری از شعارهایی که برگزارکنندگان می دادند، به گونه ای بود که اگر کسی از اصل ماجرا خبر نداشت، فکر می کرد که غواصان در راستای آرمان های اصول گرایان تندرو و اعضای جبهه پایداری به شهادت رسیده اند. یا اگر آن شهدا امروز زنده می بودند، علیه دولت یازدهم و علیه تیم مذاکره کننده موضع گیری می کردند. اصول گرایان همین وضعیت را نسبت به چهره های دوران مبارزه و انقلاب به علاوه دفاع مقدس هم به وجود آورده اند، همه آن ها را تصاحب کرده اند.
دوستان اصلا این گونه نیست. ای بسا بسیاری از آن چهره ها اگر امروز در میان ما می بودند، با آن ها همراهی نمی کردند. هم چنان که کم هم نیستند، مشابه و مثل آن ها که با اصول گرایان بالاخص طیف تندرو آنان آبشان در یک جوب نمی رود و نه تنها ستایش نمی شوند، بلکه از توهین هم به آن ها خودداری نمی شود. در حالی که اگر آنان هم شهید شده بودند، به جای توهین مورد تقدیر می بودند و اصول گرایان آن ها را هم مثل مابقی چهره های انقلاب به حساب خودشان گذارده بودند.
مصادره سیاسی چهره ها و شهدای دوران انقلاب و جنگ جدای از آن که از نظر اخلاقی عملی ناشایست محسوب می شود، در عین حال ممکن است ظلمی هم به آنها محسوب شود. چرا که نظر منفی که نسبت به اصولگرایان تندرو یا جبهه پایداری وجود دارد، به آنان نیز تعمیم داده شود. نسل های جدید که علم و اطلاعی از این چهره ها ندارند، همان نگاه منفی که به تندروها دارند، به این چهره ها نیز تعمیم خواهندداد. و این ظلمی آشکار در حق این چهره ها می باشد.
اگر اصراری هست که این چهره ها، فی المثل شهدا آیت الله بهشتی، استاد مرتضی مطهری، مفتح، باهنر یا شهدای برجسته جنگ هم چون همت، مهدی باکری، حاج حسین خرازی و بسیاری دیگر اگر امروز در میان ما می بودند، چه جهت گیری سیاسی می کردند و آیا در جبهه اصول گرایان تندرو قرار می گرفتند یا برعکس ترجیح می دادند از آن ها فاصله بگیرند، می توان به دوران حیات آنان نگاهی دوباره انداخت و آراء و اندیشه هایشان به علاوه موضع گیری های سیاسی و اجتماعی آنان را مورد بررسی قرار داد.
ضمن آن که احترام به رهبران و چهره های سیاسی گذشته عملی شایسته و درست است، اما الگو گرفتن و نصب العین قرار دادن آن ها برای چاره جوری و راه گشایی امروز خیلی روش درستی نیست. آن ها هرچه در زمانه خودشان کرده اند (با این فرض که تصمیمات و تدابیرشان درست هم بوده باشد)، آن سیاست ها ملهم و متاثر از اقتضائات زمانه آن ها می بوده. از کجا معلوم که اگر آن ها در زمانه ما به سر می بردند، همان گونه تصمیم گیری می کردند؟ گیریم که 30 سال پیش شهید بهشتی موافق با صدور انقلاب، دشمنی با غرب و قطع رابطه با آمریکا بوده باشند. از کجا معلوم که با توجه به شرایط و مقتضیات امروزه ایشان هم چنان همان دیدگاه ها را می داشتند؟
در جوامع دیگر هم ضمن بزرگداشت رهبران مهمی که در گذشته داشته اند، در عین حال برای حل و فصل مسائل امروزی شان سعی نمی کنند از راه و روش های آنان در گذشته مدد بگیرند. آمریکایی ها برای حل و فصل مشکلات امروزی شان نه متوسل به آبراهام لینکلن می شوند نه به جورج واشنگتن یا به هنری کیسینجر. ایضا انگلیسی ها ضمن نصب مجسمه وینستون چرچیل یا بنجامین دیزرائیلی جلوی پارلمانشان، برای حل و فصل مسائل امروزی شان از فکر و تدبیر مسئولان فعلی شان کمک می گیرند.
ختم کلام آن که نه مناسبت های ملی تعلق به یک جریان خاص دارند و نه چهره ها و شخصیت های گذشته. تلاش در جهت مصادره کردن آن ها توسط یک جریان سیاسی جفا هم در حق آن مناسبت ها و هم در حق آن چهره هاست. چرا که هر تصویری که آن جریان در سطح جامعه دارد، لاجرم بر روی آن شخصیت ها و مناسبت ها می افتاد. وظیفه ما آن است که نگذاریم این جریان که از قضای روزگار محبوبیت چندانی هم ندارد، چهره ها و مناسبت های ملی را مصادره نموده و به نام خود نماید.
2- اما درخصوص شرکت در راه پیمایی روز قدس من در آن راه پیمایی شرکت کرده بودم تا مخالفت و اعتراض خودم را نسبت به رفتار اسرائیلی ها در سرزمین های اشغالی از جمله نوار غزه نشان بدهم. کم نیستند اسرائیلی هایی که آن ها هم ایضا نسبت به رفتار حکومتشان نسبت به فلسطینی ها معترض اند. حتی علیه رفتار ارتش اسرائیل در نوار غزه راه پیمایی و اعتراضات دیگر داشته اند.
ایام به کام باد
صادق زیباکلام
بیست و دوم تیرماه یکهزار و سیصد و نود و چهار
انتهای پیام/