به استقبال ابهام های نسل سوم و چهارم برویم
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، این روزها که مصادف با ورود به چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی و به دست گرفتن قدرت تعیین سرنوشت کشور توسط مردم ایران است، در تحلیلها و برنامههای رسانه ای درباره این موضوع سخن گفته میشود که بخشی از جمعیت نسل سوم و تاحدودی نسل چهارم انقلاب اسلامی، درباره چرایی انقلاب و زمینههای شکل گیری نهضت 15 خرداد سوالات و حتی ابهامهایی مطرح میکنند. سوالها و ابهامهایی که نفس وجود آن نشان دهنده روحیه پرسش گر و حقیقت جوی این نسلها برای رسیدن به حقایق انقلاب اسلامی است. روحیه ای که باید آن را قدر دانست و با بیانی لیّن و اقناع کننده به سوی آن شتافت.
واقعیت این است که بخشی از وجود این ابهامها و پرسشها ی بعضا بسیار بدیهی، نشان دهنده ضعف در گذشته است. ضعف در انتقال مفاهیم و ارزشهای انقلاب اسلامی به نسلهایی که سالها پس از انقلاب به دنیا آمده اند. این ضعف البته ریشه در چند عامل دارد، ازجمله:
1- یکی از مهم ترین این اشکالات، رواج این تصور غلط است که پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن، پایان نهضت مردمی 15 خرداد بود. درحالی که منطق میگوید، تازه از 22 بهمن به بعد باید فرایند اصلی مربوط به تمدن سازی این تحول بزرگ آغاز شود. این نه حرف من که تاکید سکان دار انقلاب است:«...انقلاب فقط شورش کردن، به خیابان ریختن و جنجال کردن نیست. انقلاب یعنی تغییر بنیادینِ همه نهادهای اصلی زندگی جامعه...این امری است که به تدریج و در طول زمان با تلاش و مجاهدت دایمی انجام میگیرد؛ مشروط بر اینکه روح و خواست و ضرورت انقلاب در مردم باقی بماند... انقلاب یک ضرورت است، تمام نشده و وظیفه انقلابی بر دوش همه وجود دارد.» (بیانات رهبر انقلاب؛ 15 بهمن 81) وقتی انقلاب را یک عنصر زنده و جاری بدانیم و در حرف و عمل به جای افعال ماضی درباره آن افعال مضارع استفاده کنیم، طبعا بخشی از ایجاد حساسیت در همه نسلهای پس از 22 بهمن 57 انجام میشود و «روح، خواست و ضرورت انقلاب اسلامی» بین مردم زنده میماند.
2- دومین آسیب این است که انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای جامعه از نسلهای گذشته به نسلهای بعدی به خوبی و به طور کامل انجام نشده است. این جا باید به ضعف در حوزه رسانهها شامل معنای خاص آن یعنی رادیو، تلویزیون، سایتها، مطبوعات و ... و رسانه در معنای عام، یعنی تریبونها، مسئولان و نهادهای تولید و توزیع کننده پیام و ... نیز اشاره کرد که در چهار دهه اخیر، در جامعه محتوا تولید و توزیع کرده اند. بدون هیچ تعارفی باید اقرار کنیم که اگر ارزشها و میراثهای چهار دهه گذشته در این سالها به خوبی و به طور کامل منتقل نشده است همه تریبون داران و مسئولان و رسانهها مقصرند و باید مقابل میراث امام خمینی (ره) و شهدای انقلاب اسلامی پاسخ گو باشند، حالا برخی کمتر و برخی بیشتر. نقش رسانهها در انتقال فرهنگ و ارزشهای انقلاب اسلامی آن قدر مهم است که رهبری نظام در دیداری با برنامه سازان تلویزیونی به آنها تاکید میکنند: «...حقیقتاً اگر شما مسئولیت خود را درست و پیگیر انجام دهید و انشاءا... استعدادهای جوان، روزبهروز شکوفایی پیدا کنند، شما از این بنده حقیر، برای اسلام و مسلمین و انقلاب مفیدتر خواهید شد.»(7 اردیبهشت 71) چه این ضعف نتیجه توجه نکردن به اقتضائات نسلهای جدید یا نتیجه ادبیات نامناسب و گاه متاسفانه توهین آمیز و چه نتیجه نبود مقابله قدرتمند با جنگ نرم دشمن باشد، در هرحال نباید فراموش کنیم که انقلاب اسلامی که برای مردم آزادی، استقلال و قدرت تعیین سرنوشت کشور را به ارمغان آورد و باعث شد حس مطالبه گری مردم که در دوره پهلوی سرکوب میشد، زنده و در قانون اساسی کشور به رسمیت شناخته شود، طبعا نیازدارد که مسئولان کشور سازوکارهای لازم را برای پاسخ گویی اقناع کننده به این پرسشها فراهم آورند. شاید اگر در همه این سالها مسئولان کشور به مطالبات و تبیینهای رهبری نظام درباره مقوله «آزاداندیشی» که بیش از هشت هزار بار در بیانات ایشان به کار رفته است توجه و برای ایجاد کرسیهای آزاد اندیشی، نه به صورت صوری و ظاهری بلکه در عمل اقدام میکردند، بخشی مهم از مسیر انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی ریل گذاری شده بود. البته کاهش اعتبار برخی تریبونها و رسانهها (اعم از مکتوب و غیر مکتوب) که نتیجه اقدامات اشتباه یا ادبیات نامناسب و غیرقابل اقناع و پذیرش و تبدیل شدن آن مسئولان یا رسانهها به تریبونهای یک جریان یا طیفی از مردم بود نیز قابل توجه است؛ بی آن که به این مهم توجه شود که انقلاب اسلامی متعلق به همه مردم ایران است و در بزنگاهها و زمانهایی که طیفی از نسلهای جدید به ابهام یا پرسشی میرسند، برای آن که پاسخ به این پرسشها باورپذیر باشد، گوینده و تولید کننده و توزیع کننده پیام نیاز به «اعتبار» دارد.
طبعا بیان این آسیبها به معنای این نیست که مطلقا هیچ تلاشی صورت نگرفته و هیچ میراثی منتقل نشده است بلکه همان طور که در بالا تصریح شد، مراد این است که این ارزشها و فرهنگها و مفاهیم آن طورکه باید و شاید، به طورکامل منتقل نشده اند. مسئله این است که انتقال نیافتن کامل آن مفاهیم و ارزشها، به عناصر مداخله گر و برانداز که به دنبال ایجاد شکاف در جامعه هستند، فرصت میدهد تا روی گسلهای ایجاد شده حرکت کنند و ضعف همزبانی و همگرایی اعضای جامعه را بستری برای ایجاد یک ناهنجاری یا اعتراض قرار دهند.
در این زمینه بازهم میتوان نوشت اما آینده از آن جامعه ای است که پویا باشد و از تهدیدها، فرصت بسازد. با این نگاه، باید بیان ضعفها و نقدها را غنیمت دانست و برای پاسخ به آن به قدرت روز افزون گفتمان انقلاب اسلامی مراجعه کرد. گفتمانی که با اتکا به خداوند و قدرت مردم توانست به نظام 2500 ساله شاهنشاهی در ایران پایان دهد و قدرت و ابزارهای تعیین سرنوشت کشور را از شاهان بگیرد و به مردم بسپارد، قطعا توان گفتمانی و محتوایی لازم برای آن که «روح، خواست و ضرورت انقلاب اسلامی » را در مردم زنده نگه دارد و به نقدها پاسخ دهد، ضعفها و کاستیها را جبران و از پیچهای خطرناک و تاریخی به سلامت عبور کند، هم دارد.
منبع: خراسان
انتهای پیام/