دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
روی خط جشنواره تئاتر فجر(11)

نوستالژی حس و حال عاشقانه در «شرقی غمگین» و زندگی با ماده ببر در آخرین روز جشنواره

سی‌وششمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر با اجرای 28 نمایش صحنه‌ای و 11 نمایش خارج از صحنه به پایان رسید.
کد خبر : 255883

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری آنا، اجرای نمایش «خسیس» به کارگردانی مریم کاظمی در سالن اصلی تئاترشهر از مهمترین اتفاقات فرهنگی در سالن‌های بزرگ نمایشی بود.


حسین محب اهری در این اجرا انتخاب مناسبی برای کاراکتر هارپاپون است و از تجارب 40 ساله اش برای این نقش حداکثر استفاده کرده اما با توجه به مدت زمان 130 دقیقه محخاطب با اجرای کلاسیک روبرو است که کارگردان می‌خواهد آن را طبق نمایشنامه و روایت نعل به نعل اجرا کند اما با وجه به این واهمه که متن با تماشاگر چون ارتباط برقرار نکند استفاده از موسیقی‌های محلی و عامیانه کرده که این دو با هم همخوانی ندارد. در صورتی که اگر از یک آهنگساز و ترانه سرا استفاده می‌شد که طبق این متن اشعاری را می‌سرود و بر اساس آن آهنگسازی می‌کرد، اجرا برای مخاطب دلنشین می‌شد. کارگردان در این اجرا با توجه به دو اصل موسیقی و طراحی لباس متنوع قصد چشم نواز کردن نمایش را دارد اما در حوزه لباس نیز فقط نتنوع رنگ دید ه می‌شود و لباس ها کاربردی و بر اساس شخصیت‌ها و تیپ‌های نمایش طراحی نشده لذا با توجه به میزانسن‌های پررفت و آمد و شلوغ نمایش در قسمت‌هایی برای بازیگر ایفای نقش دست و پا گیر هستند.


نمایش اجرای عمومی در پردیس تئاتر تهران پشت سر گذاشته این انتظار می‌رفت با حداقل‌ترین نواقص در جشنواره اجرا می‌شد اما همچنان مخاطب در دو اجرا شاهد ضعف‌های تکنیکی در بخش صدا، نور و بخش‌های مختلف صحنه بود با این احوال در کنار تیم بازیگری جوان نمایش بازی چشم‌نواز حسین محب اهری به عنوان نقطه قوت کار به حساب می‌آمد.



«شرقی غمگین» نمایشی در وصف فراغ


در میان اجراهای روز گذشته نمایش «شرقی غمگین» نوشته سجاد افشاریان به کارگردانی سعید زارعی در تالار قشقایی روایتی از احوال عاشقانه فردی است که در غصه فراغ دوسال از خانه بیرون نرفته است.


در این اثر با رنج از دست رفتن عشق با موسیقی، ادبیات و شعر در هم می‌آمیزد و در قالب ترانه‌ها و درد دل‌های عاشقانه علی عشقی برای دلبر فضای نوستالژی برای مخاطب ترسیم می‌شود.


«شرقی غمگین» درباره مردی است که نتوانسته رفتن محبوبش را تاب بیاورد و او شرایط کنونی‌اش را انتخاب کرده و ترجیح می‌دهد از هر چیزی که وی را به یاد معشوقه‌اش بیندازد دوری کند. دو سال از خانه بیرون نمی‌رود و از قدم زدن در خیابان‌هایی که یادآور دلبر است می‌هراسد. زمان در جهان کوچک و محقر او با رفتن دلبر متوقف شده است.


«شرقی غمگین» بر گرفته از زندگی مجری و ترانه‌سرا و شاعر معاصر است که در قید حیات نیست. نمایشنامه‌نویس در تلاش است تا به ابعاد واقعی از انزوای این کاراکتر که در خارج از کشور زندگی می‌کرده بپردازد. نمایش حالتی نوستالژیک‌وار دارد و در پی آن است که با زنده کردن خاطره‌هایی از مقاطعی که به آن اشاره می‌کند مخاطب را به دنبال چرایی تنها ماندن و به انزوا رفتن هنرمند بکشاند. با توجه به اینکه نمایش اجرای عمومی خود را پشت سرگذاشته انتظار می‌رفت مخاطب با اجرای شسته و رفته روبه‌رو شود در حالی که دکور نمایش در سالن قشقایی کارکردگرا نیست و فقط تداعی‌گر اتاقی در زیرزمین است. در دکور نشانه‌های زیبایی شناسانه دیده نمی‌شود و مشخص است که با وجود سالن انتخاب شده برای اجرا گروه مجبور بوده دکور خود در دو اجرای قبلی در این سالن درهم کند تا نمایشی اتفاق افتد و این نشانگر این است که برنامه‌ریزان جشنواره بدون توجه به مناسبات اجرایی یک نمایش جدول را تنظیم کردند و به همین علت گروهایی چون این گروه با مشکلات عدیده ای در اجرا روبه رو شدند.


از دیگر نکات بازی‌های بداهه دو بازیگر است که با خط سیر نمایش همخوانی ندارد و در این لحظه‌ها بجای برقراری ارتباط، رابطه مخاطب با صحنه قطع می‌شود و ریتم نمایش به مخاطره می‌افتد.



اگرچه بخش آغازین نمایش ریتم کندتری دارد و احساس علی عشقی در برخی از صحنه‌ها موجب یکنواختی می‌شود اما حضور سعید که هم‌خانه و دوست علی است فضایی متفاوت‌تر را رقم ‌می‌زند. او به واسطه بازی چام چام، تا مشاعره و دیالوگ‌های متفاوتش که به زندگی امروزش اشاره دارد فضای «شرقی غمگین» را تغییر داد.


نمایش با روایت‌ عاشقانه علی و اشاره به مشکلات موجود از سوی سعید ادامه پیدا می‌کرد ولی در ادامه شاهد این هستیم که برخلاف آنچه که علی نسبت به زندگی آینده‌اش گفه و اظهار کرده که تمایلی به بیرون رفتن از خانه ندارد، به دلیل جابجایی و تغییر مکان زندگی مشغول جمع‌کردن وسایلش در کارتن است و....


«اسب» و مخاطبان محدودش


سی‌وششمین دوره جشنواره تئاتر فجر در حالی به پایان رسید که تا روزهای پایانی اتفاقات تعجب‌برانگیزی در دل جشنواره روی داد. یکی از این رویدادها اجرای نمایش «اسب» بود که با وجود این‌که برخی از مخاطبان بلیت‌های نمایش را در دست داشتند به دلیل ظرفیت محدود مکان اجرا امکان تماشای اثر را نیافتند.


در میان حواشی کوچک و بزرگ سی‌وششمین جشنواره تئاتر فجر اجرای نمایش «ملانکولی» از کشور فرانسه در آخرین شب اجراها بود که نه تنها در ایجاد و انتقال پیام موفق نشد، بلکه در برخی از صحنه‌هایش بیشتر به تبلیغ چیپس مزمز شباهت داشت.


در کنار اتفاقات درونی جشنواره، سردی هوا و بارش شدید برف طی دو روز گذشته باعث شد که بسیاری از مخاطبان آثار نمایشی که بلیت جشنواره را تهیه کرده بودند به تالارهای نمایشی نرسند و به همین دلیل هم بسیاری از سالن‌ها پر نشود. اگرچه سالن قشقایی در اجرای «شرقی غمگین»و سالن چهارسو در اجرای «افسانه ببر» از انبود تماشاگران پر شد اما این امر در اجرای نخست نمایش «خسیس» کاملا مشهود بود.



لازم به یادآوری است، صدرالدین زاهد که سه دهه با گروه‌های تئاتری فعالیت می‌کرده، با افرادی چون بیژن مفید و ... فعالیت داشته و در شکل گیری تالار چهارسو که خود پس از 4 دهه شب گذشته ایفاگر نمایش «افسانه ببر» در آن بود، نقش اساسی داشته است. زاهد در زمانی که پیتر بروک برای اجرای نمایش«اورگاست» در جشن هنر شیراز دعوت شده بود، به عنوان بازیگر با وی همکاری می‌کند و با مهاجرت به فرانسه تحصیلات خود را در دانشگاه سوربن ادامه می‌دهد و با کارگردان‌های مهمی چون آندره شربان کار می‌کند و نمایش‌هایی به زبان فرانسه و فارسی اجرا می‌کند.


وی افسانه ببر را در شهرهای اروپایی اجرا کرده است. این نمایش برگرفته از افسانه چینی است که داریوفو نوشته و زاهد با استفاده از شیوه نمایش ایرانی به شکل مدرن در مدت زمان 120 دقیقه اجرا می‌کند.او در سراسر اجرا همچون نقالی زبردست و با تکیه بر عناصر بدن و بیان شیرینی نمایشنامه داریوفو را برای ما زنده می‌کند. نمایش «افسانه ببر» داستان یک سرباز چینی است که در میانه راه در درگیری با سربازان دشمن زخمی شده و از ادامه مسیر بازمانده و از دوستان خود جدا می شود. او درگیر سیلاب عظیمی می‌شود و به سختی می تواند جان خود را نجات دهد. سرباز به امید نجات به غاری پناه می برد اما آنجا با ببری رو به رو می شود و .......


این نمایش که با تاخیر 15 دقیقه‌ای آغاز شد، اثری تک نفره بود که نوعی نقالی چینی به شمار می‌آمد. نوع روایت صدرالدین زاهد از این افسانه و فضاسازی‌هایی که نسبت به موقعیت داستان داست در کنار استفاده از اصول تئاتر شرقی برای تماشاگران بسیار جالب بود، به طوریکه کمتر کسی در میانه اجرا سالن نمایشی را ترک کرد.




در پایان باید به این نکته نیز انتقاد کرد که با توجه به آنکه آخرین روز اجرا به اتمام رسیده، طی مدت برگزاری جشنواره از هیات هفتاد نفره‌ بخش مرور کمتر کسی در سالنهای نمایش دیده می‌شد که به تماشای آثار بنشینند. سوال این است که اینها تمام آثار را دیده‌اند و دیگر کاری برای دیدن نیست؟


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب