دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
دستگیری سارقان سرقت‌های عجیب و غریب در هفتمین طرح رعد؛

سرقت کابل‌های برق در خیابان‌های مهم/ بار بادمجان بوی مواد می‌داد

هفتمین طرح رعد پلیس در پایتخت در حالی اجرا شد که ماموران کلانتری‌ها توانسته بودند 403 سارق را دستگیر کنند؛ پلیس قلابی که با دوستانش مردم را تلکه می‌کرد تا سارقانی که حتی در خیابان‌های مهم هم دزدی می‌کردند.
کد خبر : 251992

گروه اجتماعی خبرگزاری آنا- الهه خانی؛ 3 مرد همسن در سرمای حیاط پلیس پیشگیری با زنجیرهایی به پا و دستبندهایی بر دست ایستادند؛ جرمشان سرقت منزل و موتورقاپی است. یکی از آنها محل برو بیایش منطقه مرکزی پایتخت است و سرقت منازل این مناطق را چند وقتی است که آغاز کرده؛ آنطور که می‌گوید تا به حال 5 نفر از شاکیانش به پلیس آگاهی آمدند و نسبت به او اعلام جرم کردند. افسر پرونده‌اش می‌گوید: محمد 11 فقره سابقه سرقت دارد و دقایقی پس از آخرین سرقت، در منطقه امیریه شناسایی و دستگیر شده است.


«علی سیاه» یکی دیگر از سارقان است. تخصصش موتورقاپی است؛ در چند دقیقه کوتاه موتور شما را از گوشه خیابان می‌برد بدون آنکه متوجه شوید. البته این کار را به تنهایی انجام نمی‌دهد و دو نفر از دوستانش هم به او کمک می‌کنند.


افسر پرونده‌اش می‌گوید: علی سیاه سابقه‌دار است و در مناطق جنوب تهران عمده سرقت‌های خود را انجام می‌داده و طی 48 ساعت گذشته ماموران پلیس موفق شدند او را در خیابان مخصوص دستگیر کنند.


دزدی کابل‌ برق‌های خیابان


افسر پرونده اما از سارقانی حرف می‌زند که آنها را امروز به پلیس پیشگیری نیاوردند؛ یک باند دو نفره که کارشان سرقت کابل‌های برق مناطق بوده است.


افسر توضیح می‌دهد: آنها با دزدیدن کابل‌ها و سیم‌ها برق یک حوزه را قطع می‌کردند و اداره برق دچار مشکل می‌شد. البته نکته جالب درباره این باند دو نفره این است که اخیرا وارد خیابان مرکزی شهری شدند و کابل‌ها و سیم‌های این منطقه را دزدیدند و به هنگام خروج توسط ماموران شناسایی و دستگیر شدند.


دستگیری 4 پلیس قلابی در خیابان نازی‌آباد


در میان ده‌ها پلیسی که در حیاط از این‌سو به آن‌سو می‌روند، اما یکی از آنها با بقیه متفاوت است. پلیسی قلابی که در محدوده نازی‌آباد از مردم زورگیری می‌کرده است. حدودا 40 ساله به نظر می‌رسد و با 3 نفر از دیگر دوستانش ماه‌هاست که در محدوده نازی‌آباد، خزانه بخارایی، یاخچی‌آباد از رهگذران با لباس نیروی انتظامی و تجهیزات نظامی زورگیری می‌کرده است.


افسر پرونده‌اش می‌گوید: او را به همراه سه همکار دیگرش در مخفیگاه‌شان پیدا می‌کنند، اما آن سه نفر متواری می‌شوند و تنها او به دام پلیس می‌افتد. عمده سرقت‌هایش پول نقد، طلا و زیورآلات بوده است.


افسر پرونده ادامه می‌دهد: او و همکارانش با یک ماشین پژو 405 اقدام به سرقت می‌کردند. البته آنها سابقه‌دار بوده‌اند و انواع سوابق شرارت،‌ درگیری، تخریب اموال عمومی در سابقه کیفری آنها دیده می‌شود.


او تاکید می‌کند که به همراه دستگیری‌ آنها 10 افشانه و 5 دستگاه شوکر نیز کشف شده است.



کشف 98 کیلوگرم تریاک در میان بار بادمجان


چند قدم آن‌طرف‌تر دو مرد سیه‌چرده در کنار هم ایستادند و سرما آنقدر بر آنها غلبه کرده که به هنگام حرف زدن صدای‌شان می‌لرزد.


آن‌طور که خودشان می‌گویند از رودان بندرعباس آمدند. بعد از اینکه 22 ساعت را طی کردند تا بار بادمجان‌شان را به پایتخت برسانند و پس از ساعت‌ها معطلی، گرفتار پلیس می‌شوند.


یکی از آنها می‌گوید: مردی به نام علی 9 تن و 800 کیلوگرم بادمجان را بار ماشین ما کرد و گفت آن را در حجره‌ای در تهران تحویل دهیم. بالاخره ساعت 10:30 روز گذشته به تهران رسیدیم و پس از اینکه بار را به آدرس بردیم، صاحب حجره گفت من اصلا همچین باری را سفارش نداده بودم. پس از کش و قوس‌های فراوان متوجه شدیم، علی قبلا شاگرد حجره او بوده است و مدت‌هاست که از آنجا رفته، به خاطر همین به علی زنگ زدیم. اول تلفنش را جواب نداد؛ پس از مدتی بالاخره تماس‌های ما را جواب داد و گفت تا ساعاتی دیگر برای تحویل گرفتن بار می‌آیم، اما نیامد. دوباره به سراغ صاحب حجره رفتیم، او هم با پلیس تماس گرفت. به نظرش بار مشکوک آمده بود؛ پلیس آمد و پس از جست‌وجوی بار کامیون توانست 98 کیلوگرم تریاک را که در لوله‌های پلیکا جاسازی شده بود،‌ کشف کند.


مرد جوان‌تر سرش را به زیر می‌اندازد و می‌گوید: به خدا من فقط یک راننده‌ام؛ روحم هم خبر نداشت که داخل کامیون مواد جاسازی کرده‌اند. خدا کند زودتر آزاد شوم و به شهرم برگردم.


از انکار تا گریه‌های متهمان


سرمای هوا شدت گرفته است و اگر از قضا معتاد هم باشی این سرما آنقدر اذیتت می‌کند که آب از چشم‌ها و بینی‌ات سرازیر شود. این وضعیت دو سارقی است که به یکدیگر زنجیر شده‌اند. 26 و 27 ساله هستند اما هروئین باعث شده که سن‌شان بیشتر از آن چیزی که هست به نظر بیاید. کیف‌قاپی و موبایل‌قاپی تخصص آنهاست.


پسر جوان‌تر می‌گوید: روزانه 2 الی 3 گوشی می‌زنم و پس از آنکه تعدادشان به 50 رسید،‌ آنها را برای مالخر می‌برم. مالخری که از آن نام می‌برد کمی آن‌ورتر نشسته است.



پسری که به صورت مداوم هرگونه رابطه‌اش با این دو نفر را تکذیب می‌کند. جوان است و قد و هیکل مناسبی دارد. به او نمی‌خورد که معتاد باشد و خودش هم همین را تایید می‌کند. می‌گوید معتاد کجا بود خانم! من لیسانس دارم. کارم خرید و فروش گوشی از سایت شیپور و دیوار است؛ اصلا نمی‌دانم چه شد که گرفتار این آدم شدم. به خدا اصلا این دو نفر را نمی‌شناسم، نمی‌دانم چرا اصرار دارند من را قاطی گندکاری‌هایشان کنند. من برای اولین‌بار دیروز این آقا را دیدم آن هم اصلا معامله‌مان نشد. با یکدیگر دعوا کردیم و من به حالت قهر رفتم.


در همین لحظه ناگهان شروع به گریه می‌کند، آن هم با صدای بلند و ادامه می‌دهد: پدرم سرطان ریه دارد. من تمام داروهای او را تهیه می‌کنم. حالا اگر نباشم چه کسی داروهایش را تهیه می‌کند؟ و بعد زیرلب شروع به بد و بیراه به پسر گوشی‌قاپ می‌کند.


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته