دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
11 دی 1396 - 11:08

فرافکنی رسانه‌ها و برخی مقام‌های افغان؛ بازار داغ اتهام‌زنی به ایران

بازار اتهام زنی به ایران در میان رسانه‌ها و برخی مقام‌های افغان به تازگی داغ شده است و آنها گاه و بیگاه اتهام‌هایی را به کشورمان در زمینه‌های گوناگون از جمله کمک ایران به طالبان، بدرفتاری با مهاجران افغان و مداخله در امور داخلی افغانستان، نسبت می‌دهند.
کد خبر : 247042

گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا؛ فعالیت جریان‌های مخالف ایران در افغانستان اخیرا بیشتر از قبل به چشم می‌خورد. شماری از رسانه‌های این کشور به طور پیوسته مطالبی خلاف واقع و نادرست را علیه جمهوری اسلامی ایران و سیاست‌های داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی آن در زمینه‌های گوناگون منتشر می‌کنند و از این راه به دنبال آن هستند احساسات بخشی از مردم افغانستان را علیه ایران و ایرانی‌ها برانگیزند.


بسیاری از این رسانه‌ها، به کمک‌های مالی نهادها و سازمان‌های بین‌المللی عموما غربی و آمریکایی وابسته‌اند؛ به عبارت دقیق‌تر، مزد بگیر و جیره خوار آنها هستند و از طریق خوش رقصی برای آمریکا و غرب، می‌خواهند کمک‌های بیشتری دریافت کنند.


یکی از دیگر دلایل پیگیری سیاستی جهت دار در قبال ایران از سوی رسانه‌ها و شماری از شخصیت‌های افغان، متوجه کردن ذهن مردم افغانستان از مشکلات داخلی به مسائل خارجی است. کشور افغانستان آنچنان در چنگال مشکلات داخلی‌گیر افتاده است که حتی مردم این کشور، هیچ دورنمای روشنی برای آینده خود متصور نیستند.


همگامی و همسویی شماری از سیاستمداران افغان با جمعی از رسانه‌های وابسته و بر زبان راندن سخنانی بر خلاف حسن همجواری و پیوندهای تاریخی دو ملت ایران و افغانستان، به هیچ روی به سود روابط دو جانبه نیست. دولت افغانستان نیز گهگاه در قبال ایران و منافع کشورمان به اقدام هایی دست می‌زند که در بلندمدت به سود افغانستان و مردمش نخواهد بود.


اکنون نزدیک به دو دهه از زمان حضور آمریکا و ناتو در افغانستان می‌گذرد اما نظم و امنیت و ثبات در کشور برقرار نشده و اوضاع معیشتی مردم نیز بهبود پیدا نکرده است. حضور قدرت‌های بیگانه، بر دولت و نظام سیاسی افغانستان سایه انداخته است و طالبان همچنان بخش قابل توجهی از کشور را در اختیار دارد.



با توجه به ناتوانی دولت افغانستان در حوزه‌های مختلف، پیگیری سیاستی مقابله جویانه با ایران از سوی گروهی از رسانه‌ها و مقام‌های افغان و بعضا دولت این کشور، نتیجه‌ای جز شکست نخواهد داشت. امید واهی به کمک‌ها و حمایت‌های غرب و کشورهای ثروتمند داشتن، دردی از افغانستان دوا نخواهد کرد.


آمریکا و همپیمانانش تاکنون در برقرای امنیت و آرامش و شکست طالبان ناکام بوده‌اند؛ همانگونه که در کمک به دولت افغانستان در بازسازی کشور و حل مشکلات اقتصادی و سیاسی آن راه به جایی نبرده‌اند. بنابراین، بی‌گدار به آب زدن افغانستان و وارد شدن این کشور در بازی غرب، سرانجام به ضرر خودش تمام می‌شود.


تلاش برای پیوند زدن ایران به طالبان


برخی رسانه‌های خبری و مقام‌های افغان طی سال های اخیر کوشیده اند میان طالبان و ایران پیوندهایی برقرار کنند. برای مثال، آژانس خبری پژواک در تاریخ 20 می 2012 یادداشتی را در زمینه همکاری جاسوسان ایرانی و پاکستانی برای کشتن بزرگان و شخصیت‌های بانفوذ افغان، ایجاد اختلال در نظام موجود و تضعیف حکومت حامد کرزای - رئیس جمهور وقت - منتشر کرد.


مدتی پس از امضای توافقنامه همکاری‌های استراتژیک میان افغانستان و آمریکا از سوی باراک اوباما و حامد کرزای روسای جمهور وقت دو کشور در کابل به تاریخ 2 می 2012، فردی به نام ارسلان رحمانی از اعضای ارشد شورای صلح افغانستان در کابل ترور شد.


شماری از مقام های افغان بدون هیچ مدرکی کوشیدند مرگ او را به نارضایتی ایران و پاکستان از امضای توافقنامه همکاری‌های استراتژیک میان افغانستان و آمریکا مرتبط کنند و مسئولیت این ترور را به گردن ایران بیندازند.


عبدالرحمن رحمن معاون ارشد امنیتی وزارت داخله افغانستان، یکی از این افراد بود. او به ولسی جرگه (مجلس نمایندگان افغانستان) گفت ایران پس از امضای توافقنامه همکاری استراتژیک میان افغانستان و آمریکا، به یک سری فعالیت های تروریستی و تبلیغاتی دست زده است.


مسئولیت این ترور را جبهه ملا دادالله یک گروه تندرو و جدا شده از طالبان پذیرفت. آنچه در این میان تامل برانگیز است اتهام‌زنی بدون دلیل و مدرک برخی مقام‌ها و رسانه‌های افغان به ایران پس از این ترور بود.


تقریبا هر روز و هر هفته در افغانستان عملیات تروریستی صورت می­‌گیرد و فرد یا گروهی کشته می‌شوند. ارسلان رحمانی 11 روز پس از امضای توافقنامه همکاری های استراتژیک میان آمریکا و افغانستان ترور شد. از دید یک ایرانی بین این دو موضوع هیچ ربطی وجود ندارد.


اما به نظر می رسد گروهی از رسانه‌ها و مقام های افغان، کاملا در دام تئوری توطئه افتاده‌اند. از نظر آنها علت همه مسائل و مشکلات داخلی افغانستان، کشور یا کشورهای همسایه و قدرت های بیگانه هستند. حتی زمانی که عامل ترور خود را معرفی می‌کند و می‌بینند افغانی است، باز هم به دنبال دست خارجی می‌گردند!


سایت سلام تایمز افغانستان - که از سوی آمریکا پشتیبانی مالی می‌شود - یکی دیگر از رسانه هایی بوده که بارها مطالبی خلاف واقع، راجع به همکاری ایران و طالبان افغانستان منتشر کرده و به تندی به جمهوری اسلامی ایران و سیاست‌های منطقه‌ای آن تاخته است.



این سایت، با انتشار مطلبی به تاریخ 7 نوامبر 2016، علاوه بر تکرار ادعاهای بی‌اساس درباره کمک‌های ایران به طالبان، مدعی شد ایران در گسترش تروریسم در پاکستان هم نقش دارد! جالب این که خود نخبگان افغان، همواره پاکستان را به پشتیبانی از طالبان و دخالت در امور افغانستان متهم می کنند.


به تازگی میزان حمله‌های شماری از رسانه‌ها و مقام‌های افغان، به ایران بیشتر شده است. آنها به دلایل سیاسی و سود جویانه - مانند سایت سلام تایمز - به دنبال آنند احساسات ضد ایرانی را در جامعه افغانستان گسترش دهند و به بخشی از مردم افغانستان بقبولانند ایران از طالبان حمایت می‌کند.


این در حالی است که بسیاری از سیاستمدارن افغان، پیوسته کوشیده‌اند طالبان را برادران افغان خود و نه یک گروه تروریست معرفی می‌کنند! مشخص نیست این همه نادانی و بی‌خردی از کجا ناشی می‌شود. چگونه ممکن است اعضای گروهی تروریستی که سال‌هاست مردم افغانستان را به خاک و خون می‌کشند برادران مردم باشند.


حامد کرزای رئیس جمهور پیشین افغانستان بارها از طالبان به عنوان برادران افغان خود یاد کرد! هنوز هم عده زیادی از مقام های افغان همچنان از طالبان به عنوان برادران خود یاد می کنند! این همه گیجی و سردرگمی گروهی از مقام ها و رسانه های افغان و ناتوانی آنها در شناخت دوست و دشمن، واقعا شگفت آور است. از نظر آنها قاتل و تروریست وطنی، همچنان برادر است!



متهم کردن ایران به بدرفتاری با مهاجران افغان


اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر سال 1979 میلادی به افغانستان لشکرکشی کرد و نیروهای این کشور تا فوریه 1989 یعنی اندکی قبل از فروپاشی شوروی، در افغانستان باقی ماندند. با افتادن افغانستان به دامان جنگ داخلی، اوضاع امنیتی این کشور به شدت به هم ریخت.


منابع مختلف آمارهای گوناگونی درباره شمار غیرنظامیان کشته شده در جنگ داخلی افغانستان ارائه کرده‌اند. طبق برآوردهای به عمل آمده، بین 560 هزار تا دو میلیون غیر نظامی در کشمکش‌ها و درگیری‌های داخلی افغانستان در دهه 1980 میلادی کشته شدند. میلیون ها تن از مردم افغانستان نیز برای نجات جان خود، از کشور گریختند و راهی کشورهای دیگر به ویژه ایران و پاکستان شدند.


در 22 بهمن 1357 (11 فوریه 1979) نظام شاهنشاهی سرنگون شد و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. مدتی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نگذشته بود که رژیم بعث عراق در تاریخ 31 شهریور 1359 (22 سپتامبر 1980) با تمام قوا به ایران حمله کرد.


ایران در حالی طی دهه 1980 میلادی مرزهایش را بزرگوارانه به سوی مهاجران و پناهجویان افغان باز کرد که خود در یک جنگ ویرانگر و پرهزینه با رژیم بعث عراق و حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی آنها، به شدت درگیر بود.


دولت و مردم ایران طی هشت سال جنگ تحمیلی با مشکلات اقتصادی گسترده ای دست به گریبان بودند. اداره این جنگ خانمان سوز که در طرف مقابل آن، عراق و تقریبا همه دولت های مزدور عرب و حامیان غربی آنها ایستاده بودند، به اندازه کافی برای جمهوری اسلامی ایران دشوار بود.


ایران می توانست با توجه به وضعیت جنگی کشور و شرایط بد اقتصادی، مرزهای خود را ببندد و از ورود مهاجران و پناهجویان افغان به داخل کشور جلوگیری کند. اگر هر کشور دیگری در جهان جای ایران بود بی تردید از ورود مهاجران و پناه‌جویان افغان به خاک خود جلوگیری می‌کرد.


اما جمهوری اسلامی ایران در عین درگیر بودن با مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی بسیار، کار دیگری کرد. ایرانیان آغوش خود را به روی پناه‌جویان افغان گشودند و با این کار جان صدها هزار افغان را نجات دادند. اگر ایران مرزهای خود را به روی اتباع افغانستان می‌بست، آمار کشته‌های جنگ داخلی ده ساله افغانستان، بی‌شک بسیار بیشتر بود.


عملکرد ایران در دهه 1980 میلادی در قبال مهاجران و پناهجویان افغان را با عملکرد دولت‌های اروپایی در بحران مهاجرت سال‌های اخیر اروپا مقایسه کنید. برخی از کشورهای اروپایی مانند مجارستان تاب تحمل چند هزار مهاجر و پناهجو را ندارند و دور مرزهای خود، حصار کشیده‌اند.


دولت استرالیا با همه ادعاهایش در زمینه دموکراسی و حقوق بشر، پناه‌جویانی را که راهی سواحل این کشور می‌شوند، دستگیر و به جزیره های دور افتاده می‌فرستد یا به عبارت درست‌تر، تبعید می‌کند. پناه‌جویان راهی استرالیا اعم از زن و مرد و کودک مانند زندانیان و مجرمان خطرناک در کمپ‌هایی با کمترین امکانات بهداشتی و رفاهی، روزگار می‌گذرانند و مورد انواع و اقسام بی‌احترامی‌ها قرار می‌گیرد.


حتی پس از عقب‌نشینی نیروهای شوروی سابق از خاک افغانستان، ایران باز هم میزبان مهاجران و پناه‌جویان افغان بود. این میزبانی در دوره ظهور و سقوط طالبان و حضور آمریکا و متحدانش در خاک افغانستان همچنان ادامه پیدا کرده است. به طور خلاصه، از زمان ورود نخستین پناه‌جویان افغان به ایران تاکنون، یعنی چیزی نزدیک به چهار دهه، ایران میزبان میلیون‌ها پناه‌جوی افغان بوده است.


یکی از دلایل عمده اختلاف انگلستان با اتحادیه اروپا، مشکلات این کشور با اتحادیه اروپا در زمینه مهاجرت و پناه‌جویان بود که در نهایت به خروج انگلستان از اتحادیه انجامید. سیاست درهای باز آنگلا مرکل هم با افزایش مخالفت‌های داخلی پس از مدتی به در بسته خورد و او را به عقب نشینی از سیاست هایش وادار کرد. اکنون نظام سیاسی آلمان هم به بن بست رسیده است.


ورود مهاجران و پناه‌جویان افغان به ایران مشکلات بسیاری برای ایران و جامعه ایرانی به همراه داشته است. مهاجران افغان، عموما مردمی بی سواد و کم سواد و فاقد مهارت‌های علمی و فنی لازم بودند و نمی‌توانستند به دولت و مردم ایران که خود درگیر مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیار در دوره جنگ و بازسازی بودند، کمکی بکنند.




متاسفانه با همه بزرگواری‌های دولت و مردم ایران در قبال مهاجران افغان طی چهار دهه اخیر، نه تنها برخی رسانه ها و مسئولین افغانستان قدردان این همه لطف و مرحمت نبوده‌اند بلکه همواره در برابر ایران و ایرانی، رویکردی طلبکارانه اتخاذ کرده‌اند و کوشیده‌اند به بهانه مساله مهاجران افغان در ایران، سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران را در زمینه‌های گوناگون، زیر سوال ببرند.


روزنامه 8 صبح افغانستان تاکنون گزارش‌های زیادی را درباره بدرفتاری با مهاجران افغان در ایران منتشر کرده است. این روزنامه همچنین در زمینه‌های دیگر هم به سیاست‌های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران، تاخته و اتهام‌های بی‌پایه گوناگونی را به دولت و مردم کشورمان نسبت داده است.


واقعیت این است حافظه تاریخی گروهی از مسئولان و رسانه های افغان بسیار ضعیف است و کمک‌های دیروز و امروز جمهوری اسلامی ایران به دولت و مردم افغانستان را به یاد نمی‌آورند و در نظر نمی گیرند. آنها بارها دولت و نهادهای امنیتی یا مردم ایران را به انجام رفتاری ناپسند و غیر انسانی در برابر افغانستان و مهاجران افغان متهم کرده‌اند.


نزدیک به 17 سال است که آمریکا و هم پیمانانش در افغانستان حضور دارند و مدعی هستند این کشور نسبت به گذشته وضع خیلی بهتری پیدا کرده است. دولت افغانستان هم به دفعات از اقتدار و قدرت نیروهای امنیتی کشور در حفظ و برقراری نظم و آرامش سخن گفته است. پس آیا زمان آن نرسیده است که مهاجران افغان به کشور امن، آرام، باثبات و افغان‌­نواز خود باز گردند؟


بسیاری از کشورهای اروپایی دیگر افغانستان را جزو کشورهای جنگ زده و ناامن نمی‌شناسند و حاضر نیستند اتباع این کشور را جزو پناه‌جویان به شمار بیاورند. آنها اتباع افغانستان را بیشتر مهاجران اقتصادی می‌دانند و روند پذیرش درخواست پناهندگی آنها را بسیار دشوار کرده‌اند. با پیگیری چنین سیاستی از سوی کشورهای اروپایی، عده زیادی از اتباع افغانستان از این کشورها اخراج شده‌اند.



با توجه به آثار سوء سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حضور مهاجران افغان در ایران و موضع گیری‌های تند برخی مقام‌ها و رسانه‌های افغانستان علیه سیاست‌های ایران در زمینه‌های گوناگون، به ویژه در زمینه برخورد قانونی با مهاجرانی که بعضا حتی به طور غیر قانونی در ایران کار یا زندگی می‌کنند، هیچ دلیلی وجود ندارد که ایران مانند گذشته رفتار کند و این مهاجران را از کشور اخراج نکند.


هر کشوری قوانین مهاجرت مخصوص به خود را دارد. از سوی دیگر، این حق هر کشوری است از اتباع کشورهای دیگر که به دلایل مختلف از جمله انسان دوستانه، در خاک آن کشور حضور دارند بخواهد به قوانینش در زمینه های گوناگون از جمله مهاجرت، احترام بگذارند. در صورت نقض این قوانین، اخراج کمترین پاسخ کشورهاست. تکلیف مهاجران غیر قانونی در همه کشورها مشخص است.


گروهی از رسانه ها و شخصیت های افغانستان مدعی هستند دولت و مردم ایران با مهاجران افغان به شدت بدرفتاری می کنند. اگر چنین است «چرا مقام ها و رسانه‌های افغان با وجود این بدرفتاری‌ها، از بازگشت مهاجران افغان به سرزمین پدری حمایت نمی‌کنند و زمینه بازگشت آنها را فراهم نمی‌آورند؟» اگر چنین است «چرا مهاجران افغان خود به کشورشان باز نمی‌گردند؟»


در واقع، اکثریت قریب به اتفاق اتباع افغانستان که در ایران حضور دارند، مهاجر اقتصادی هستند نه پناه‌جو. آنها منافع و مزایای اقتصادی حضور در ایران را به بازگشت به سرزمین پدری ترجیح می دهند. حضور مهاجران اقتصادی افغان در ایران به زیان قشر کارگر و ضعیف ایران است.


به گفته مقام‌های افغانستان، امنیت برقرار است و کشور در مسیر پیشرفت و توسعه قرار دارد. پس لازم است این مهاجران اقتصادی هرچه سریع­تر به کشور امن و پیشرفته خود بازگردند.


بازی بی گدار افغانستان با کارت منابع آبی


ایران و افغانستان از سال‌های نخست حکومت پهلوی بر سر میزان سهم ایران از رود هیرمند دچار اختلاف بودند. پس از چند دهه کشمکش و گفتگو، سرانجام در سال 1351 شمسی قراردادی میان ایران و افغانستان به امضا رسید که به موجب آن مقرر شد در هر ثانیه 26 متر مکعب آب، سهم سیستان و دریاچه هامون باشد.


متاسفانه دولت افغانستان از آن زمان تاکنون، به شیوه‌های گوناگون از جمله سد سازی و استفاده از آب هیرمند برای مصارف داخلی و کشاورزی حتی کشت خشخاش، از دادن حقابه ایران خودداری کرده یا از میزان آن بسیار کاسته است. گرچه رودهای دیگری هم به این دریاچه مشترک مرزی می‌ریزند اما زندگی دریاچه هامون تا اندازه زیادی به آب رودخانه هیرمند وابسته است.


کاهش درون ریز دریاچه هامون، موجب خشک شدن بخش بزرگی از آن و تغییرات زیست محیطی در منطقه سیستان شده است. گذشته از آن، با خشک شدن هامون، زندگی و معیشت صدها هزار کشاورز و ماهیگیر ایرانی منطقه، در معرض تهدید و خطر قرار گرفته و نابود شده است. بسیاری از مردم منطقه حتی مجبور شدند به دیگر نقاط ایران مهاجرت کنند.


دولت افغانستان در زمینه استفاده از منابع آبی، بی‌توجه به قوانین و حقوق بین‌الملل، به طور کاملا یکجانبه عمل می‌کند و به حقوق کشورهای همسایه توجهی ندارد. مقام‌های افغان رود هیرمند را رودی داخلی می دانند و به این موضوع توجه ندارند رود هیرمند هزاران سال است به هامون می‌ریزد.


بنابراین اگر بخواهیم از لحاظ تاریخی به مساله نگاه کنیم با وجود اینکه رود هیرمند از کوه‌های شمال شرق افغانستان سرچشمه می‌گیرد و در خاک آن جریان دارد، این مردم سیستان ایران و پیرامون دریاچه هامون بودند که به طور طبیعی و بی‌هیچ دخالتی در راه حرکت این رود، در نهایت حتی بیشتر از دیگر مناطق افغانستان، از آب این رود بهره مند می‌شدند.


از این‌رو هیچ دولت و مقامی نمی‌تواند با چند سد، حق طبیعی و تاریخی هزاران ساله مردم سیستان را زیر پا بگذارد و ادعا کند چون این رود در خاک افغانستان جریان دارد، هر کاری که بخواهیم، می‌توانیم در خاک خود انجام بدهیم.


دولت‌های افغانستان طی دهه‌های اخیر با سدسازی و بهره برداری حداکثری از آب این رود، به زیان مردم ایران، در پی عوض کردن روند تاریخی جریان امور هستند. آنها به فجایع انسانی و زیست محیطی اقدام‌های خود در ایران هیچ توجهی ندارند.



دولت افغانستان در زمینه دیگر رودهایی نیز که از این کشور سرچشمه می گیرند، همین سیاست را در پیش گرفته است. هریرود بخشی از مرز مشترک ایران و افغانستان در خراسان است. دولت افغانستان می‌کوشد با سد سازی روی این رود، تجربه هیرمند و سیستان را در مورد هریرود و خراسان هم تکرار کند.


نکته قابل توجه اینکه سدسازی روی هریرود، کشور ترکمنستان را هم مانند ایران متاثر می‌سازد. از این‌رو، ایران و ترکمنستان باید ضمن اعتراض به اقدام‌های یکجانبه افغانستان، در کنار یکدیگر به اقدام‌های چالش برانگیز افغانستان، پاسخی مشترک و قاطع بدهند و در صورت نیاز از راه مجاری قانونی و حقوق بین‌الملل یا هر اقدام دیگری، کابل را به رعایت حقوقشان وادار کنند.


ادعاهای دولت افغانستان درباره داخلی بودن مساله سد سازی و استفاده از رودهایی که از این کشور سرچشمه می‌گیرد، با عرف و حقوق بین‌الملل همخوانی ندارد. کشورهای سرچشمه رودهای مهم، بی‌توجه به منافع دیگر کشورهای ذی نفع نمی‌توانند اقدام‌های یکجانبه‌ای انجام بدهند که به حقوق طبیعی و تاریخی کشور یا کشورهای دیگر لطمه وارد شود.


اگر ادعای مقام‌های افغان درست باشد پس ترکیه هم حق خواهد داشت، کاری کند که رود خانه‌های دجله و فرات به هیچ روی وارد خاک عراق نشوند. در صورتی که همگان نام عراق را با دجله و فرات به یاد می‌آورند و بی این دو رود، عراق به سرزمینی بیابانی مانند صحرای عربستان تبدیل می‌شود.


اگر ادعای مقام‌های افغان درست باشد، کشور اتیوپی که سرچشمه نیل آبی است یا دیگر کشورهایی که نیل سفید از آنها سرچشمه می‌گیرد یا از خاک آنها می گذرد، حق خواهند داشت، کاری کنند که رود نیل به هیچ روی وارد خاک مصر نشود. در صورتی که همگان نام مصر را با رود نیل به یاد می آورند.


اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان دو سال پیش گفت که مساله هیرمند و هامون بی توجه به مساله مهاجران افغان در ایران قابل حل نیست. این سخنان به خوبی نشان می دهد دولت افغانستان با استفاده از اهرم آب، قصد دارد از ایران در زمینه‌های مختلف، امتیاز بگیرد.


طنز تلخ ماجرا در این جاست که دولت افغانستان به جای قدردانی و سپاسگزاری از دولت و مردم ایران، به خاطر چند دهه پذیرایی از میلیون‌ها مهاجر افغان، می کوشد از مساله مهاجران افغان در ایران، بهره برداری سیاسی کند و تهران را تحت فشار بگذارد!


حسن روحانی رئیس جمهوری کشورمان چند ماه پیش در همایش بین‌المللی مقابله با گرد و غبار در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی گفت: «ساخت سدها و آب بندها در افغانستان، بر استان سیستان و بلوچستان و خراسان تاثیرگذار است. اگر هامون خشک شود، نه تنها ایران بلکه افغانستان و دیگر کشورهای همسایه با مشکل مواجه می‌شوند و مردم مجبور به مهاجرت می‌شوند؛ تمدن‌ها از بین می‌رود و این یک مسئولیت انسانی و بین‌المللی برای همگان برای مقابله با این تهدید خطرناک است.»


دولت، مجلس، رسانه‌ها و بخشی از مردم افغانستان بدون توجه به هدف و پیام سخنان انساندوستانه و از سر دلسوزی رئیس جمهور ایران، به شدت در برابر سخنان وی موضع گیری کردند و این سخنان را دخالت در امور داخلی افغانستان عنوان کردند.


سخن پایانی


پیوند زدن ایران به طالبان، متهم کردن ایران به بدرفتاری با مهاجران افغان و بازی این کشور با کارت منابع آبی به ضرر مردم ایران، تنها اقدامهایی نیستند که بخشی از رسانه‌ها و مقام‌های افغان علیه امنیت و منافع ملی ایران و ایرانی صورت می‌دهند.


افغانستان دارای بزرگترین مزارع گیاه خشخاش و به تبع آن تولید کننده تریاک جهان است. از زمان سقوط طالبان و حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان و بر سر کار آمدن دولت‌هایی نیم‌بند در این کشور، نه تنها میزان تولید مواد مخدر کمتر نشده بلکه چند برابر هم شده است.


عده‌ای در افغانستان مدعی هستند این کشور با استفاده از منابع آبی، به دنبال بالا بردن سطح زیر کشت و افزایش تولید محصولات کشاورزی و اشتغال است اما در عمل می‌بینیم تنها در زمینه کاشت گیاه خشخاش و تولید مواد مخدر، موفقیت چشمگیری به دست آمده و اشتغال افزایش پیدا کرده است!


با توجه به اینکه ایران در مسیر ترانزیت مواد مخدر به اروپا قرار دارد، طی دهه‌های اخیر، بیش از هر کشور دیگری، از سیاست تولید مواد مخدر افغانستان ضربه خورده است. طولانی بودن مرزهای زمینی مشترک ایران و افغانستان، کنترل مرز و متلاشی کردن باندهایی را که از آن سوی مرز راهی ایران می‌شوند، دشوار کرده است.



با وجود درخواست‌های مکرر ایران از دولت‌های پسا‌طالبان برای نظارت بیشتر در کشور و جلوگیری از کشت خشخاش و تولید مواد مخدر و به رغم اعلام آمادگی ایران برای کمک به افغانستان در این زمینه، در عمل نه تنها کاری صورت نگرفته، بلکه وضع تولید مواد مخدر حتی از زمان حکومت طالبان در افغانستان، بسیار بدتر شده است.


واقعیت این است طی چند دهه اخیر، ایران همواره نقش مثبتی در افغانستان بازی کرده و در کنار دولت و مردم این کشور بوده است. در این مسیر، ایران با مشکلات بسیار کنار آمده و هزینه‌های بسیاری را هم متقبل شده است. با این‌همه، اکنون با رفتاری روبروست که به هیچ وجه شایسته دولت و ملت بزرگ ایران نیست.


آن دسته از رسانه‌ها و مقام‌های افغان که می‌کوشند ایران را به طالبان پیوند بزنند یا به بدرفتاری با مهاجران افغان و مداخله در امور داخلی افغانستان و زیاده خواهی متهم می‌کنند، از این راه تنها به دنبال سود جویی و پیشبرد اهداف داخلی و خارجی خود هستند.


دولت های افغانستان از زمان حضور آمریکا و ناتو در این کشور در حوزه‌هایی چون: برقراری نظم و امنیت، قرار دادن کشور در مسیر پیشرفت و توسعه و همچنین مقابله با طالبان و بر طرف کردن خطر دائمی این گروه از کشور، نتوانسته‌اند کاری از پیش ببرند.


تا اندکی قبل، متهم کردن دائمی پاکستان به دخالت در امور افغانستان و کمک به طالبان، سخن تکراری و همیشگی بخشی از رسانه‌ها و مقام‌های افغان بود اما گویا از این به بعد قرار است برای ایجاد تنوع، نام ایران را همه به این سناریو اضافه کنند!


مطرح کردن چنین ادعاهای بی‌پایه و اساسی علیه ایران، بیشتر مصرف داخلی دارد. یکی از طناب‌های پوسیده‌ای که سیاستمداران فرصت‌طلب همیشه به آن متوسل شده‌اند، تنش آفرینی خارجی برای بهبود موقعیت داخلی خود بوده است.


از سوی دیگر باید توجه داشت دولت‌های افغانستان، از زمان حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان، دولت‌هایی به واقع مستقل و قدرتمند و بی‌نیاز از کمک‌های خارجی نبوده‌اند. برخی از رسانه ها و شخصیت‌های افغان که به مسیر تنش آفرینی با ایران و دیگر همسایگان پا گذاشته اند یا جیره‌خوار دولت‌های غربی مانند آمریکا هستند یا به پشتگرمی این دولت‌ها، پا را از گلیم خود درازتر کرده‌اند.



از این‌رو، اکنون که عده‌ای در افغانستان به نگرانی‌های دولت و مردم ایران و بازتاب‌های انسانی و زیست محیطی اقدام‌های خود در ایران توجهی ندارند، لازم است دولت ایران از طریق مجامع بین‌المللی و با تکیه بر حقوق بین‌الملل، از حقوق حقه مردم ایران، با همه توان دفاع کند.


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته