دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
برادر یک شهید مدافع حرم:

حضرت زینب، لباس شهادت را چون رخت دامادی بر تن برادرم کرد

برادر شهید سید مرتضی حسینی گفت: قرار بود بعد از ماه صفر برادرم را داماد کنیم اما عمه جانش او را داماد ابدی کرد.
کد خبر : 235405

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، سید حسین حسینی برادر شهید سید مرتضی حسینی از شهدای لشکر فاطمیون که طی روزهای اخیر در سوریه به شهادت رسیده است در گفتگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس در معرفی کوتاهی از خود گفت: ما اصالتا از مناطق شمال افغانستان هستیم. سال‌هایی که جنگ در افغانستان شدت گرفت و اوضاع کشور نابسامان شد، پدر و مادرم به ایران مهاجرت کردند. سال 57 و در بحبوحه انقلاب اسلامی بود، در آن زمان شرایط به گونه ای بود که کاری نداشتند ما افغانستانی هستیم یا از جای دیگری آمده ایم، فقط می‌گفتند دوازده امام را بگویید و وارد کشور شوید.


وی افزود: ما هفت برادر و یک خواهر هستیم که مرتضی فرزند پنجم خانواده بود. تا سوم راهنمایی درس خواند و بعد به دلیل مشکلات درس خواندن مهاجرین در ایران ترک تحصیل کرد و به سر کار رفت. تا چند سال پیش به کار برق‌کشی ساختمان مشغول بود. با این که 12 سال از او بزرگتر بودم اما هیچوقت مثل برادر بزرگ و کوچک نبودیم و مانند دو رفیق باهم رفتار می کردیم.


حسینی درباره اولین آشنایی‌ برادرش با لشکر فاطمیون گفت: برادرم پیش از جنگ سوریه ابوحامد را می‌شناخت. در آن مدتی که ابوحامد به سوریه رفت مرتضی بسیار بی‌تاب بود و حسرت می خورد، به محض اینکه ابوحامد اواخر سال 92 پس از حدود هفت ماه برای مرخصی از سوریه به مشهد بازگشت با او همراه شد و باهم به سوریه رفتند. در سوریه هم بر حسب علاقه زیاد‌ی که داشت راننده زرهی شد. یک بار هم تانکش را زدند و موجی شده بود و هشت ماه نتوانست به سوریه برود.


در صورتش مشخص بود این رفتن بازگشتی ندارد


برادر شهید مرتضی حسینی به آخرین دیدار خود با شهید اشاره می کند و درباره آن می گوید: آخرین اعزام با هم بودیم و یک شب مهمان من بود. فرمانده‌اش، مرتضی را به مقر ما فرستاد و تا صبح هم دنبالش نیامد. آن شب تا صبح فقط می‌گفت: «خدایا یعنی می‌شود بابا من را ببخشد؟ می‌شود مادر من را ببخشد؟ برادر می‌شود من را ببخشی؟ می شود خدا من را حلال کند؟». بالاخره باهم به مرخصی آمدیم و قرار شد که باهم به منطقه برگردیم. من کاری برایم پیش آمد و نتوانستم موعد مقرر به سوریه برگردم به مرتضی گفتم صبر کند که باهم برگردیم اما خیلی عجله داشت، 12 آبان ماه تک و تنها به سوریه برگشت. کاملا آثار شهادت در صورت و سیرت مرتضی مشخص بود که این رفتن دیگر بازگشتی ندارد.


سوریه کششی دارد که قابل توصیف نیست


برادر شهید حسینی تصریح کرد: نه تنها حرف من، که حرف همه مدافعان و شهدا این است که از دنیا نه پدر، نه مادر، نه زن، و نه فرزندش را نمی خواهند. سوریه حال و هوای دیگری دارد، کشش دیگری دارد که با حرف نمی‌شود آن را توصیف کرد و حال دل انگیز آن را فهماند، هرکس باید خودش برود و آنجا را ببیند.


حضرت زینب(س) او را داماد ابدی کرد/ به خاطر شهادت برادرم مشکی ‌‎نمی‌پوشم


وی افزود: قبل از آخرین اعزامش خواستگاری رفته بودیم و قرار بود بعد از ماه صفر برگردد و دامادش کنیم، اما عمه جانش او را داماد ابدی کرد. به خاطر شهادت برادرم ناراحت نیستم و لباس مشکی به تن نکردم، با همین لباس رزم آمده‌ام و امیدوارم من هم عاقبتی مثل او داشته باشم.


شهید مدافع حرم سید مرتضی حسینی در سن 32 سالگی، 23 آبان در منطقه بوکمال سوریه به شهادت رسید و پیکرش به همراه شهیدان پاسدار مهدی موحدنیا، سید گل‌آغا حسینی و سلمان رحیمی مدافع حرم لشکر فاطمیون و شهید تازه تفحص شده ارتش جمهوری اسلامی «موسی خسروی» هفته گذشته در مشهد تشییع و به خاک سپرده شد.


منبع:‌دفاع پرس


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب