آمریکا و دغدغه چینش «پازل در هم ریخته»
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، «زبگنیو برژینسکی»، مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا برای بسیاری از کسانی که تحولات سیاست خارجی ایالات متحده را طی دهههای اخیر دنبال کردهاند بسیار آشناست. این استراتژیست مشهور آمریکایی امسال در 89 سالگی مُرد. از برژینسکی به عنوان «خالق القاعده» نام برده میشود؛ کسی که به واسطه تمایلات ضدکمونیستی خود در دوران نظام دوقطبی و در راستای مقابله با کاخ کرملین، با استفاده از ظرفیت عربستان سعودی بذر القاعده را کاشت. اگرچه پس از فروپاشی نظام دوقطبی و سقوط اتحاد جماهیر شوروی دیگر دلیل ظاهری برای حفظ القاعده توسط ایالات متحده وجود نداشت اما سران هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا در راستای تحقق استراتژی «مداخلهگرایی در افغانستان»، تاکتیک «حفظ القاعده» را در پیش گرفتند. پس از سال 2000 میلادی و متعاقب حضور جرج واکر بوش در قدرت، تاکتیک «حفظ القاعده» به تاکتیک «نابودی القاعده» تبدیل شد. جرج بوش و شورای 12 نفره نومحافظهکاران آمریکایی متشکل از افرادی مانند ایروینگ کریستل، ریچارد پرل و پل ولفویتس معتقد بودند تحقق استراتژی «مداخلهگرایی مزمن در افغانستان و شبهقاره هند» دیگر با استناد به تاکتیک «حفظ القاعده» میسر نیست... .
سال 2013 میلادی، ایالات متحده آمریکا از تاکتیک «خلق داعش» به عنوان ابزاری برای تحقق استراتژی میانمدت «استمرار بحران امنیت در غرب آسیا» و استراتژی کلان «مداخلهگری مزمن در جهان اسلام» استفاده کرد. در معادلهای که در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما تعریف شده بود، قرار بود «ظهور و سقوط داعش» به مانند «ظهور و سقوط القاعده» متغیری وابسته به اراده مقامات آمریکایی باشد. حتی تاریخ مصرف داعش نیز در این معادله تعیین شده بود. افرادی مانند هیلاری کلینتون، جان کری، جو بایدن و سوزان رایس (مشاور سابق امنیت ملی آمریکا) متفقالقول بودند با توجه به «قابلیت طغیانگری» داعش، اعمال مدیریت بلندمدت بر آن امکانپذیر نخواهد بود و لازم است تاریخ مصرف آن پس از سقوط حکومتهای سوریه و عراق (بهزعم مقامات آمریکایی) به پایان برسد. اوباما تصور میکرد این اتفاق در سال 2014 میلادی رخ خواهد داد و سپس میتوان با اقدامی مشابه آنچه جرج واکر بوش در بین سالهای 2001 تا 2003 در عراق و افغانستان انجام داد، از تمرکز قدرت داعش در مرزهای جغرافیایی سوریه کاست و از سران سعودی خواست به نیابت از واشنگتن، به اداره امور داخلی سوریه و عراق بپردازند. به عبارت بهتر، ایالات متحده در سال 2013 میلادی چینش پازلی را آغاز کرد که اجزای آن را داعش، کشورهای مرتجع عربی، رژیم صهیونیستی و متحدان اروپایی کاخ سفید تشکیل میدادند. دولت اوباما با وسواس خاصی مشغول چینش اجزای این پازل در کنار یکدیگر بود. با این حال کاخ سفید هرگز تصور ورود شجاعانه «محور مقاومت» به صحنه نبرد در سوریه و عراق را نمیکرد.
اگرچه دونالد ترامپ در سال 2016 میلادی با رویکردی منتقدانه نسبت به سیاست خارجی آمریکا در منطقه غرب آسیا روی کار آمد اما او نیز درصدد تکمیل پازلی برآمد که اوباما نتوانست آن را به اتمام برساند. هماکنون در سال 2017 میلادی قرار داریم. طنین فریاد پیروزی ملتهای سوریه و عراق برابر داعش منجر به بهت و حیرت سران آمریکایی شده است. ترامپ هماکنون با پازلی در هم ریخته مواجه است که قطعات آن لحظهای در جای خود آرام و قرار ندارند. از همه مهمتر اینکه شوک ناشی از شکست داعش در سوریه و عراق، ترامپ را در قبال هدف نهاییاش از تکمیل این پازل سردرگم کرده است.
مارس سال 2017 میلادی (زمانی که داعش به واسطه شکستهای متعدد در عراق و سوریه رو به احتضار بود) روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی جنجالی اذعان کرد دونالد ترامپ اساسا برنامهای برای داعش و نحوه مواجهه با آن ندارد. این در حالی بود که در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 آمریکا، ترامپ موضوع مبارزه با داعش را مورد تاکید قرار داده بود. تردید آمریکا در تسلیح کردها علیه داعش در سوریه نیز از همین جا نشأت گرفت. واشنگتن دقیقا نمیدانست قطعهای به نام «داعش» را باید در کدام «پازل» و چگونه بچیند! اقدام اخیر ایالات متحده آمریکا در خارج کردن صدها نیروی داعشی از شهر رقه به همراه خانوادههای آنها نیز معلول همین سردرگمی واشنگتن در قبال گروههای تروریستی و تکفیری است. واشنگتن از یک سو بخوبی میداند «داعش نابود شده توسط جبهه مقاومت» با «داعش هدایت شده از سوی غرب» تفاوت اساسی دارد. از سوی دیگر، دونالد ترامپ مانند همتای قبلی خود باراک اوباما معتقد است محل حیات و مرگ داعش باید در غرب آسیا (و نه آمریکا و کشورهای اروپایی) باشد. از این رو وی با انتقال نیروهای داعش از رقه و نقشآفرینی آشکار و مستقیم در کسوت ناجی تروریستها، خواسته است مانع تمرکز آنها بر دیگر نقاط دنیا از جمله کشورهای اروپایی و ایالات متحده شود. با این حال چنانکه قبلا نیز رهبر معظم انقلاب پیشبینی کرده بودند، شر گروههای تروریستی و تکفیری در نهایت به صاحبان آنها باز خواهد گشت.
در نهایت اینکه رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا درصدد چینش دوباره پازل در هم ریختهای بر آمده است که از سال 2013 میلادی با هدف و دورنمایی معین و با رویکردی آمریکایی- صهیونیستی در منطقه چیده شده بود. همانگونه که اشاره شد، ترامپ از اکنون بشدت نگران قابلیت طغیانگری بقایای داعش در مقابل ایالات متحده آمریکا و شرکای اروپایی آن است. از سوی دیگر، اکثریت قریب به اتفاق شرکای آمریکا طی سالهای 2013 تاکنون (حامیان منطقهای و فرامنطقهای داعش) نیز مانند واشنگتن در شوک ناشی از نابودی داعش در سوریه و عراق به سر میبرند. از اینرو آمریکا جهت چینش دوباره پازل خود در غرب آسیا (با تکیه بر استراتژی مداخلهگرایی مزمن در منطقه) مسیر بسیار دشواری را پیش رو خواهد داشت.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/