پلیس اخراجی زورگیر شد
الهه خانی-گروه اجتماعی خبرگزاری آنا: پلیس تقلبی 20 ساله است به پسر جوان دیگری وصل شده که مدام به او ناسزا میگوید. پسر جوان رو به پلیس تقلبی میگوید: این آقا مدعی بود که پلیس است؛ من طلاساز هستم کارت کیفی طلاسازی دارم میخواستم مقداری طلا جابجا کنم و این آقای به اصطلاح پلیس قرار بود مرا همراهی کند اما مرا با او گرفتند و اکنون بازداشت شدهام.
پلیس تقلبی، حرفهای مرد به اصطلاح طلاساز را نه رد میکند و نه تائید؛ خودش که میگوید: هشت ماهی در آموزشکده درجهداری ناجا دوره گذرانده است و لباسهایش هم برای همان دوره است.
البته وقتی ازش سوال میشود که چندبار از لباسش سوءاستفاده کرده، میگوید: بار اولش است و چون قرار بوده دوستش مقداری طلا جابهجا کند، فقط او را همراهی کرده است.
افسر پرونده، البته حرفهای پلیس قلابی را رد میکند؛ میگوید: پسر جوان 8 ماهی را بیشتر در آموزشگاه نیروی انتظامی نبوده و به دلایلی اخراج میشود اما لباس، بیسیم، موتور فاقد پلاک و ال ای دی گردان را همیشه به همراه خود داشته و از آن سواستفاده میکرده است.
حتی فرمهایی را هم نشان میدهد که متهم درست کرده و قصد اخاذی و سوءاستفاده از آنها را داشته است که به دست پلیس گرفتار شده و نتوانسته به اقداماتش ادامه دهد.
افسر پرونده که دورتر میشود، درباره دلیل اخراج پلیس قلابی از آموزشکده سوال میکنیم؛ مدعی است که دو ماه دیگر قرار بوده درجه بگیرد و چون با یک خانم روابط پیامکی داشته، برایش حاشیه درست کردهاند و اخراج شده است. در ادامه حرفهایش میگوید که سابقه ندارد و دیشب وقتی دوستش خواسته طلاها را جابجا کند، همراهش رفته است و در اتوبان بابایی، گشت پلیس به او و دوستش مشکوک شدهاند و وقتی از سیستم سوابقش را استعلام کردهاند، مشخص شده که پلیس قلابی است.
کشف 2 اسلحه از خودروی امانتی
چند قدم آن طرفتر سه مرد به یکدیگر بند شدهاند؛ دو نفرشان را به اتهام حمل سلاح دستگیر کردند اما خودشان این اتهام را قبول ندارند و مدعیاند اسلحهها برای آنها نیست.
مرد میانسالی که خودروی حامل سلاحها از مقابل خانه او پیدا شده است، میگوید: من کاسب بازار هستم من را چه به اسلحه؟ به رفیق کنار دستیاش اشاره میکند و میگوید رفیقم حدود یک هفته پیش خودروی پرایدش را نزد من به امانت گذاشت تا به مسافرت برود اما شب گذشته ماموران به مقابل منزلم آمدند و در حالی که من روحم از هیچ چیزی خبر نداشت از داخل خودرو دو اسلحه کشف کردند.
مرد دیگری که در واقع خودروی پراید متعلق به او بوده است، توضیح میدهد که اسلحهها را رئیسم به من داد و خواست تا از آنها یک هفته مواظبت کنم؛ من هم چارهای نداشتم و قبول کردم.
افسر پرونده اما درباره جزئیات دستگیری این دو متهم میگوید: این دو فرد تحت عنوان مامور و مسلح وارد منزل افراد شده و سرقت میکردند حتی یک بار به فردی دستبند میزدند و چون کلیدش را نداشتند او را در خیابان رها کرده بودند و آن شخص مجبور شده بود با پلیس 110 تماس بگیرد تا بتواند از این بند رها شود.
به گفته افسر پرونده این دو فرد در خیابان هلالاحمر دستگیر شده و تحقیقات تکمیلی درباره آنها ادامه دارد.
«شب بخیر» چشمها!
نفر سومی که به این دو سارق مسلح وصل شده بود، اسمش «ابراهیم» است؛ افسر کلانتری میگفت: از اراذل و اوباش جنوب شهر است. ظاهرش نشان میداد، حال و روز خوشی ندارد و مدام این پا و آن پا میکرد. روی بدنش صدها خالکوبی مختلف به چشم میخورد. حتی پشت چشمهایش را هم تتو کرده و نوشته بود «شب بخیر».
خودش که میگوید از 18 سالگی گندهلات محلهشان بوده، حالا که 25 ساله است، 5 سال از عمرش را زندان بوده. سه بار زندان رفته و جای دهها چاقو روی بدنش به چشم میخورد؛ صورتش هم حتی چاقو خورده بود.
ابراهیم در خصوص نحوه دستگیریاش میگوید: دیشب مقابل هیات ایستاده بودم که دستگیرم کردند. میپرسم از بین خالکوبیهایت کدام را بیشتر دوست داری که به دستش اشاره میکند و خالکوبی «روزگار غریبی است نازنین» را نشان میدهد.
میگویم اگر آزاد شوی چه کار میکنی؟ سرش را به زیر میاندازد و زیر لب پاسخ میدهد دیگر از خانه بیرون نمیآیم.
انتهای پیام/