دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
ارباب صدای قدمت می آید/3

عاشورا و امام حسین(ع) از نگاه اندیشمندان اهل سنت

هیچ خطابه ای نتوانست قلب ها را به سوی خود سوق دهد و میلیون ها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند، مگر خطبه آخرِ حسین علیه السلام که با خون خود آن را امضا کرد.
کد خبر : 215106

گروه فرهنگی خبرگزاری آنا: درباره قیام عاشورا و فلسفه این واقعه نه‌تنها در کلام و گفتار علمای شیعه بلکه درمیان اندیشمندان اهل سنت نیز به مراتب می‌توان روایاتی را یافت که حکایت از جایگاه این امام معصوم(ع) و روز عاشورا در تاریخ بشریت دارد.


سید قطب در اینباره نوشته است:


«ثمره نهضت حسین علیه السلام پیروزی بود یا شکست؟ در دایره و مقیاس کوچک ثمره این حرکت جز شکست چیزی نبود، ولی در عالم واقع حرکتی پرفروغ و در مقیاس بزرگ و وسیع پیروزی بود. هیچ شهیدی در سراسر زمین مانند حسین علیه السلام نیست که احساسات و قلب ها را قبضه کند و نسل ها را به غیرت و فداکاری بکشاند.


چه بسیار از کسانی که اگر هزار سال هم می زیستند امکان نداشت عقیده و دعوتشان را گسترش دهند. ولی حسین علیه السلام عقیده و دعوتش را با شهادتش به کرسی نشاند. هیچ خطابه ای نتوانست قلب ها را به سوی خود سوق دهد و میلیون ها نفر را به سوی اعمال بزرگ بکشاند، مگر خطبه آخرِ حسین علیه السلام که با خون خود آن را امضا کرد و برای همیشه موجب حرکت و تحول مردم در خط طولانی تاریخ گردید».



شیخ عبداللّه علایلی از علمای سنی لبنان درباره قیام امام حسین(ع) اذعان می‌کند:


«برای همه متفکران مسلمانِ آن روزگار، ثابت شده بود که یزید با توجّه به اخلاق خاص و تربیت مشخص آن چنانی، شایستگی در دست گرفتن زمام جامعه اسلامی را ندارد. برای هیچ مسلمانی سکوت در آن موقعیّت هرگز جایز نبود و وظیفه آنان مخالفت و اعتراض آشکار بود. در این صورت قیام حسین علیه السلام در حقیقت اعلام نامزدی خود برای حکومت نبود؛ بلکه ذاتا و بیش از هرچیز این کار اعتراض به ولایت یزید به شمار می رود.


گواه این ادعا گفتار خود امام حسین علیه السلام است به ولید وقتی از امام حسین علیه السلام درخواست کرد که با یزید بیعت کند. حضرت فرمودند: یزید فاسقی است که فسقش نزد خدا آشکار است».



اقبال لاهوری (متوفای 1938 م) فلسفه عاشورا را در حریّت بخشی می داند:


از دید اقبال، قیام امام حسین علیه السلام و یارانش برای حفظ آزادگی و گریز از بندگی طاغوت و غیر خدا و اثبات بندگی نسبت به خدا و برخوردار ساختن دیگران از آزادی در سایه تعبد الهی بود. وی این گونه می سراید:


در نوای زندگی سوز از حسیناصل حریّت بیاموز از حسین


سپس اضافه می کند:


تا قیامت قطع استبداد کرد / موج خون او چمن ایجاد کرد


بهر حق در خاک و خون غلطیده است / پس بنای «لا اله» گردیده است


و سپس درباره نتیجه قیام آن حضرت چنین می سراید:


خون او تفسیر این اسرار کرد / ملت خوابیده را بیدار کرد


تیغ را چون از میان، او برکشید / از رگ ارباب باطل، خون کشید


نقش «الاّ اللّه» بر صحرا نوشت / سطر عنوان نجات ما نوشت...



توفیق ابوعلم، از علمای معروف اهل سنت مصر می نویسد:


«... امام حسین علیه السلام قصد کربلا کرد تا از یک سو دست به قیام بزند و از سوی دیگر از بیعت با یزید خودداری کند. هرچند برای او روشن بود که این قیام و امتناع از بیعت با یزید منجر به قتل او خواهد شد؛ زیرا اگر او با یزید بیعت می کرد یزید در صدد به وجود آوردن تغییرات اساسی در دین اسلام بر می آمد و بدعت های زیادی را بنا می نهاد. به همین دلیل است که گفته اند: حسین خود و خانواده و فرزندانش را فدای جدش کرد و ارکان حکومت بنی امیه هم جز با قتل او متزلزل نمی شد... بنابراین حسین برای طلب دنیا و مقام و... قیام نکرد؛ بلکه می خواست احکام خدا را به اجرا درآورد».



عباس محمود العقّاد نویسنده و ادیب بزرگ مصری، معتقد است:


«جنبش حسین از بی نظیرترین جنبش های تاریخی است که تاکنون در زمینه دعوت های دینی یا نهضت های سیاسی پدیدار گشته است... دولت اموی پس از این جنبش به قدر عمر یک انسان طبیعی دوام نیافت و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت».



العُبَیدی مفتی موصل نوشته است:


«فاجعه کربلا در تاریخ بشر نادره ای است، هم چنان که مسببّین آن نیز نادره اند... حسین بن علی علیه السلام سنت دفاع از حقِ مظلوم و مصالحِ عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن وظیفه خویش دید و در انجام دادن آن تسامحی نورزید. هستی خود را در چنین قربانگاه بزرگی فدا کرد و بدین سبب نزد پروردگار «سرور شهیدان» محسوب شد و در تاریخ پیشوای اصلاح طلبان به شمار رفت. آری، به آنچه خواسته بود رسید و بلکه به برتر از آن کامیاب گردید».


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب