میراث ادبی خالق «یکی بود، یکی نبود» در ترازوی نقد
به گزارش گروه فرهنگی آنا از روابط عمومی انجمن اندیشه و قلم، در این نشست که عصر سه شنبه بیستم تیر با حضور علاقه مندان در محل پژوهشکده فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد دکتر شادمان شکروی مدرس و صاحبنظر ادبیات و دکتر مهدی خطیبی منتقد و مولف حوزه نقد ادبی، به بررسی ابعاد مختلف حضور این نویسنده در جریان ادبیات معاصر ایران در یکی از حساس ترین و پرمخاطره ترین دوران های گذار از سنت به مدرنیزم و شکل گیری هویت جدید آن و تاثیر وی بر روند تحولات ادبی در آغاز این قرن پرداختند.
آغازگر این نشست که توسط احمدرضا توجهی اجرا شد، مهدی خطیبی بود که تالیفات و مقالات پرشماری در حوزه نقد ادبیات معاصر ایران را در کارنامه خود دارد. وی با اشاره به نظرات منتقدان ادبی کشورمان طی نیم قرن اخیر در خصوص دستاوردهای ادبی جمال زاده از جمله براهنی، گلشیری و....به تحلیل کلیت این تحلیل ها و نظرات پرداخت که نقدی به عدم تداوم این میراث ادبی و فقدان جریان سازی آن در افق آفرینشهای ادبی پس از خود بود.
آنگاه نوبت به دکتر شادمان شکروی رسید که با اشاره به تعبیر: «نثر نویسی به مثابه مهندسی» از همینگوی اظهار داشت: داستان کوتاه، مصداق کامل این مهندسی نثرنویسی است و اساسا امروز نمی شود بدون مهندسی داستان نوشت. همینگوی می گوید یک نویسنده باید مثل نجاری بی وقفه در کارگاهش کار کند تا داستانش دربیاید. وی با بیان اینکه: من در آثار جمال زاده نه تنها مهندسی داستان کوتاه، که اساسا مهندسی نمی بینم افزود: به لحاظ تاریخی، شاید این فقدان مهندسی قدری موجه باشد اما به فاصله کوتاهی- شاید یک دهه بعد- صادق هدایت را داریم.
این منتقد و پژوهشگر ادبی در ادامه خاطرنشان کرد: من در آثار جمال زاده بیشتر، بداهه نویسی و نثر روایتگونه و بدون هرگونه نقشه و طرح و ایده منسجم و فکرشده می بینم تا مهندسی. مارکز برای نگارش کتاب گزارش یک قتل که حدود شصت صفحه بیشتر نیست 15 سال صرف جمع آوری مواد و مصالح و اطلاعات و سه سال هم صرف نوشتن کتابش کرد اما جمال زاده اینگونه نیست. هدایت و چوبک هم ( از جمله در: عنتری که لوطی اش مرده بود یا در داستان عدل که یک پروسه ذهنی کامل در گره خوردگی با روایت است ) این مهندسی را داشته اند.
وی در پاسخ به این پرسش که تاثیر تحصیلات جامعه شناسانه و فرم ذهنی جامعه شناختی مدرن در بافت و ساخت مفهومی داستان های جمال زاده گفت: من چنین کولاژی از ترکیب اندیشه و احساس در آثار او ندیدم و مقایسه کنید با بشکه جادویی برنارد مالامد یا هدایت که وقتی بوف کور را نوشت سی و دو سال بیشتر نداشت.
آنگاه مهدی خطیبی در پاسخ به اهمیت کتاب «یکی بود یکی نبود» در گذار ادبیات ایرانی از سنت به مدرنیزم مباحثی طرح کرد و گفت: هویت و مساله زبان، اولین چیزی است که در «فارسی شکر است» به آن اشاره شده و سپس در «ملا قربان علی» به ریاکاری می پردازد.
وی کاربرد زبان محاوره مردم کوچه و بازار و جواز ورود دادن آن به زبان نثر و روایت را عمده ترین رویکرد جمال زاده در طرح ریزی افق ادبی خود عنوان کرد و مهمترین ثمره کار وی را پیشگامی در داستان کوتاه و استفاده از زبان محاوره عامه مردم و به تعبیر براهنی: «نثر مشروطه را وارد حریم قصه کردن» شمرد و یادآور شد: او نخستین پایه گذار داستان کوتاه رئالیستی است. ساخت داستان کوتاه او یک ساخت التقاطی است و اساسا نمیتوان تعبیر «ساخت» را در موردش بکار برد. تلفیقی از سفرنامه، حکایت و پیکارسک است مثلا در: درد دل ملا قربان علی و بیله دیگ بیله چغندر. ساخت مصمونی بیشتر داستان های جمال زاده بر تقابل دوگانه خیر و شر استوار شده و آغازگری و بدعت او در این عرصه در مواجهه با نویسنده ای مثل مطیع الدوله حجازی، یک گام رو به جلو محسوب نمی شود.
سپس دکتر شکروی در پاسخ به این پرسش که: آیا نگاه سید محمدعلی جمال زاده به جریان ادبی آن روز جهان، منحصر بفرد بوده و در یک ارزیابی کلی، چه جایگاهی در این صدسال ادبیات ایران دارد، تاکید کرد: واقعیت آن است که او تئوریسین و تحلیلگر داستان کوتاه نبود. با وجود آنکه در متن جهان مدرن می زیست و به منابع و امکاناتی بی شمار دسترسی داشت اما نثر، نگاه و تفکر او طی 60 سال کوچکترین تغییری نکرد و این با مقایسه مجموعه آخر وی و آثار شصت سال پیش از این مشخص می شود. بنابراین چنین کسی نمی تواند جریان ساز باشد. وی سپس با گلایه از وضعیت فرهنگی موجود و عدم توجه به قابلیت های جوان و تکیه صرف بر نام ها و مرعوب عنوان ها بودن در فضای دانشگاهی اظهار داشت: بر خلاف جمال زاده، هدایت و چوبک نکات آینده پژوهانه بسیاری در آثار خود مطرح کرده اند.
در اینجا نوبت دوباره به مهدی خطیبی رسید که آثار جمال زاده را در چند محور بررسی کرد: 1- جغرافیا محور، 2- مضامین کلی آثار جمال زاده، 3- کنش شناسی ادبیات داستانی جمال زاده، 4- شخصیت پردازی، 5- نوع نثر و پرگویی و درازگویی و به کار گیری صفتهای پیاپی، 6- طنز به عنوان مهمترین شاخصه بیانی نویسنده، 7- ساختار که تلفیقی است از: سفرنامه و حکایت نویسی و خاطره نگاری و ضعف های عمده آن از جمله: توصیف بیش از حد، خطابه گویی، نقالی و ردیف کردن زنجیره مترادفات.
خطیبی سه نویسنده را تحت تاثیر مستقیم جمال زاده دانست: رسول پرویزی، ابوالقاسم پاینده و پرتو اعظم و غیر از این تأثیر چندانی بر نویسندگان نسل پس از خود ندارد و تنها شان آغازگری و پیشگامی او حائز اهمیت است.
پایان بخش این میزگرد، ارزیابی دکتر شادمان شکروی از کار جمال زاده در هدایت جریان ادبیات ایران از گذار سنت به مدرنیزم بود که پس از آن، نوبت به طرح پرسشهای حاضران و ارائه پاسخهای این دو صاحبنظر نام آشنا در حوزه پژوهش و نقد ادبی رسید که در ابن بخش عمدتا، مباحثی از سوی خطیبی و شکروی در نقد و آسیب شناسی گسست و عدم استمرار در ادبیات سالهای اخیر ایران مطرح شد.
گفتنی است گروه هنر انجمن اندیشه و قلم، سلسله نشست های صدسال ادبیات ایران را هر ماه با بررسی نامی ماندگار در شعر و نثر معاصر با حضور تمامی علاقمندان ادامه خواهد داد.
انتهای پیام/