نعمتالله فاضلی: برنامههای درسی مانع یادگیری است/ آئیننامهها باعث شده استادان، دانشجویان را همه جوره استثمار کنند
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، نعمتالله فاضلی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی مطالعات فرهنگی در این نشست تجربههای زیسته خود را در دوره مدرسه، دوره کارشناسی، کارشناسیارشد و دکتری بیان و اعلام کرد در هیچ دورهای به اندازه یک پاراگراف از برنامه درسی یاد نگرفتهام.
او گفت: «ترجمه ایرانیها از واژه Curriculum به معنای برنامه درسی نادرست است و همین هم پیامدهای نامناسبی داشته است. من به عنوان کسی که در ایران درس خوانده و وارد دانشگاه شده است، اکنون با این پرسش مواجه شدهام که تجربه زیسته من از یادگیری چیست؟ فهم من از یادگیری در نظام آموزشی ایران چگونه بوده است؟ پاسخ به این سوال بسیار دشوار است و یک معمای پیچیده است و هر وقت دانشمندان بتوانند به این سوال پاسخ دهند، انقلاب بزرگی در جامعه ایران رخ میدهد. یادگیری چیزی شبیه حافظه است؛ هم شامل نایادگیری و هم شامل یادگیری است.»
بحث از دانش و یادگیری هنوز بر ما غالب نشده است
فاضلی گفت: «وقت آن رسیده است تا فرآیندهای یادگیری و نایادگیری خودمان را توضیح دهیم. من جز چند مورد ندیدهایم تا به حال کسی به صورت موفق درباره تجربه زیسته یادگیری نوشته باشد و فوقالعاده کارها و پژوهشها و اطلاعات مبتذل و پرسشنامهای فراوان است. من با یک رویکرد کیفی میخواهم تجربهای از فهم خودم را بیان کنم. واقعیت این است که هنوز آن شبه پوزیتیویسم بر دانشگاههای ایرانی حاکم است، هنوز صحبتکردن از فهم، دانش و یادگیری بر ما غالب نشده است و مدام دنبال محاسبه، اندازهگیری و خود علم هستیم نه فهم از علم و این یک مشکل است.»
او ادامه داد: «برنامه درسی چند لایه است و فقط یک چیز رسمی نیست که نظام آموزشی عالی و نظام آموزش و پرورش ارائه میکند. ماهیت برنامه درسی که شامل ضمنی، رسمی، غیر رسمی و ... است، بسیار مهم است. من میخواهم درباره "نالکریکالم" صحبت کنم. اگر ما میخواهیم به جامعه ایرانی کمک کنیم باید به نالکریکالم بپردازیم. در هر رشتهای یک بخش اصلی وجود دارد و اتفاقا باید روی آن دست گذاشته شود اما متاسفانه این واقعیت وجودی در هر رشته از گفتمان رسمی حذف میشود و بسیار در مورد فروعات بحث میشود.»
80 سال است که با توهم برنامه درسی سروکله میزنیم
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: «کروکالم برنامه درسی نیست و اصلا به معنای برنامه درسی نیست، بلکه معنای صحیح آن میدان یادگیری است و صحبت من هم در همین باره است. در یک ساختار بروکراتیک دانش را تعریف کردهایم و برای هر رشتهای خواستهایم چیزی به آن بچسبانیم و در واقع آن رشتهها را بیخاصیت کردهایم و رشته برنامه درسی هم با کلمه برنامه بیخاصیت شده است. یادگیری یک امر وجودی است امر وجودی چیزی شبیه ایمان، خلاقیت و ... است. نباید تصور کنیم که با یک امر سادهای موجه هستیم و هر طور دلمان خواست میتوانیم آن را شکل دهیم. تجربه یادگیری جزو ساحتهای وجودی ما است. متاسفانه 70- 80 سال است با این توهم سر و کله میزنیم و اسم آن را برنامه درسی گذاشتهایم. علت اینکه ما موفق نشدهایم این است که تکنیکهای یادگیری را نمیدانیم و این یک حقهبازی است، مانند روش تحقیق چرا که کسانی که روش تحقیق تدریس میکنند خودشان نمیتوانند تحقیق کنند.»
این استاد دانشگاه ادامه داد: «رویکرد من رویکرد آلن بدیو است، او معتقد است تجربههای یادگیری رخداد هستند. البته یک معنای رخداد، برنامه است که منظور من آن نیست. یادگیری مثل عشق و ایمان است، رخداد ما حقیقتهای وجودی ما را شکوفا میکنند و یکی از آنها یادگیری است. از نظر من یادگیری یک امر نامنظم و قابل برنامهریزی نیست. علت تاکید من بر نالکروکالم این است که رویکردهای مختلفی به کروکالم وجود دارد و یکی از آنها نهادی است و در ایران است. اگر کروکالم یک مسیر است آنهایی که این مسیر را طی کردهاند مانند معلمان و استادان باید بگویند که این مسیر چگونه طی شده است، اگر بتوانند پاسخ دهند یادگیری اتفاق افتاده است. من باید امروز به عنوان یک استاد دانشگاه بتوانم توضیح دهم که سوژگی از کجا و چگونه شکل گرفته است.»
او به کتاب خودش که قرار است به زودی منتشر شود با عنوان "علوم انسانی در ایران: فرصتها، چالشها و راهبردها" اشاره کرد و گفت: «من نظام آموزش و پرورش و رویکرد نهادی به کروکالم را نفی نمیکنم و فقط میخواهم اشاره کنم به آن قسمتهای پوچی که بر آنها تاکید شده است و در مقابل به واقعیتهای وجودی توجه نشده است.»
فاضلی تجربه خود از دوران مدرسه و حضور معلمان در خانه آنها و زندگی شبانهروزی با معلمان را تعریف کرد و گفت: «این یک تجربه برنامهریزی نشده و نامنظم بود و در اثر یک اتفاق مستمر به وجود آمد. این همان نالکروکالم است و برای من این گونه اتفاق افتاده است. مهمترین رخداد یادگیری من بعد از مدرسه، انقلاب اسلامی و جنگ بود، من کم کم از طریق معلمان با این رخدادها آشنا شدم. انقلاب اسلامی یک انقلاب شهری بود و در روستاها خبری از انقلاب نبود و من فقط از طریق معلمان انقلابی با این رخداد آشنا شدم.»
یادگیری من به عاملیت معلم ارتباط داشته است، نه برنامههای درسی و آئیننامهها
او ادامه داد: «من از طریق انقلاب اسلامی درگیر داستان فکری شدم و به حوزه عمومی کشیده شدم و این هیچ ربطی به برنامه درسی ندارد و در هیچ کتابی نیامده است. من از طریق معلمانم با شریعتی درگیر شدم و تمام حرف من این است که انقلاب اسلامی من را درگیر فکر، مردم، شریعتی و حوزه عمومی کرد. من میخواهم بگویم که یادگیری من به مدرسه ارتباط داشته نه به کتاب درسی و نه به آئیننامههای آموزش و پرورش و ... . یادگیری من به عاملیت معلم ارتباط داشت. برنامه درسی مانع یادگیری من بود و من فقط از طریق معلمانم توانستم یاد بگیرم. قبل از انقلاب و بعد از آن برنامههای پرورشی آموزشی و کتابهای درسی هیچ تاثیری بر من نداشتند. من حتی از واحدهای درسی دوره کارشناسی خودم هم یک پاراگراف یاد نگرفتم. مواجهه با فرهنگ دیگری، زیست شهری در مقابل زیست روستایی، زیست در خوابگاههای دانشجویی چیزی بود که در دانشگاه باعث یادگیری من شد و هیچ چیزی از برنامه درسی نیاموختم. زندگی جمعی، زندگی چند فرهنگی، چند زبانی و چند قومی مهمترین درس علوم اجتماعی بود که در خوابگاههای دانشجویی آموختم و در هیچ برنامه درسی به آنها اشاره نشده است.»
فاضلی گفت: «در مقابل اینها کتابهای درسی، نظام بروکراتیک دانشگاه و استادان یکنواخت مهمترین موانع یادگیری بود و هیچ کدام از اینها ما را درگیر نکردند و ما فقط شبیه به یک کارمند شده بودیم. ارتباط دروس به ما گفته نشد و فقط میگفتند که اینها مصوبه شورای برنامهریزی آموزش عالی است و باید تدریس شود. آن درسها و کتابها فاقد ارزش یادگیری بودند و نظام اداری دانشگاه بیشترین مانع یادگیری برای من بود. در دوره فوقلیسانس عبدالکریم سروش برای من یک رخداد بود. من کاری به چالش سیاسی با این شخص ندارم و میخواهم بگویم که او یک نمونه کامل استاد اخلاق و یک معلم به تمام معنا در دانشگاه بود. چیزی که ما داریم فقط برنامه درسی است اما مسیر یادگیری را نداریم. کریکالم در استاد معنی اصلی خود را پیدا میکند ولی اتفاقاً ما بیشترین بیاعتمادی را به خود استاد و معلم داریم و همیشه میخواهیم برای او برنامه بسازیم. در ایران رشتهها را براساس درآمد میسنجند و به همین خاطر رشته مردمشناسی از قدیم و اکنون هم رشته پستی است و اولویت با رشتههای جامعهشناسی و ... است، چون آنها پولساز هستند.»
دانشگاه ایرانی به دانشجو تحمیل میکند که درباره چه موضوعی بنویسد
استاد مردمشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به دوره دکتری خود در دانشگاه لندن اشاره کرد و گفت: «آن موقع قانون این بود و وزارت علوم به ما گفت آنچه که ما باید در لندن بنویسیم، نباید در مورد ایران باشد. من در لندن متوجه شدم که این چه بلاهتی است که من با پول مردم ایران در لندن درس بخوانم ولی درباره ایران ننویسم در حالیکه نمایندگان سونی و سامسونگ به دانشگاههای لندن میآمدند و میگفتند ما همه حمایتها را از کسانی که در مورد ژاپن بنویسند انجام میدهیم. مهمترین یادگیری من در دانشگاه لندن آزاداندیشی درباره آن چیزی بود که میخواستم. وزارت آموزش عالی تئوری تهدید و توطئه داشت و فکر میکرد ما اطلاعاتی درباره ایران جمع میکنیم و به دیگران میدهیم. دانشگاه ایرانی به دانشجو تحمیل میکند که درباره چه بنویسد، درباره چه موضوعی کار کند و چه چیزی اولویت دارد، در حالی که علم کالا نیست.»
او گفت: «برنامه درسی و آئیننامههای وزارت علوم باعث شده است تا استادان، دانشجویان را همه جوره استثمار کنند. شرط دانشگاه باید یادگیری دانشجو باشد، شاخص یادگیری اعتماد است، شاخص یادگیری محیط یادگیری است، همچنین محیط یادگیری، تجربههای گرم عاطفی است. من تا به حال یک شرح درس را و یک برنامه درسی را در هیچ دورهای نخواندهام و به آئیننامهها و بخشنامههای وزارت علوم کمترین توجهی ندارم و علیالاصول عکس آنها را عمل میکنم. اینها اعترافات سختی است اما آموزش عالی ما باید بشنود. ما میتوانیم به زور کسی را استاد کنیم اما نمیتوانیم به او طعم یادگیری را بچشانیم. حیف که صداهای من و امثال من صداهای کوچکی است که به جایی نمیرسد.»
فاضلی در پایان گفت: «ما برای دانشجویان خود در دورههای تحصیلات تکمیلی برنامه و بهتر بگویم نقشه کشیدهایم، چه برسد به مدرسه و دورانهای پایینتر. تنبیههای شدید بدنی، نظام کنترلی، بیاعتمادی به دانشجو، نظام رسمی و ... همه و همه تجربههای نایادگیری است. آنچه که من گفتم فقط مرتبط با حوزه علوم انسانی نیست بلکه با حوزههای کامپیوتر، ریاضی، فنی، معارف اسلامی و ... هم ارتباط پیدا میکند. برای مثال براساس همین برنامه درسی یک اندیشمند حوزه کامپیوتر را به وجود نیاوردهایم بلکه در نهایت یک تکنسین ساختهایم. همیشه به روانشناسان بهای بیشتری داده میشود، چون روانشناس یک موجود بیخطر است و نظام سیاسی و سیستم میخواهد وارد حوزه عمومی شوند، ولی همین سیستم مایل نیست متخصص مردمشناس و جامعهشناس درگیر با مدرسه و مسائل آن شوند.»
انتهای پیام/