علم باید به زبان جامعه سخن بگوید
به گزارش خبرگزاری آنا، در عصری که دانش به سرعت جهانی میشود و مرزهای میان رشتهها در حال پدیدار شدن از نو هستند، توانایی ترکیب دیدگاههای اقتصادی و جامعهشناختی نهتنها یک انتخاب تحصیلی، بلکه یک ضرورت تحلیلی برای درک پیچیدگیهای جوامع معاصر است. در این میان، ترجمه علمی و پژوهش کاربردی میتوانند پلی میان دانش جهانی و نیازهای بومی باشند. فاطمهالسادات همایونی، دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی و پژوهشگری که با ترجمه کتاب «جامعهشناسی اقتصادی» از ناشر معتبر روتلج، بهعنوان اثر شایستهتقدیر سیودومین جشنواره ملی کتاب سال دانشجویی انتخاب شده، نمونهای زنده از این تلاش آگاهانه است. او با پیشینهای بینرشتهای در اقتصاد و جامعهشناسی، بر این باور است که علم زمانی معنا پیدا میکند که به فهم و حل مسائل واقعی جامعه کمک کند. در این گفتوگو، همایونی با بازتابی از تجربههای پژوهشی، ترجمهی علمی و نگاه انتقادی به ساختارهای آموزشی و پژوهشی کشور، راهی را نشان میدهد که در آن تولید دانش، مسئولیتپذیری اجتماعی و تعامل با صنعت و سیاست، سه وجه یک همارزشگذاری علمی هستند.
ابتدا خودتان و کامل معرفی کنید.
فاطمه السادات همایونی هستم. متولد سال ۱۳۶۲ و دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی؛ واحد علوم تحقیقات تهران. در مقطع کارشناسی در رشته علوم اقتصادی در دانشگاه علامه طباطبائی و در مقطع کارشناسیارشد نیز در دانشگاه آزاد اسلامی در رشته علوم اجتماعی گرایش جامعهشناسی تحصیل کردم. از دوران کارشناسی به فعالیتهای پژوهشی علاقه بسیاری داشتم و علاوه بر عضویت در حلقهها و گروههای مطالعاتی در انجمنهای علمی دانشگاه، در نشریات دانشجویی مقالات علمی منتشر میکردم. این علاقه بعدها ادامه پیدا کرد و موجب شد در دوره ارشد و دکتری به پژوهش در کنار اساتید بزرگوارم بپردازم. خروجی پژوهش در این سالها ۷ مقاله علمی پژوهشی چاپ شده، دو مقاله علمی پژوهشی در دست انتشار، سه مقاله منتشر شده در همایشهای علمی ملی، یک طرح پژوهشی در دست اجرا، دو جلد کتاب ترجمه شده به چاپ رسیده و یک جلد کتاب ترجمه در دست چاپ، یک جلد کتاب تألیفی و ۶ جلد گردآوری کتاب است. در سی و دومین جشنواره کتاب سال دانشجویی، از کتاب «جامعهشناسی اقتصادی» که همراه با استاد بزرگوارم محمود عیسوی (عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی) ترجمه کردیم، به عنوان اثر شایسته تقدیر در بخش علوم انسانی – شاخه علوم اجتماعی تقدیر شد.
همانطور که عرض کردم، مسیر دانشگاهی من با اقتصاد شروع شد و در مقاطع ارشد و دکتری در مسیر جامعهشناسی ادامه پیدا کرد. تجربه تحصیل در دو رشته موجب شد به حوزه جامعهشناسی اقتصادی علاقهمند شوم. برای مثال عنوان پایاننامهام در دوره کارشناسیارشد، با عنوان «بررسی نقش عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر شادی (مطالعه موردی جمعیت فعال شهر تهران)» بود. یا در بخشی از رساله دکتری نیز علاوه بر تحلیل جامعهشناختی سیاستگذاری دولتها در زمینه بهداشت و درمان، عوامل اقتصادی مؤثر بر سیاستگذاری سلامت نیز در دل کار دیده شده و با روش اقتصادسنجی بخشی از کار را انجام دادهام. همین پیشینه تحصیلی و پژوهشی من موجب شد تا مسائل را از یک بعد نگاه نکنم و پژوهشهای بینرشتهای در حوزه جامعهشناسی و اقتصاد برای من جذاب شد.
چه شد که تصمیم گرفتید در جشنواره ملی کتاب سال دانشجویی شرکت کنید؟
یکی از دوستان و همکاران خوبم دکتر مهرابی پیشنهاد شرکت در این جشنواره را به من داد. در آن زمان دو کتاب من، یکی «جامعهشناسی اقتصادی» و دیگری «تحلیل دادههای کیفی با استفاده مکسکیودا» با فاصله کمی از یکدیگر منتشر شده بودند.
کتابهای «جامعهشناسی اقتصادی» و «تحلیل دادههای کیفی با استفاده مکسکیودا» به زبان اصلی به ترتیب در انتشارات معتبر جهانی Routledge و Springer منتشر شدهاند. این دو ناشر از معتبرترین ناشران دانشگاهی جهان هستند که انتشار آثار در آنها به معنای عبور از استانداردهای سختگیرانه علمی و قرار گرفتن در جریان اصلی تولید دانش بینالمللی است و نویسندگان کتابها نیز اساتید بسیار برجستهای در حوزه تخصصی خود بودند.
از این رو، با پیشنهاد یکی از دوستانم تصمیم گرفتم با هر دو کتاب در جشنواره شرکت کنم. واقعیت این است که برای من جشنواره یک فرصت بود تا ترجمه علمی از حالت یک کار شخصی و دانشگاهی خارج شود و در سطح ملی دیده شود. به خصوص در مورد کتاب جامعهشناسی اقتصادی که یک متن مرجع در جامعهشناسی که منتشر شده و در مقطع دکتری تدریس میشود؛ اما تا به امروز به زبان فارسی ترجمه نشده بود. احساس کردم اگر این تلاش در یک فضای معتبر علمی ارائه شود، هم ارزش آموزشی آن بهتر دیده میشود و هم میتواند مسیر دسترسی دانشجویان و پژوهشگران فارسیزبان به منابع مرجع را هموارتر کند.
روند آمادهسازی اثر شما چگونه بود و چه چالشهایی داشتید؟
همایونی با تأکید بر اینکه تحصیل همزمان در اقتصاد و جامعهشناسی، نگاه او را نسبت به مسائل پیچیدهتر کرده است، میگوید پژوهشهای بینرشتهای میتوانند تحلیل عمیقتری از سیاستگذاریهای اقتصادی و اجتماعی ارائه دهند
در روند ترجمه کتاب تلاش بسیاری از سوی بنده و استادم دکتر عیسوی صورت گرفت تا علاوه بر حفظ اصل امانتداری و وفاداری به متن اصلی، زبان کتاب بسیار شیوا و روان باشد تا تمامی افراد بتوانند از مطالب ارزشمند آن استفاده کنند. با توجه به اینکه این کتاب در مقطع دکتری تدریس میشود و یکی از منابع آزمون جامع است و پیش از این دانشجویان دکتری مخاطب اصلی آن بودند؛ اما تلاش شد تا با زبان ساده و گویا مطالب آن برای سایر دانشجویان و علاقمندان به اقتصاد و جامعهشناسی در هر مقطع تحصیلی جذاب و قابل درک باشد. این موضوع خود چالشی بزرگ است. چون جامعهشناسی اقتصادی حوزهای است که مفاهیمش دقیق و چندلایهاند و کوچکترین لغزش در ترجمه، میتواند معنای نظری را تغییر دهد؛ بنابراین کار را با یک روش منظم پیش بردیم: ابتدا متن را با نگاه مفهومی خواندیم، بعد ترجمه اولیه انجام شد و در مرحله بعد بارها توسط استادم بازخوانی شد و اصلاحات متعدد انجام گرفت تا هم از نظر علمی دقیق باشد و هم برای مخاطب فارسیزبان قابل فهم و روان.
در ادامه نیز همکلاسی قدیمیام دکتر علی فریدزاد (عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی) نیز یک بازخوانی بسیار دقیق انجام دادند و رهنمودهای ارزشمندشان در غنی شدن ترجمه بسیار تأثیرگذار بود. این روند دو سال به طول انجامید و با دقت بسیار زیاد ترجمه انجام شد و کاری طاقتفرسا بود، اما نتیجه لذتبخشی داشت.
از چه ایدهای برای ترجمه خود استفاده کردید؟
به گفته این پژوهشگر، ترجمه کتابهای مرجع جهانی، نه یک فعالیت حاشیهای، بلکه بخشی از فرآیند تولید و توسعه دانش در علوم انسانی است که میتواند دسترسی دانشجویان فارسیزبان به منابع معتبر را تسهیل کند
ایده ترجمه از یک نیاز واقعی شروع شد. جامعهشناسی اقتصادی در سالهای اخیر در ایران رشد کرده، اما منابع درسی جامع، جهانی و قابل اتکا به ویژه در سطح تحصیلات تکمیلی کمتر در دسترس بوده است. این کتاب یکی از شفافترین و جامعترین متون این حوزه است و ویرایش دوم آن هم بسیار به روز، تحلیلی و در عین حال قابل دسترس نوشته شده است.
برای من مهم بود که ترجمه فقط برای افزودن یک کتاب به فهرست آثار نباشد، بلکه یک خلأ آموزشی و پژوهشی را پر کند؛ مخصوصاً وقتی این اثر در مقطع دکتری تدریس میشود و تا امروز ترجمه فارسی نداشت. در واقع انگیزه من این بود که دسترسی به دانش جهانی را برای دانشجویان و پژوهشگران فارسیزبان عادلانهتر و آسانتر کنم.
آیا تجربه یا نکته خاصی در طول فرآیند جشنواره برایتان متمایز بود؟
برای من نکته متمایز جشنواره این بود که ترجمه علمی بهعنوان یک فعالیت جدی و اثرگذار دیده شد. گاهی تصور میشود ترجمه در حاشیه پژوهش است، در حالی که در علوم انسانی، ترجمه یکی از مسیرهای اصلی توسعه دانش و آموزش است به ویژه وقتی اثر، مبنای تدریس در مقاطع تحصیلات تکمیلی باشد. اینکه جشنواره به چنین اثری توجه کرد، برای من یک پیام روشن داشت: تولید علم فقط به معنای نوشتن مقاله و تألیف نیست؛ گاهی ایجاد دسترسی به منابع معتبر جهانی هم یک فعالیت علمی واقعی و ماندگار است. همچنین یکی از نکاتی که بسیار توجه مرا به خود جلب کرد، علاوه بر تقدیر از دانشجویان مؤلف و مترجم، تقدیر از ناشران برتری بود که آثار دانشجویی را به چاپ رسانه بودند. این اقدام بسیار ارزشمند و قابل تحسین است. زیرا مجالی است برای تقدیر از کسانی که سود کردن بازار را نادیده گرفته و به آثار دانشجویی بها دادهاند.
به نظر شما، چگونه میتوان ارتباط بین دانشگاه و صنعت را تقویت کرد؟
دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی معتقد است دانشگاه تنها محل آموزش و تولید مدرک نیست، بلکه نهادی اجتماعی با مسئولیت مستقیم در قبال حل مسائل واقعی جامعه است همچنین همایونی با انتقاد از غلبه نگاه کمیتمحور در نظام ارزیابی پژوهش، تأکید میکند تمرکز صرف بر تعداد مقاله و امتیاز، انگیزه پژوهش عمیق و اثرگذار را در میان دانشجویان و پژوهشگران تضعیف میکند
سوال بسیار خوبی پرسیدید. به ویژه اینکه من ۱۷ سال است که در حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه علامه طباطبائی مشغول به فعالیت هستم.
تجربه کاری و پژوهشی من در این سالها به من آموخته که ارتباط دانشگاه و صنعت زمانی واقعی میشود که مسئلههای صنعت به زبان پژوهش ترجمه شوند و پژوهش هم به زبان اجرا و تصمیمگیری. در جامعهشناسی اقتصادی، ما دقیقاً روی همین نقطه تأکید داریم که اقتصاد فقط تکنیک نیست، بلکه نهاد، فرهنگ سازمانی، اعتماد، شبکهها و روابط قدرت هم هست.
برای تقویت این ارتباط باید پروژههای مشترک واقعی تعریف شود؛ پایاننامهها و رسالهها به مسائل واقعی صنعت گره بخورند؛ و سازوکارهایی ایجاد شود که صنعت بتواند از دانشگاه «تحلیل» و «راهکار» دریافت کند، نه فقط گزارشهای کلی. همکاری پایدار یعنی هر دو طرف احساس کنند این رابطه به بهبود تصمیمها و کاهش هزینههای خطا کمک میکند.
برای مثال ما در دانشگاه علامه طباطبائی از اسفندماه ۱۳۹۳ نشستهایی با حضور اساتید و نمایندگان دستگاههای اجرایی برگزار میکنیم تحت عنوان «نشستهای کمک به حل مشکلات کشور». خروجی این نشستها توصیههای سیاستی است که حاصل سالها مطالعه اساتید و تجربه دستگاههای اجرایی است و تاکنون در قالب شش جلد کتاب برای مطالعه عموم و علاقمندان منتشر شده است. در واقع مسائل تنها از دیدگاه نظری مورد بررسی قرار نمیگیرند، بلکه دانش تخصصی به حوزه تصمیمگیری راهکارهای اجرایی کاربردی برای حل مسائل ارائه میکنند. با توجه به تجربه موفقی که در ۱۱ سال گذشته در این زمینه داشتهایم، به جرأت میتوانم بگویم که به نظر میرسد دوره پژوهشهای صرفاً نظری به پایان رسیده و دانشگاهها و دستگاههای باید به فکر کاربردیسازی دانش نظری و ارائه راهحلهای واقعی و منطبق با مسائل جامعه باشند. در واقع میتوان گفت که دانشگاه فقط محل تولید دانش و مدرک نیست؛ دانشگاه یک نهاد اجتماعی است و مسئولیت اجتماعی دارد؛ یعنی باید بتواند دانش را به فهم مسائل واقعی جامعه و ارائه راه حل تبدیل کند؛ از نابرابری و فقر گرفته تا بحرانهای اقتصادی، آسیبهای اجتماعی و چالشهای حکمرانی. دانشگاه زمانی موفق است که در کنار آموزش و پژوهش، نقش فعال در بهبود کیفیت زندگی مردم داشته باشد. پیوند دادن علم به نیازهای واقعی جامعه، مهمترین شکل مسئولیت اجتماعی دانشگاههاست.
همایونی: تقویت ارتباط دانشگاه و صنعت زمانی محقق میشود که مسائل اجرایی به زبان پژوهش ترجمه شوند و نتایج پژوهش نیز بتوانند وارد فرآیند تصمیمسازی شوند.
در مقابل نیز نهادیهای تصمیمگیرنده و صنعت نیز میبایست از این پتانسیل بزرگ علمی برای حل مسائل خود استفاده کنند و با تعریف پروژههای مسئلهمحور، حمایت از پژوهشهای کاربردی و ایجاد سازوکارهای پایدار همکاری، زمینه تبدیل دانش دانشگاهی به تصمیمسازی و اقدام مؤثر را فراهم کنند.
اثر شما چه کاربرد یا ارتباطی با نیازهای واقعی جامعه و صنعت دارد؟
این کتاب علاوه بر پر کردن خلأ نظری به زبان فارسی در زمینه جامعهشناسی اقتصادی، نشان میدهد که اقتصاد فقط منحنی عرضه و تقاضا نیست، بلکه ساختاری اجتماعی و نوعی قدرت است که در نهادها و فرهنگ جا گرفته است. از سوی دیگر، نشان میدهد جامعهشناسی فقط مطالعه جامعه نیست؛ مطالعه نیروهایی است که اقتصاد را شکل میدهند. اقتصاد بدون جامعهشناسی، فقط عدد است و جامعهشناسی نشان میدهد پشت این عددها چه روابطی پنهان است. این نگاه، برای جامعه و صنعت بسیار کاربردی است، چون بسیاری از شکستهای سیاستی یا مدیریتی، نه به دلیل ضعف تکنیک، بلکه به دلیل نادیده گرفتن عوامل اجتماعی رخ میدهد: مثل اعتماد عمومی، فرهنگ سازمانی، شبکههای غیررسمی، نابرابری و رابطه قدرت.
ترجمه این کتاب میتواند برای دانشجویان، سیاستگذاران و حتی مدیران صنعتی مفید باشد، چون کمک میکند تصمیمهای اقتصادی را با درک عمیقتر از زمینه اجتماعی اتخاذ کنند. به بیان ساده، این کتاب ابزار تحلیل میدهد، نه فقط اطلاعات.
چه توصیهای به دانشجویان دارید که میخواهند پژوهشهایشان اثرگذار و کاربردی باشد؟ و چه پیشنهادی برای توسعه فرهنگ کتابنویسی و پژوهش میان دانشجویان دارید؟
واقعیت این است که مطالعه و علاقه به کتاب و ترجمه و تألیف میان جوانان نسبت به گذشته کمرنگتر شده؛ بخشی به خاطر شرایط اقتصادی، بخشی به خاطر غلبه محتوای سریع و شبکههای اجتماعی، بخشی به خاطر عدم حمایت از آثار دانشجویی؛ بنابراین برای تقویت کتابنویسی و پژوهش، باید مطالعه و پژوهش را از یک فعالیت فردی و صرفاً آموزشی به یک تجربه جمعی و مسئلهمحور تبدیل کنیم. حلقههای کتابخوانی، کارگاههای نقد، حمایت واقعی از انتشار کتاب دانشجویی و مهمتر از همه فاصله گرفتن از کمیتگرایی پژوهش در دانشگاه، میتواند در اثرگذاری و کاربردی شدن پژوهشها مؤثر باشد.
برای تحقق این مسئله، از نظر من چند راهکار کلیدی وجود دارد:
تبدیل مطالعه و پژوهش به تجربه اجتماعی و جمعی: شکلگیری حلقههای کتابخوانی، کارگاههای نقد و گروههای پژوهش در دانشگاهها. چون مطالعه وقتی «جمعی» شود، پایدارتر میشود.
کاهش فشار کمیتگرایی در دانشگاه: وقتی نظام آموزشی فقط به تعداد مقاله، امتیاز و نمره توجه میکند، دانشجو انگیزهای برای کتابنویسی و پژوهش عمیق پیدا نمیکند.
حمایت واقعی از تولید کتاب دانشجویی: شامل حمایت مالی، تسهیل فرایند انتشار و ارائه فرصتهای واقعی برای دیده شدن آثار (مثل همین جشنوارهها).
ارتباط دادن پژوهش با مسائل واقعی جامعه: دانشجو زمانی انگیزه پیدا میکند که احساس کند پژوهش میتواند به فهم و حل مسائل واقعی کمک کند، نه فقط یک تکلیف آموزشی باشد.
ترویج سواد رسانهای و مدیریت مصرف محتوا: چون بخش بزرگی از افت مطالعه، مربوط به رقابت با محتوای کوتاه و سریع است. دانشگاه میتواند مهارتهای «مطالعه عمیق» و «تمرکز» را به عنوان مهارتهای علمی آموزش دهد.
در مجموع، من فکر میکنم اگر مطالعه و پژوهش تبدیل به یک مسیر «قابل زندگی»، «قابل حمایت» و «قابل اثرگذاری» شود، دانشجویان دوباره به سمت کتابنویسی و تولید علمی جدیتر حرکت میکنند.
چه عاداتی یا روشهایی در پژوهش و مطالعه به شما کمک کرده است تا موفق باشید؟
من از کودکی با کتاب عجین بودم. در منزل ما کتابخانه بزرگی وجود دارد. پدرم اهل مطالعه بودند و من نیز به تأسی از ایشان به کتابخوانی علاقمند شدم. با وجود اینکه کتابهای ایشان برای سن من بسیار سنگین بود، اما با علاقه میخواندم و مدام سوال میپرسیدم. ایشان نیز پاسخگوی سوالات من بودند و کتابهای زیادی که سازگار با رده سنی من بود برای من تهیه میکردند. این مسیر از کودکی من آغاز شد و در دوره دانشجویی نیز با عضویت در کتابخانههای متعدد از جمله کتابخانه دانشگاه، کتابخانه مجلس، کتابخانه سازمان برنامه و بودجه و ... کتابهای مختلف و در زمینههای متعدد را مطالعه میکردم؛ اما در این مسیر برای من چند عادت و روش مشخص نقش کلیدی داشتند:
مطالعه منظم و مستمر؛ حتی اگر کوتاه باشد. من باور دارم مطالعه روزانه، اثر بیشتری از مطالعههای فشرده و مقطعی دارد، چون ذهن را درگیر و فعال نگه میدارد.
یادداشتبرداری تحلیلی؛ یعنی فقط خلاصهنویسی نمیکردم؛ بلکه مفاهیم کلیدی، اصطلاحات تخصصی و ارتباط آنها با بحثهای دیگر را یادداشت میکردم. این کار مخصوصاً در ترجمه علمی خیلی مهم است، چون باعث میشود معادلسازیها دقیقتر و متن منسجمتر باشد.
بازخوانی و بازنویسی چندمرحلهای. در کار علمی و به خصوص ترجمه، نسخه اول هیچ گاه نسخه نهایی نیست. من ترجمه را چند بار بازبینی کردم: یک بار برای دقت مفهومی، یک بار برای روانی زبان و یک بار برای یکدستی واژگان. حتی از اساتید متخصص نیز خواهش کردم بازبینی کرده تا نکاتی که مغفول مانده را بتوانم ببینم.
در نهایت، یک اصل کلی که همیشه به من کمک کرده: پیوستگی و صبر در کار علمی. چون پژوهش و ترجمه جدی، بیش از آنکه به سرعت وابسته باشد، به استمرار و دقت وابسته است.
اگر بخواهید پیامی به مسئولان دانشگاه یا نهادهای علمی بدهید که به ارتقای پژوهش کمک کند، آن چیست؟
اگر میخواهیم پژوهش در کشور واقعاً ارتقا پیدا کند، باید از نگاه «کمیتمحور» به سمت «کیفیت و اثرگذاری» حرکت کنیم و دانش تخصصی را در مسیر حل مسائل واقعی جامعه کاربردیسازی کنیم.
تا زمانی که معیارهای اصلی ارزیابی، صرفاً تعداد مقاله، امتیازهای اداری و شاخصهای کمی باشد، طبیعی است که پژوهشگر به سمت تولید خروجیهای سریع و خدایی ناکرده برای حصول نتیجه سریع به سمت تخلفات پژوهشی حرکت کند؛ در حالی که پژوهش اثرگذار، زمانبر است و نیاز به حمایت، زیرساخت و پیوند با مسائل واقعی دارد.
برای رسیدن به این هدف، چند اقدام کلیدی ضروری است:
اصلاح نظام ارزیابی پژوهش بهگونهای که پژوهشهای مسئلهمحور، کاربردی و اثرگذار در اولویت قرار بگیرند.
ایجاد سازوکارهای پایدار برای ارتباط دانشگاه با نهادهای اجرایی و صنعت تا مسائل واقعی به زبان پژوهش تعریف شود و نتایج پژوهش هم بتواند وارد فرآیند تصمیمسازی شود.
حمایت واقعی از تولید دانش بومی، کتابهای دانشگاهی و ترجمه منابع مرجع، چون اینها زیرساخت توسعه علمیاند و به ارتقای کیفیت آموزش و پژوهش کمک میکنند.
در یک جمله، پژوهش زمانی ارتقا پیدا میکند که هم «کیفی» ارزیابی شود، هم «اثرگذار» باشد و هم بتواند در «کاهش مسائل و چالشهای جامعه» نقش واقعی ایفا کند.
امروز بسیاری از استادان و حتی دانشجویان، برای افزایش رنکینگ بینالمللی شون مقالاتشان را به مجلات خارجی میدهند، در حالی که کشور با چالشهای حلنشده فراوانی روبهروست. شما این روند را چگونه ارزیابی میکنید؟
انتشار بینالمللی ذاتاً ارزشمند است؛ میتواند کیفیت علمی را ارتقا دهد و دانشگاهها، اساتید و دانشجویان ما را در شبکه جهانی علم بازنمایی کند؛ اما اگر به یک هدف مستقل تبدیل شده و مسئلههای داخلی به حاشیه برود، آن زمان علم از جامعه جدا میشود. به نظر من ما به یک توازن نیاز داریم: هم مشارکت جهانی، هم پاسخگویی ملی. حتی ترجمه علمی هم در همین چارچوب معنا پیدا میکند: اینکه بتوانیم بهترین منابع جهانی را وارد فضای آموزش و پژوهش داخل کنیم تا قدرت تحلیل و حل مسئله در کشور تقویت شود. انتشار بینالمللی خوب است، اما نباید جای مسئلهمحوری و تقویت دانش داخلی را بگیرد. در واقع، علم جهانی زمانی ارزشمندتر میشود که به توانایی حل مسئله در داخل کشور هم کمک کند.
مقام معظم رهبری بارها تأکید کردهاند که «تحقیق باید مسئلهمحور باشد» و «علم باید به نیازهای کشور پاسخ بدهد». از نگاه شما چرا این مطالبه هنوز محقق نشده است؟
این مطالبه کاملاً درست و ضروری است و به زعم بنده نیز مهمترین مسئله جامعه علمی کشور است؛ اما اینکه هنوز به طور کامل محقق نشده، بیشتر به ساختارها و سازوکارهای اجرایی برمیگردد تا صرفاً کمبود انگیزه یا توان علمی. در خصوص عدم تحقق این موضوع، چند عامل اصلی را میتوان مطرح کرد:
همانطور که پیشتر نیز بیان شد، نظام ارزیابی پژوهش در دانشگاهها تا حد زیادی کمیتمحور است. وقتی معیار اصلی پیشرفت علمی، تعداد مقاله و امتیازهای اداری باشد، طبیعی است که پژوهشگر به سمت خروجیهای سریع و قابل امتیاز حرکت کند، نه پژوهشهای مسئلهمحور که زمانبر و پیچیدهاند. در حالی که تحقیق مسئلهمحور، معمولاً نیاز به زمان، داده و همکاری چند نهادی دارد.
فاصله میان دانشگاه و نهادهای تصمیمگیر و اجرایی همچنان زیاد است. بسیاری از مسائل واقعی کشور به درستی به زبان پژوهش تعریف نشده و از آن طرف، نتایج پژوهش هم همیشه به زبان سیاستگذاری و اجرا ترجمه نمیشود. نتیجه این عدم وجود زبان و ادبیات مشترک این است که بسیاری از پژوهشهای انجام شده در فضای دانشگاه باقی مانده و به چرخه تصمیمسازی وارد نمیشوند.
زیرساختهای پژوهش مسئلهمحور کافی نیست. پژوهشهای کاربردی نیازمند دسترسی به داده، حمایت مالی پایدار، تیمهای بینرشتهای و یک مسیر مشخص برای تبدیل یافتهها به سیاست و اقدام هستند. بدون این زیرساختها، پژوهشگر حتی اگر مسئلهمحور هم باشد، در عمل با محدودیت روبهرو میشود.
اگر میخواهیم این موضوع محقق شود، باید اصلاح نظام ارزیابی و حمایت از پژوهش را جدی بگیریم؛ یعنی کیفیت و اثرگذاری اجتماعی پژوهش در اولویت قرار بگیرد، ارتباط دانشگاه با نهادهای تصمیمگیر به شکل نهادمند تقویت شود و پژوهشهای مسئلهمحور از نظر مالی و سازمانی پشتیبانی شوند.
انتهای پیام/