آزمون بزرگ سیاست آبی دولت/ انتقال صنایع آببر نیازمند بازطراحی سیاست آب است
به گزارش خبرگزاری آنا، با افزایش هشدارها نسبت به ناترازی منابع آب و پیامدهای آن برای توسعه صنعتی ایران، سخنان اخیر رئیسجمهور درباره انتقال صنایع آببر به سواحل جنوبی کشور بار دیگر این پرسش را برجسته کرده است که آیا چنین تصمیمی میتواند ساختار بحران آب را اصلاح کند یا خود نیازمند زیرساختها، ارزیابیها و برنامهریزیهایی است که هنوز فراهم نشدهاند. کشور در سال گذشته با کاهش شدید بارندگی رو به رو بوده است که اثر آن نهتنها در افت شدید مخازن سدها، بلکه در تشدید فرونشست زمین در استانهای پرجمعیت و صنعتی قابل مشاهده است.
در چنین شرایطی، تمرکز صنایع آببر همچون فولاد، پتروشیمی، پالایشگاهها و صنایع معدنی در مناطق مرکزی و نیمهخشک، بهجای سواحل جنوبی، به یکی از اصلیترین تناقضهای توسعه در ایران تبدیل شده است. رئیسجمهور در توضیح این سیاست تازه تأکید کرد که تمرکز صنایع در جنوب، علاوه بر کاهش فشار بر آبخوانهای فلات مرکزی، امکان استفاده مستقیم از آب دریا و کاهش نیاز به انتقالهای پرهزینه را فراهم میکند. اما این تصمیم بهظاهر منطقی، در عمل با چالشهای عمیق مدیریتی، زیستمحیطی و ساختاری روبهرو است که بدون حل آنها، انتقال صنایع ممکن است به تکرار همان الگوهای غلطی بینجامد که اکنون بحران را تشدید کردهاند.
از جمله این چالشها، ضعف نظام مدیریت پساب صنعتی است؛ ضعفی که بهویژه در مناطق ساحلی، میتواند پیامدهای مخرب و برگشتناپذیری برای محیطزیست دریایی ایجاد کند. لذا انتقال صنایع به سواحل جنوبی، اگر بدون الزام به استانداردهای سختگیرانه و زیرساختهای نظارتی انجام شود، میتواند به آلودگی گسترده محیط زیستی منجر شود؛ مناطقی که به دلیل تبادل آبی محدود، بسیار حساستر از پهنههای بزرگ اقیانوسی هستند.
بحران پنهان پساب؛ چالش واقعی توسعه صنعتی در جنوب
در کنار مدیریت پساب، موضوع نبود ارزیابی محیطزیستی شفاف برای پروژههای انتقال نیز یکی از مهمترین نقاط ضعف سیاستگذاری آبی کشور است. پروژههای بزرگی چون انتقال صنابع آببر انتقال، نیازمند بررسی جامع اثرات زیستمحیطی، انرژی و اقتصادی هستند؛ اما طرحهایی از این قبیل، یا بدون ارزیابی کافی آغاز میشوند یا گزارشهای ارزیابی آنها منتشر نمیشود. نتیجه چنین رویکردی، تصمیمگیریهایی است که گاه بیش از آنکه بر مبنای دادههای علمی و اقلیمی باشد، تحتتأثیر فشارهای استانی، سیاسی یا صنعتی شکل میگیرد.
نبود شفافیت، علاوه بر افزایش خطرات محیطزیستی، هزینه خطا را نیز بالا میبرد. برای نمونه، برخی طرحهای انتقال آب طی سالهای گذشته با صرف میلیاردها تومان اجرا شده، اما به دلیل نادیدهگرفتن شرایط زمینشناسی، مصرف انرژی یا محدودیت منابع آب مقصد، کارایی لازم را نداشتهاند. در سیاست جدید رئیسجمهور نیز این نکته ضروری است که انتقال صنایع به جنوب بدون انتشار و نقد عمومی گزارشهای ارزیابی، میتواند به تکرار اشتباهات گذشته منجر شود. در واقع، توسعه ساحلی نیازمند یک معماری دقیق محیطزیستی است، نه فقط جابهجایی جغرافیایی صنایع.
افزون بر این، نبود یک نقشه راه ملی جامع برای استقرار صنایع آببر باعث شده که تصمیمگیریها پراکنده، واکنشی و کوتاهمدت باشد. امروز بخش بزرگی از صنایع کشور بدون توجه به ظرفیتهای آب، انرژی یا محیطزیست در استانهای مرکزی و شمالی شکل گرفته و تثبیت شدهاند. انتقال این صنایع نیازمند برنامهای ۱۰ تا ۲۰ ساله است که در آن زیرساختهای حملونقل، انرژی، نیروی انسانی، سکونتگاهها و خدمات شهری در جنوب توسعه یابد. اما هنوز چنین برنامه جامعی وجود ندارد و اظهارات مقامها بیشتر به بیان کلیات محدود شده است.
خلأ یک نقشهراه صنعتی–اقلیمی برای ایران
شرایط جغرافیایی ایران و روندهای جهانی نشان میدهد که فشار تغییرات اقلیمی بر ذخایر آب تجدیدپذیر کشور در سالهای آینده افزایش خواهد یافت. کاهش بارندگی، افزایش دما و تشدید تبخیر، ظرفیت تجدیدپذیر آب ایران را که هماکنون نیز کمتر از یکسوم میانگین جهانی است، به شدت تحت فشار قرار داده است. این شرایط، ضرورت برنامهریزی بلندمدت و سازگار با اقلیم را دوچندان میکند؛ برنامهای که باید تعیین کند چه صنایعی باید بمانند، چه صنایعی باید منتقل شوند و چه صنایعی اساساً نباید در کشور توسعه یابند.
در این میان، انتقال صنایع آببر به جنوب، اگرچه پاسخی کوتاهمدت به بحران فلات مرکزی است، اما بدون توجه به سناریوهای اقلیمی آینده میتواند خود به بحرانهای جدید منجر شود. بهعنوان مثال، شیرینسازی آب دریا فرآیندی شدیداً انرژیبر است و افزایش آن در مقیاس گسترده نیازمند تولید برق بیشتر است؛ اما کشور اکنون با ناترازی انرژی مواجه است. همچنین پساب شور حاصل از شیرینسازی، در صورت مدیریت نادرست، اکوسیستم ساحلی را تهدید میکند.
بهعلاوه، انتقال صنایع تنها زمانی موفق خواهد بود که زیرساختهای انسانی و کالبدی در شهرهای ساحلی رشد کنند. بدون توسعه حملونقل ریلی، ایجاد مناطق مسکونی مناسب، تامین خدمات سلامت و آموزش، و ایجاد انگیزه برای نیروی متخصص جهت مهاجرت به جنوب، صنعت منتقلشده در عمل دچار کمبود نیروی کار ماهر، هزینههای بالای تولید و ناترازی عملیاتی خواهد شد.
ضرورت بازطراحی سیاست آب و صنعت
سخنان رئیسجمهور یکی از مسیرهای ممکن را بیان میکند؛ ایران نمیتواند با اقلیم خشک، صنایع سنگین و آببر را در فلات مرکزی نگه دارد. اما اجرای این سیاست بدون اصلاح ساختارهای محیطزیستی، نبود نقشه راه ملی، ضعف مدیریت پساب و فشار تغییرات اقلیمی، تنها جابهجایی بحران از مرکز به جنوب خواهد بود. کشور نیازمند یک برنامه منسجم و شفاف است که صنعت، محیطزیست و اقلیم را همزمان ببیند و توسعه را از وابستگی به تصمیمات مقطعی نجات دهد.
انتهای پیام/


