از ویتکاف تا باراک؛ روایتسازی تازه برای چهرهسازی عقلگرایانه از سیاست خارجی آمریکا
به گزارش خبرنگار سرویس سیاست و جهان خبرگزاری آنا، در تاریخ سیاست خارجی آمریکا، چهرههایی، چون ویتکاف و تام باراک با وجود تفاوت در مواضع و نحوه بیان، در یک مسیر مشترک حرکت میکنند: ساخت روایتی هدفمند از چهرهای عقلگرا، اصلاحطلب و محتاط برای سیاست خارجی واشنگتن. این «روایتسازی» نه یک کنشگری فردی، بلکه محصول اتاقهای فکر و مراکز شناختی وابسته به وزارت خارجه و نهادهای امنیتی آمریکاست؛ جایی که راهبرد «جنگ روایتها» بهصورت علمی، مرحلهبندیشده و هدفمند دنبال میشود تا افکار عمومی جهان، بهویژه در غرب آسیا، در معرض گزارههای استاندارد آمریکایی قرار گیرد.
اظهارات اخیر تام باراک، فرستاده ویژه دونالد ترامپ در امور سوریه، نمونهای روشن از این الگوست. او ادعا کرده ترامپ با هرگونه دخالت در تغییر رژیمها ـ از جمله ایران ـ مخالف است و این رویکرد را «غیرکارآمد» میداند. این سخن، در ظاهر نشانهای از عبرتگیری است؛ اما در واقع تلاشی برای بازسازی چهرهای تازه از دولت ترامپ و تطهیر کارنامه مداخلهجویانه آمریکا محسوب میشود.
این روایت، ترکیبی از «اعتراف درست» و «القای نادرست» است. واقعیت صحنه سیاسی ایران و منطقه نشان میدهد واشنگتن و متحد صهیونیستیاش از نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز، از جنگ و تحریم گرفته تا فتنهانگیزی و بحرانسازی، مسیر تغییر ساختار قدرت در جمهوری اسلامی را پیگیری کردهاند. سیاست «مهار حداکثری ایران» در دوران ترامپ نیز نه گسستی از این پروژه، بلکه ادامه صریح و تندتر آن بود.
باراک با اشاره به شکست ۹۳ عملیات کودتا و تغییر رژیم از سوی آمریکا از سال ۱۹۴۶، در ظاهر از درسهای تاریخ سخن میگوید؛ اما در باطن، به دنبال ترسیم چهرهای «مسئولیتپذیر» از آمریکا در ذهن مخاطبان منطقه است. تجربههای عراق، افغانستان، سوریه و لیبی نشان میدهد دموکراسی صادراتی آمریکا، هرجا قدم گذاشته، جز بحران، ناامنی و زایش تروریسم به همراه نداشته است.
از این منظر، سخنان تام باراک را باید در چارچوب سازوکار سازمانیافته روایتسازی سیاسی تحلیل کرد؛ سازوکاری که پیشتر چهرههایی، چون ویتکاف با ظاهری آکادمیک و روشنفکرانه دنبال کردهاند. آنان حلقههایی از زنجیرهای بزرگترند؛ زنجیرهای که مأموریت اصلی آن نه گفتوگو و فهم متقابل، بلکه هدایت ذهن مخاطبان جهانی به سمت قرائتی مطلوب برای کاخ سفید است. هدف نهایی نیز مشروعیتبخشی به سیاستهای بحرانزای منطقهای آمریکاست.
در برابر این جنگ شناختی، هوشیاری رسانهای و دقت تحلیلی امری ضروری است. نباید تحت تأثیر ظاهر «منطقی» روایتهایی قرار گرفت که مأموریت اصلیشان پنهانسازی واقعیت مداخلهگرایانه سیاست خارجی آمریکا است. از ویتکاف تا باراک، داستانی واحد بازتولید میشود: ساخت چهرهای موجه از قدرتی که کارنامهای ناموجه دارد.
انتهای پیام/


