توسط انتشارات امیرکبیر

دنباله «پاپیون» به چاپ ششم رسید

دنباله «پاپیون» به چاپ ششم رسید
ترجمه رمان «بانکو» نوشته هانری شایر به عنوان دنباله رمان موفق «پاپیون» توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ ششم رسید.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، رمان «بانکو» نوشته هانری شایر با ترجمه فریدون سالکی، به تازگی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ ششم رسیده است.

هانری شاریر نویسنده فرانسوی این کتاب، متولد سال ۱۹۰۶ و درگذشته به سال ۱۹۷۳ است که به خاطر نوشتن کتاب «پاپیون» و تبدیل آن به یک فیلم سینمایی با بازی استیو مک کوئین و داستین هافمن شناخته می‌شود. او سال ۱۹۳۱ به اتهام قتل بازداشت و زندانی شد. سپس از زندانی به زندان دیگر منتقل می‌شد تا آن که سال ۱۹۳۳ اولین عملیات فرار خود را انجام داد. او چندمرتبه دستگیر شد و فرار کرد تا در نهایت به ونزوئلا فرار کرد و با زنی به نام ریتا ازدواج کرد. شاریر ۱۹۶۹ به فرانسه بازگشت و با انتشار «پاپیون» که داستان زندگی و زندان و فرار‌های خودش بود، به شهرت رسید.

زندانی سابق پس از «پاپیون»، کتاب «بانکو» را در سال ۱۹۷۲ چاپ کرد که دنباله قصه «پاپیون» بود. پاپیون به گفته شاریر، قصه خود اوست، اما برخی از منتقدان ادبیات معتقد بودند او از قصه زندگی زندانیان دیگر برای نوشتن این رمان استفاده کرده است.

«بانکو» به عنوان «پاپیون»، از فصل چهاردهم شروع می‌شود و قصه اش مربوط به ادامه زندگی شاریر در ونزوئلاست؛ زندگی مردی محکوم به حبس ابد که از زندان‌های مخوف فرانسه فرار کرده و به خاطر بی عدالتی دستگاه قضایی کشورش، آواره شده و در کشوری دیگر زندگی تشکیل داده است. شخصیت اصلی «بانکو»، برای دادن معنا به زندگی خود که شاید در انتقام و به دست آوردن آزادی خلاصه شود، دست به هرکاری می‌زند و ماجرا‌های خطرناکی را از سر می‌گذراند.

چاپ اول ترجمه فریدون سالکی از «بانکو» سال ۱۳۶۸ عرضه شد و حالا نسخه‌های چاپ ششم آن به بازار نشر آمده‌اند.

عناوین فصول این کتاب از فصل چهاردهم تا سی‌ام به این ترتیب است:

دفترچه چهاردهم؛ نخستین گام به سوی آزادی»، «دفترچه پانزدهم؛ معدن»، «دفترچه شانزدهم؛ جوجولاپاسه»، «دفترچه هفدهم؛ وداع با ال کالائو»، «دفترچه هجدهم؛ کاراکاس»، «دفترچه نوزدهم؛ تونلی در زیر بانک»، «دفترچه بیستم؛ کاروت _ مغازه رهن و گرو»، «دفترچه بیست و یکم؛ بمب»، «دفترچه بیست و دوم؛ ماراکی بو در میان سرخ پوستان»، «دفترچه بیست و سوم؛ ریتا وراکروز»، «دفترچه بیست و چهارم؛ پدر»، «دفترچه بیست و پنجم؛ من تبعه ونزوئلا شدم»، «دفترچه بیست و ششم؛ دوران کودکی من»، «دفترچه بیست و هفتم؛ انقلاب»، «دفترچه بیست و هشتم؛ کامارون»، «دفترچه بیست و نهم؛ گوریلا» و «دفترچه سی‌ام؛ مون مارتر _ محاکمه من».

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: وقتی نوزده ساله شد با یک صادراتچی که به اروپا میوه صادر می‌کرد ازدواج کرد. آن‌ها هر دو با جدیت کار می‌کردند. بعد یک دختر کوچک به دنیا آورد. خوشبخت بودند. دو اتومبیل سواری داشتند. خیلی راحت و آسوده گذران می‌کردند و ریتا می‌توانست به مادرش و اقوامش کمک کند.

بعدا دو حادثه پیاپی. دو کشتی آن‌ها را که بار مرکبات داشت با محموله گندیده به اروپا رسید. یکی بعد از دیگری. دو کشتی که همه میوه هایش به طور کامل خراب شده بود! و این یعنی ورشکستگی؟! شوهرش در بدهکاری غرق شد. اگرچه او بلافاصله شروع به کار کرد تا وام هایش را بپردازد، ولی این پرداخت سال‌ها و سال‌ها وقت می‌خواست، بنابراین تصمیم گرفت به آمریکای جنوبی فرار کند.

ترغیب ریتای مشتاق به سفر‌های طولانی کوششی لازم نداشت. او خود را آماده ساخت تا با شوهرش پای بر عرشه کشتی بزرگی که او گفته بود بگذارند. دختر کوچکشان را به مادر ریتا سپردند.

وقتی به بندر رسیدند آنچه می‌باید ایشان را می‌برد یک لنج بود. لنج کهنه ماهی گیری بود که ناخدایش موافقت کرده بود ایشان را در ازای پرداختن پانصد پاوند بدون مدارک و پاسپورت به ونزوئلا برساند. جایی که می‌بایستی ریتا می‌رفت و جای می‌گرفت انبار لنج بود با یک دوجین فراری غیرقانونی دیگر. ده جمهوری خواه اسپانیایی که از دست فرانکو فرار می‌کردند و یک پرتغالی که از رژیم سالازار می‌گریخت. آنجا دو زن هم بودند. یکی زن بیست و پنج ساله آلمانی که معشوقه کاپیتان بود، دیگری یک زن اسپانیایی چاق که همسر آنتونیو آشپز لنج بود.

چاپ ششم این کتاب با ۴۹۶ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰۰ هزار تومان عرضه شده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا