شهید نصرالله از پیروزی ۲۰۰۰ تا تموز ۲۰۰۶؛ مسیر تثبیت محور مقاومت
به گزارش خبرگزاری آنا، «سید حسن نصرالله» در حافظه تاریخی لبنان و جهان عرب نه صرفاً بهعنوان دبیرکل حزبالله، بلکه بهعنوان نماد مقاومت همهجانبه، هوشمندی راهبردی و صداقت سیاسی شناخته میشود. او در طول بیش از سه دهه، پیوندی بیتکرار میان ایمان دینی، هنر مدیریت سیاسی، و مهارت فرماندهی نظامی ایجاد کرد و توانست الگویی برای حرکتهای آزادیخواهانه در سراسر منطقه باشد. آنچه نصرالله را از بسیاری رهبران همدورهاش متمایز میکند، ترکیب بینقص میان روحیه انقلابی و نگاه واقعگرایانه به شرایط میدانی است؛ ترکیبی که به مقاومت نهتنها بقاء، بلکه توسعه و نفوذ در سطح منطقهای بخشید.
نصرالله پس از ترور «سیدعباس موسوی» در سال ۱۹۹۲، در حالی که تنها ۳۲ سال داشت، فرماندهی حزبالله را بر عهده گرفت. در آن زمان، لبنان هنوز زیر سایه اشغال و آثار جنگ داخلی بود و جامعه شیعیان بهدنبال رهبری میگشت که بتواند از منافعش دفاع کند و در عین حال با سایر طوایف تعامل کند. نصرالله با شناخت عمیق از واقعیت لبنان و منطقه، پایگاه مردمی حزبالله را نه بر اساس ایدئولوژی صرف، بلکه بر بنیان مجموعهای از خدمات اجتماعی، فرهنگی و دفاعی بنا کرد. مدارس، درمانگاهها، مؤسسات خیریه، رسانههای حزبی و شبکههای امداد بهعنوان اجزای یک «جامعه مقاومت» شکل گرفتند که اعضایش را در همه شرایط چه در روزهای جنگ و چه در دوران بحران اقتصادی پشتیبانی میکردند.
پیروزی سال ۲۰۰۰، نقطه عطفی در کارنامه او بود. با عقبنشینی ارتش اسرائیل از جنوب لبنان، مقاومت به یک نیروی رسمی و مشروع در عرصه ملی بدل شد. این پیروزی نهتنها روحیه مردم لبنان بلکه عزت جهان عرب را احیا کرد؛ زیرا برای نخستین بار یک گروه سازمانیافته غیردولتی توانست ارتش اسرائیل را وادار به ترک زمینهای اشغالی کند. نصرالله در سخنرانیهایش این پیروزی را «برکت خون شهدا» دانست و آن را نتیجه وحدت ملی و پایداری مردم معرفی کرد. همین نگاه، توانست تصویر مقاومت را از یک نیروی صرفاً نظامی به بازیگری سیاسی و اجتماعی ارتقا دهد.
جنگ تموز ۲۰۰۶، آزمون دیگر او بود. هجمه هوایی و زمینی ارتش اسرائیل به لبنان، بیش از یک ماه ادامه یافت، اما مقاومت توانست معادله نبرد را بر هم بزند. مدیریت بحران در آن روزها، با سخنرانیهای پیدرپی نصرالله که از مکان نامعلومی انجام میشد، به یک پدیده رسانهای و روانی بدل شد. او با نطقهای مطمئن و تصویرسازی از آینده، نهتنها پایگاه مردمی را حفظ کرد بلکه بر روحیه رزمندگان در جبهه افزود. نتیجه جنگ، تثبیت قدرت مقاومت و تغییر محاسبات راهبردی اسرائیل بود. پس از آن، حزبالله در عرصه سیاسی لبنان بهعنوان یک نیروی تعیینکننده وارد شد، بدون آنکه بازوی نظامی خود را تضعیف کند.
نصرالله توانست دو زبان متفاوت را در سیاست به کار گیرد: زبانی قاطع و بیملاحظه در برابر دشمن، و زبانی سازنده و مصالحهجو در مواجهه با مسائل داخلی لبنان. او بر ضرورت حفظ تنوع طائفهای و همزیستی میان جوامع مختلف تأکید کرد؛ حتی در اوج اختلافات سیاسی. این دیدگاه باعث شد مقاومت علاوه بر حوزه شیعیان، احترام و حمایت بخشی از جوامع مسیحی و سنی را نیز جلب کند. از همین رو، پیام او فراتر از مرزهای مذهبی عمل کرد و به یک گفتمان ملی و منطقهای تبدیل شد.
ورود مقاومت به بحران سوریه در سال ۲۰۱۳، چالشی پیچیده برای نصرالله بود. حمایت از محور مقاومت و حفاظت از اماکن مقدس بهویژه حرم حضرت زینب (س)، انگیزهای برای حضور نظامی حزبالله در خاک سوریه شد. او با صراحت اعلام کرد این حضور، دفاع از لبنان و منطقه در برابر تهدیدات گروههای تکفیری است. گرچه برخی جریانها در لبنان این تصمیم را نقد کردند، اما عملیاتهای موفق حزبالله در خاک سوریه، شبکههای تهاجمی دشمن را پیش از رسیدن به خاک لبنان متلاشی کرد و جغرافیای امنیتی جدیدی ساخت. نصرالله در این مرحله، بار دیگر بر طرح «هویت چندگانه مقاومت» تأکید کرد: نیرویی که هم نظامی است، هم سیاسی، هم اجتماعی، و فراتر از مرزها عمل میکند.
بحران اقتصادی لبنان از ۲۰۱۹ به بعد، میدان تازهای برای نصرالله بود تا کارکرد «جامعه مقاومت» را نشان دهد. در حالی که دولت ناتوان از پاسخگویی به نیازهای مردم بود، شبکههای اجتماعی و اقتصادی حزبالله توانستند بخشی از این فشار را کاهش دهند. ورود محمولههای سوخت از ایران، یکی از این اقدامات بود که با هماهنگی او انجام شد و جنبهای راهبردی داشت؛ زیرا نهتنها نیاز فوری مردم لبنان را پوشش داد بلکه پیامی آشکار به دشمنان داد که مقاومت میتواند معادلات اقتصادی-امنیتی را نیز تغییر دهد.
شخصیت نصرالله در همه این مراحل، تکیه بر صداقت و زندگی ساده داشت. لباس روحانیت، خانهی معمولی، و روایتهایی از زندگی شخصیاش از جمله شهادت فرزندش محمد هادی به بخشی از داستان او بدل شد. این عناصر، چهرهای انسانی از رهبری مقاومت به نمایش گذاشتند که با فداکاری و همزیستی شناخته میشود، نه با تجمل و فاصله از مردم. همین تصویر، تاثیر روانی عمیقی بر مخاطبان داخلی و خارجی داشت و پژوهشگران و ناظران منطقهای، جایگاه او را در معادلات سیاسی و اجتماعی لبنان متفاوت ارزیابی کردند.
در سطح منطقهای، نصرالله را میتوان از معدود رهبرانی دانست که توانست با گفتار و عمل، پیوند میان مسائل فلسطین و لبنان را حفظ کند. او همواره تاکید داشت که دفاع از لبنان بدون حمایت از فلسطین ناقص است، و بر تشکیل کشوری واحد در سراسر سرزمین فلسطین با همزیستی همه ادیان پافشاری میکرد. این دیدگاه، سیاست مقاومت را از بعد صرفاً لبنانی به محوریت مسئله فلسطین گره زد و وزن آن را در جهان عرب افزایش داد.
میراث نصرالله پس از شهادتش در سال ۲۰۲۴، بهوضوح دیده شد. ساختاری که او بنا کرد از نهادهای خدماتی گرفته تا شبکههای دفاعی همچنان عملیاتی باقی مانده و توانسته مسیر مقاومت را حفظ کند. جانشین او با ادامه همان خطمشی، سعی دارد این میراث را تقویت و توسعه دهد. اما آنچه در حافظه جمعی لبنان و جهان عرب ماندگار است، شخصیت و اثر نصرالله است: رهبری که همزمان توانست الهامبخش باشد، سیاستورزی هوشمندانه کند، و مقاومت را به یک فرهنگ بدل سازد.
این فرهنگ مقاومت، امروز بهعنوان ستون اصلی در برابر اشغال و سلطه خارجی عمل میکند، و در میان نسلهای جدید، بهعنوان نمونهای زنده از همبستگی، پایداری و عزت شناخته میشود. نصرالله با زندگی و شهادتش، نهتنها معادلات جنگها و سیاستهای منطقه را تغییر داد، بلکه تعریفی تازه از معنای «رهبری» ارائه کرد: رهبری که با مردمش زندگی میکند، آنان را در سختترین شرایط تنها نمیگذارد، و در نهایت، خون و جان خود را در راه آرمانهایشان میدهد.
انتهای پیام/


