بخشش درمانی؛ درمانی در دسترس برای سلامت و تعالی جسم و روان
بسیار پیش آمده است که فرد از گفتار، رفتار یا واکنشهای دیگران آسیب دیده و رنجیده خاطر شود. اندوه، ناامیدی، خشم یا دیگر احساسات منفی که به این واسطه در وجود فرد شکل میگیرد، میتواند مدتهای طولانی، بر کیفیت زندگی او تأثیر گذاشته و حتی موجب اختلالات عاطفی شود.
بخشش درمانی
تاکنون، تلاشهای بسیاری در حوزه روانشناسی و روانشناسی اجتماعی شکل گرفته تا به گونهای فرد از چنبره احساسات منفی رها شود. «بخشش درمانی» " forgiveness" شیوهای مؤثر در گذر از احساسات منفی و رسیدن به آرامش درونی است.
بخشش تصمیمی آگاهانه برای رها شدن از خشم و رنجشی است که به واسطه رفتار نادرست و واکنشهای غلط دیگری بر فرد مستولی شده است. این مفهوم همچنین سابقهای دیرینه دارد و اشاره به فرآیند از میان راندن کینه و نفرت و خصومت و پیراستن درون از هر نوع تیرگی و کدورت و سیاهی میکند.
بخشش درمانی به مفهوم آشتی یا برقراری رابطه مجدد با فرد خاطی نیست. میتوان یک فرد را به خاطر آسیبهایی که رسانده بخشید، بدون آن که دوباره با او رابطهای برقرار کرد. پس در بخشش درمانی، واقعیت خطا، گناه یا اشتباه خاطی انکار نمیشود، همانگونه که واقعیت آسیب دیدگی قربانی نادیده گرفته نمیشود.
الزامات در بخشش درمانی
در میان تجربههای بررسی شده در درمان اختلالات عاطفی و رفتاری، میتوان شاهد تجربههای موفق و ناموفق بود. در پارهای موارد فرد آسیب دیده تلاش بسیاری میکند، اما قادر به زدودن احساسات منفی از خود نمیشود و از این رو پس از مدتی به نقطه آغاز باز میگردد.
مهمترین ویژگی در فرآیند درمانی به توانایی و قدرت درونی فرد در بخشیدن باز میگردد. هرکسی قدرت بخشیدن را دارد، اما هرکسی از توان درونی خود برای بخشیدن استفاده نمیکند. بررسیها نشان میدهند که توانایی بخشیدن، همواره از اعتقادات و ارزشهای فرهنگی سرچشمه میگیرد. در باورهای دینی، بخشیدن، یکی از گزارههایی است که به مؤمنان توصیه میشود. در دین مبین اسلام، خداوند سبحان میفرماید:
(وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) [البقرة: 237]
(و بخشش به پرهیزکاری نزدیکتر است و نیکوکاری را در میان خویش فراموش نکنید که خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست.)
باورها و اعتقادات مذهبی
فردی که بر این باور است که با بخشیدن، عمل خداپسندانهای را انجام داده است و از این رو نزد خدا عزیزتر است، از توانایی و رغبت بیشتری برای بخشش برخوردار میشود. بنابراین فرد چنین میانگارد که با بخشیدن، عملی پرهیزگارانه انجام داده است که پاداش آن را از خداوند خواهد گرفت.
هنجارها و ارزشهای اجتماعی نیز میتوانند سرچشمه نیروی درونی در، بخشیدن قرار بگیرند. بنابراین فرد قربانی با کمک گرفتن از باورها و اعتقادات دینی یا نظام ارزشی جامعه میتواند به قدرتی درونی در کنترل خشم یا احساسات منفی دست پیدا کند و در نتیجه فرد خاطی را ببخشد. در هر دو حالت ، فرایند بخشیدن دارای عناصری مانند کنترل احساسات منفی، درک علت واقعه، اطمینان از عدم وقوع مجدد و رها شدن از احساسات منفی است.
چهار عنصر اصلی در فرآیند درمان
بخشش درمانی، همواره بر چهار عنصر اصلی در فرآیند درمان تأکید میکند. در میان این چهار عنصر، کنترل احساسات منفی، درک علت واقعه و عنصر اطمینان از عدم وقوع مجدد واقعه تقریبا به صورت همزمان صورت میپذیرند. بنابراین نمیتوان این عناصر را به مثابه مراحل درمان انگاشت و وقوع یکی را منوط به وقوع دیگری دانست.
در واقع این عناصر در ارتباط و تأثیر پذیری متقابلی نسبت به یکدیگر قرار دارند. تا فرد قادر به کنترل احساسات منفی خود نباشد، قادر به درک علت واقعه نمیشود و تا علت واقعه را نفهمد، توانایی کنترل احساسات منفی را پیدا نمیکند. به همین دلیل در رفت و برگشتهای متعدد میان احساسات منفی، درک علت واقعه و اطمینان از وقوع مجدد، بخشش در فرد قربانی شکل میگیرد.
درک بهتر فرآیند بخشش درمانی
شرح کامل هریک از این عناصر به درک بهتر فرآیند بخشش درمانی کمک میکند.
1- کنترل احساسات منفی: به معنای کاهش نسبی این احساسات برای پرداختن به مسائلی دیگر، مانند فهمیدن علت وقوع ماجرا است. در این موقعیت، فرد میبایست نخست احساس اندوه، ناامیدی یا خشم خود را به طور عمیقی حس کند تا بتواند به طور دقیقی آن را بیان کند. چنانچه بیان احساسات خطاب به فرد خاطی یا آسیب رساننده باشد، فرد قربانی از تأثیرات مثبت بیشتری بهره مند میشود، در غیر اینصورت، بیان احساسات به تنهایی در فضایی خلوت هم میتواند مؤثر باشد. ممکن است بعد از بیان دقیق احساس منفی که به دلیل آسیب دیدن، شکل گرفته، فرد کاملا از آن احساس رهایی پیدا نکند، اما اندکی مجال پیدا میکند تا به موضوعات دیگر بپردازد.
به طور مثال اگر فردی ماشین شما را قرض گرفت و پس از مدتی آن را کثیف، بدون بنزین و تصادف کرده، بازگرداند، میتوانید به او بگویید که چقدر از این کار او آزرده شدهاید و این که بدون یک ماشین تمیز و آماده و سالم، از رانندگی در خیابانها چقدر ناراحت میشوید. پرداخت پول تعمیر ماشین برایتان سخت است و از این که زمان را برای بنزین زدن از دست میدهید و به قرار خود نمیرسید، چقدر احساس نگرانی میکنید. بیان احساسات میبایست بدون قضاوت در مورد رفتار دیگری باشد.
2- درک علت واقعه: مغز ما به طور طبیعی همواره در جست و جوی علت رخدادن وقایع است . این جستجو تا فهم دقیق و کامل علت مسائله و رسیدن به یک الگو در مغز ادامه پیدا میکند. گاه این الگو میتواند در قالب یک تصادف یا احتمال تعریف شود و این همان زمانی است که معمولا میگوییم: « تصادف بود، اتفاقی این چنین شد.» اما مغز برای آن که بتواند جست و جوی خود را برای کشف علت واقعی مسائله پیگیری کند، نیازمند آن است که از بار سنگین احساسات رها شود و به طور نسبی به حدی از آزادی عمل دست پیدا کند.
عملکرد زمان، همان کنترل احساسات منفی
برای هر کسی موقعیتی پیش آمده است که به علت عصبانیت یا فشار احساسات، قادر به درک واقعیت نبوده و تنها پس از گذشت زمان توانسته به بررسی و شناخت واقعیت بنشیند. در چنین شرایطی، عملکرد زمان، همان کنترل احساسات منفی بوده است.
در مثال قرض دادن ماشین، پس از بیان احساسات، فرد قربانی از خاطی میخواهد که علت مسائله را شرح دهد. در این زمان، بیان احساسات به فرد قربانی کمک میکند تا علت وقوع مسائله را بفهمد.
با این حال برای فهمیدن علت مسائله میبایست چند گام برداشته شود:
الف: نخست باید سعی شود که موقعیت انجام عمل را از دید فرد خاطی شناخت و تمامی ابعاد آن را در واقعیت بررسی کرد.
ب: در گام دوم میبایست تصور کرد که خود قربانی نیز میتوانست در موقعیت فرد خاطی قرار گیرد و در نتیجه مرتکب خطا شود.
پ: در گام سوم میبایست فرد قربانی تصور کند که اگر به جای فرد خاطی بود، او هم انتظار بخشش میداشت. در این گام است که امکان همدلی با فرد خاطی فراهم میشود.
بخشیدن به معنای بازگشت به موقعیت تعادل
3- اطمینان از عدم وقوع مجدد: نکته مهم در فرآیند بخشیدن، اطمینان قربانی مبنی بر آن است که دیگر از فرد خاطی آسیب نمیبیند. بنابراین مهم است که فرد قربانی به سطحی از احساس امنیت در ارتباط با فرد خاطی دست پیدا کند. چنین اطمینانی میتواند خیلی ساده از طریق تقاضای بخشش و عذر خواهی صادقانه فرد خاطی حاصل شود و اصولاً ضمانتهایی برای حصول اطمینان لازم است که یا از سرمایه اجتماعی فرد خاطی به دست میآید، یا از نظام هنجاری و یا قانونی جامعه.
4-چهارمین عنصر میتواند و میبایست در انتهای فرآیند قرار گیرد. بر اساس این عنصر، فرد از تمامی احساسات منفی اختلال آفرین رهایی یافته و درمان میشود. در این مرحله فرد قربانی میتواند به فرد خاطی بگوید که او را بخشیده است، اما این بخشیدن به آن معنی نیست که میتواند با فرد خاطی دوباره رابطهای دوستانه برقرار کند. همچنین احساسات مثبت به سختی جایگزین احساسات منفی میشوند و نیازمند زمانی طولانی هستند.
با این حال، بخشیدن به معنای آن است که در صورت رابطه و تعامل، فرد هرگز خطای گذشته خاطی را به او یادآوری نمیکند. پس بخشیدن به معنای بازگشت به موقعیت تعادل است.
کارکردهای مثبت بخشی درمانی
شواهد پژوهشی پر شماری در دست است که نشان میدهد بخشش دیگران موجب کاهش اضطراب، تقلیل علائم افسردگی، افزایش رضایت زناشویی، افزایش خوش بینی، کاهش نشانههای اختلالات روانتنی ( آسم، زخم معده، کولیت، آریتمی قلبی ... ) و بهبود خواب میشود. علاوه بر آن، بخشش دیگران موجب کاهش پرفشاری خون، تنظیم دمای بدن و بهبود عملکرد عصب شناختی میشود.
همچنین چند یافته عصب شناختی در دسترس است که نشان میدهد بلافاصله پس از بخشش دیگران ترشح برخی نوروترانسمیترها ( ناقلان عصبی – شیمیایی مغز ) افزایش مییابد. با افزایش و بهبود عملکرد آن ناقلان شیمیایی، عملکرد غدد درونریز (هورمونها) نیز بهبود مییابد و در نتیجه آن سلامت و شادابی و ایمنی فرد ارتقاء مییابد.
* معاون اجتماعی نیروی انتظامی
انتهای پیام/