۲۴/ ارديبهشت /۱۴۰۴

آقای زیدآبادی قلمتان چند؟/ این آدرس اشتباه است!

آقای زیدآبادی قلمتان چند؟  این آدرس اشتباه است!
احمد زیدآبادی با قلمی عجولانه و تحلیلی سطحی در یک یادداشت، به‌جای تمرکز بر زیاده‌خواهی‌های آمریکا و تهدیدهای آشکار اسرائیل، ایران را در مظان اتهام برای تخریب مذاکرات قرار داد؛ غافل از اینکه تحریم‌ها، تهدیدهای نظامی و هجمه‌های رسانه‌ای غرب، خود عامل اصلی تخریب فضای مذاکرات است، نه پاسخ دفاعی و مستقل یک ملت تحت محاصره.

به گزارش خبرگزاری آنا، این روز‌ها که مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا رسانه‌های جهان را به تحلیل واداشته است برخی نیز در داخل قلم به دست شده‌اند و تحلیل می‌کنند. اما تحلیل‌ها گا‌هی آنقدر عجیب است که بیشتر بوی ناآگاهی یا خیانت یا شاید هم سرسپردگی می‌دهند تا تحلیل. یکی از این افراد «احمد زیدآبادی» است.

درک اشتباه یا تعمد در وارونه‌نمایی واقعیت‌ها از سوی چهره‌هایی، چون زیدآبادی، نه تنها پرسش‌هایی جدی در خصوص صداقت تحلیل‌های وی بر می‌انگیزد، بلکه موجب طرح ابهاماتی جدی درباره منطق ژورنالیستی او می‌شود.

نوشتار اخیر وی پیرامون حمله موشکی انصارالله یمن به فرودگاه بن‌گوریون در اسرائیل، یک نمونه بارز از این فضای غبارآلود تحلیل‌های سطحی و غیرمستدل است که به جای بررسی واقعیت‌های میدانی و حوادث بر بستر واقعی، مسیر انتقاد از ایران را به هر قیمتی در پیش می‌گیرد. این روش از تفسیر نه‌تنها آلودگی شدید به نگاه‌های تضادگونه را نشان می‌دهد، بلکه وابستگی مستقیم به پوپولیسم رسانه‌ای را تایید می‌کند.

آقای زیدآبادی تحلیلتان، هم‌خط صهیونیست‌ها است

احمد زیدآبادی در این نوشتار، به‌سادگی و بدون ارائه کوچک‌ترین مدرک، یک خط تحلیلی به کل ناقص در پیش گرفته که بر پایه ادعای بنی گانتز، سیاستمدار اسرائیلی، بنا شده است. سوال اساسی، اما اینجاست که چگونه آسیب ناشی از یک حمله نظامی که از سوی یک گروه و ملت کاملاً مستقل در یمن صورت گرفته است، به پای ایران نوشته می‌شود؟ زیدآبادی نه‌تنها به این سوال پاسخ نمی‌دهد، بلکه تلاش می‌کند تا با تقلیل مسئولیت‌های موجه اسرائیل در این سناریو، ایران را مسئول قرار دهد. رفتار رسانه‌ای او در این مقطع زمانی مصداق بارز ترویج یک دوگانگی بی‌منطق و گریز از واقعیت است.

اگر قرار بر انتقاد از کسانی باشد که نقش‌آفرینان اصلی در تخریب احتمالی مذاکرات تهران-واشنگتن هستند، آیا نباید در گام نخست، انگشت اتهام به سمت همان‌هایی نشانه رود که در میانه مذاکرات، قطار تحریم‌ها را علیه ایران متوقف نمی‌کنند؟ چطور می‌شود که آمریکا از یکسو مدعی بازگشت به مسیر دیپلماسی و توافق است و از سوی دیگر، نه تنها به تحریم‌های گسترده علیه بخش‌های مختلف اقتصادی ایران ادامه می‌دهد، بلکه سردمداران آن، مانند وزیر دفاعش، صریح‌ترین و تهاجمی‌ترین تهدید‌ها را علیه تهران مطرح می‌کنند؟ همین چند روز پیش، صحبت‌های وزیر دفاع آمریکا درباره دخالت ایران در یمن، چه معنایی جز تهدید آشکار داشت؟ آیا این حجم از زیاده‌خواهی نظامی و دیپلماتیک، از جمله مطالبه حذف ظرفیت موشکی ایران و توقف غنی‌سازی‌های مسالمت‌آمیز هسته‌ای، که حق مسلم ملت ایران برای توسعه علمی و صنعتی‌اش است، به تخریب مذاکرات کمک نمی‌کند؟

چرا آمریکا، همزمان با مذاکره، همچنان به زیاده‌خواهی‌هایش ادامه می‌دهد؟

زیدآبادی و افرادی چون او این مسائل بدیهی را نادیده می‌گیرند. لحن کلماتشان به‌گونه‌ای است که انگار تمام اختلال‌های دیپلماتیک از «ایران» و «ایرانی» سرچشمه گرفته است. در این میان، همزمان حامیان منطقه‌ای آمریکا و حتی خود اسرائیل، با تهدید‌های مستقیم و واضح نظامی علیه ایران، طبل جنگ می‌نوازند. مگر در همین ماه‌های گذشته بار‌ها و بار‌ها از سوی مقامات نظامی اسرائیل صحبت از طراحی نقشه‌های حمله به مراکز هسته‌ای ایران شنیده نشد؟ آیا این تهدید‌ها تخریبی برای مذاکرات نیست؟ چرا با وجود اینها به ایران حق طبیعی دفاع و آمادگی نظامی داده نمی‌شود؟ 

لازم نیست حقایق روشن سیاسی را با هزار استدلال پیچیده توضیح دهیم. واقعیت زمین بازی مشخص است. آمریکا به شکلی کاملاً سازمان‌یافته، همواره مذاکرات حساس با ایران را بهانه‌ای برای اعمال فشار‌های جدید کرده است. همین حالا، در متن یادداشت زیدآبادی، به وضوح می‌توان دید که تجمع فشار‌های چندگانه تحریمی، اقتصادی و تهدیدهای نظامی از سوی واشنگتن و متحدانش علیه ایران، در عمل هیچ فضای دیپلماتیک باقی نمی‌گذارد. حال این سوال مطرح می‌شود که چرا آمریکا، همزمان با مذاکره، همچنان به زیاده‌خواهی‌هایش ادامه می‌دهد و از آن سو، هرگونه اقدام یا حتی تحرک سیاسی دیگری در منطقه را مغایر با اصول مذاکرات جلوه می‌دهد؟ آیا در این میان، شلیک یک موشک از سوی یمنی‌ها که سال‌هاست زیر آتش تجاوز مزدوران وابسته به حمایت عملی آمریکا هستند باید به کل مذاکرات میان ایران و آمریکا گره بخورد و تخریبگر آن تلقی شود؟

زیدآبادی، اما همان خطی را تکرار می‌کند که اسرائیلی‌ها و تندرو‌های دولت آمریکا می‌خواهند: بی‌اساس و بدون پشتوانه، انگشت اتهام به سمت ایران نشانه می‌رود. آشکار است که این رفتار متکی به اطلاعات موثق یا واقعی نیست، بلکه مبتنی بر یک پروژه‌ رسانه‌ای کلان برای تخریب چهره دیپلماتیک و بین‌المللی ایران است. آیا نمی‌شود درباره این مسأله از درب انصاف وارد شد؟ انصارالله یمن، نه امروز و نه هیچ‌وقت، نیازی به اجازه گرفتن از ایران برای دفاع از خود نداشته است. مسیری که این گروه و ملت یمن در پیش گرفته، ناشی از منافع ملی و دفاع از کشور در برابر تجاوزگران است. همان‌گونه که ایران همواره تأکید کرده، حمایت‌های تهران از گروه‌های مقاومت منطقه، تنها در چارچوب‌های سیاسی و معقول انجام می‌گیرد. زیدآبادی، اما چگونه به این سادگی از کنار این جزئیات عبور کرده و اقدام یمنی‌ها را موذیانه به ایران مرتبط می‌سازد؟

در یادداشت هیچ بلوغ رسانه‌ای دیده نمی‌شود

نکته عجیب‌تر درک وارونه زیدآبادی از پوچ‌ترین ادعا‌های اسرائیلی‌هاست. بنی گانتز، یکی از رهبران اپوزیسیون اسرائیل، که با مشکلات عمیق داخلی، اعتراضات گسترده خیابانی و بحران مشروعیت سیاسی دست و پنجه نرم می‌کند، در شطرنج سیاسی خود، طبیعتاً به دنبال پیدا کردن یک دشمن خارجی برای جلب نگاه عمومی داخل اسرائیل است. ایران، به‌عنوان راحت‌ترین هدف، بارزترین گزینه برای چنین حملاتی است. اینکه احمد زید‌آبادی بدون هیچ تأمل و مکثی، ادعا‌های گانتز را در بستر رسانه فارسی بازنشر می‌دهد، نشانه‌ای واضح از کمبود چشمگیر بلوغ رسانه‌ای و تحلیل مقطعی سیاست جهان است. او به جای آنکه بازی این پروژه اسرائیلی–آمریکایی را باز کند و به مخاطبان خودش خطرات چنین سناریو‌هایی را نشان دهد، آگاهانه یا ناآگاهانه، تبدیل به ابزاری در همین پروژه می‌شود و همان حرف‌ها را برای بینندگان ایرانی تکرار می‌کند. آیا این چیزی جز وارونه کردن واقعیات است؟

جایگاه ایران در این میانه کجاست؟ تهران با صبر استراتژیک و عقلانیتی که در دیپلماسی منطقه‌ای نشان داده، حتی پس از تحریم‌های مکرر، همانند همیشه حامی گفت‌و‌گو و صلح بوده است. اما این عقلانیت، به‌معنای پذیرش ناتوانی نیست. ایران بار‌ها تأکید کرده که در برابر هر تهدیدی، از حقوق خودش، مردمش و منافع ملی‌اش دفاع خواهد کرد. وقتی اسرائیل و آمریکا همزمان ایران را تهدید به حمله نظامی می‌کنند، آیا تهران نباید آماده پاسخگویی به چنین سناریو‌هایی باشد؟

احمد زیدآبادی در تحلیلاتش هیچ اشاره‌ای به چنین واقعیات مهم منطقه‌ای ندارد و حتی نمی‌کوشد مخاطبانش را با پیچیدگی‌های امنیتی منطقه، که لاجرم ایران را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد، آشنا کند.

چرا ایران را در جایگاه متهم قرار می‌دهید؟

اما در نهایت این سوال همچنان پابرجاست که چرا زیدآبادی و هم فکران او، به جای برجسته کردن سیاست تنش‌زا و تجاوزگر اسرائیل و متحدین منطقه‌ای آن، ایران را در جایگاه متهم قرار می‌دهند؟ این رفتار، به عمق کم‌دانشی سیاسی بازمی‌گردد و یا تلاشی عمدی برای وارونه نمایی دیدگاه مخاطبان است؟ اگر انصاف به میان آوریم، جای هیچ دفاعی از موضع اسرائیل و آمریکا و حتی بازی رسانه‌ای آنها باقی نمی‌ماند. شلیک موشک به فرودگاه بن‌گوریون که برآمده از زخم‌های عمیق حملات چندساله به مردم مظلوم یمن است، چگونه می‌تواند به ایران ربط داشته باشد؟ آیا دفاع از مردم تحت محاصره و مظلوم یمن، که سال‌هاست زیر بمباران زندگی می‌کنند، آن هم بمباران‌هایی که بی‌شک به کمک تسلیحات آمریکایی صورت می‌گیرد، به‌معنای تهدید جهانی است؟ درک ساده‌ای از وجدان هم می‌گوید که ایران، چون خودش سال‌ها پیش این شرایط را در جنگ تحمیلی با عراق تجربه کرده، همواره از مظلوم و نیرو‌های مقاومت دفاع کرده و این حقیقت، هیچ مغایرتی با اصول دیپلماسی ندارد.

واقعیت این است که تحلیل احمد زیدآبادی نه تنها خالی از ارزش حرفه‌ای و ژورنالیستی است، بلکه برآمده از نوعی سطحی‌نگری تکراری در سیاست داخلی است که به‌جای فهم عمق ماجرا، تنها به انتقاد از سویه‌ای می‌پردازد که کمترین شواهد و واقعیات علیه آن وجود دارد. اما واقعیت جهان را نه تحلیل‌های نادرست و نه ادعا‌های بی‌پایه اسرائیل می‌سازد، بلکه اقدامات واقعی و میدانی است که حقیقت را روشن می‌کند. یمنی‌ها، مردمانی مستقل و در حال مبارزه برای حق حاکمیت ملی خود هستند، و ایران نیز به‌عنوان بازیگری بزرگ در منطقه، تنها حامی سیاسی و معنوی مظلومان است، نه بازیگری که در چنین سناریو‌هایی مسئولیت به‌دوش داشته باشد. اگر قرار بر اصلاح جهان‌بینی باشد، شاید زمان آن رسیده که احمد زیدآبادی و امثال او، نگاه خود را معطوف به منافع ملی کنند و از تبدیل شدن به بلندگوی سیاست‌ورزان خارجی بپرهیزند. 

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب