لغات و اصطلاحات تُرکی راه یافته به زبان فارسی
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا ـ سعید تقدیری (استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه): سابقۀ ورود کلمات و اصطلاحات ترکی به زبان فارسی چند صد ساله است و برای آن میتوان قدمت قابل توجهی درنظر گرفت. مقصود ما از این نوشتار، ارائۀ توضیحاتی پیرامون زبان آذری نیست بلکه به لغاتی میپردازد که طی سالیان طول و درازی از زبان ترکی وارد زبان فارسی شده است.
پیشنهاد میشود در اینجا ، اینجا ، اینجا و اینجا مطالب پیشین این پرونده جذاب پیرامون زبان فارسی را مطالعه کنید.
تاریخ پرفراز و نشیب ایران، سلسلهها و حکومتهای متعددی به خود دیده که برخی از آنها اصالتا تُرک بودهاند. به طور خلاصه سلسلههای غزنوی و سلجوقی در راه یابی بسیاری از کلمات ترکی، به زبان فارسی نقش بسیار پررنگ و مهمی داشتند؛ بعدها با حملۀ مغولان به ایران تعداد بیشتری از واژگان ترکی و مغولی وارد دایرۀ زبان فارسی شد. هولاکوخان که نوۀ چنگیز بود، سلسلۀ ایلخانی را پایه گذاری کرد و سپس تیموریان به رهبری «تیمور لنگ» توانستند قدرت را به دست بگیرند؛ همچنین در ادامه، دولت صفوی و قاجار را هم میتوان از سلسلههای تُرک در ایران دانست.
در تمام این دوره ها، واژگان، اصطلاحات و ترکیباتی از زبان ترکی وارد جامعۀ ایران شد و با گذشت زمان و به مرور، در میان مردم مورد استفاده قرار گرفت تا جایی که امروزه بسیاری از کلمات رایج در ادبیات و زبان فارسی از آن دوران به یادگار مانده است؛ لغاتی که برخی از آنها جزو پرکاربردترین واژگان روزمرۀ ما ایرانیان به شمار میآید.
کلمات «خانم» و «آقا» که در زبان فارسی برای تفکیک جنسیت کاربرد دارد، از این دسته لغات است که جهت احترام به عنوان پیشوند نام افراد قرار میگیرد.
در نمونهای دیگر میتوان به واژۀ «تومان» اشاره کرد که امروزه واحد پول غیررسمی ایرانیان به شمار میرود. تومان کلمهای مغولی ایغوری به معنی ده هزار از هرچیزی است. این لغت، زمانی معادل «ده هزار دینار زَر» بود و اگرچه سکۀ مخصوص به خود را نداشت، اما قرنها در ایران این اصطلاح در شمارش پول به کار میرفت. حاکمان از مقابل واحد پول، چهار صفر را برداشتند و به آن نام «تومان» دادند، چنانکه در بعضی از فرمانهای «کریم خان زند» از اصطلاح «تومان تبریز» به معنی ده هزار دینار تبریز استفاده شده است. در زمان فتحعلیشاه قاجار نیز اولین سکۀ طلای تومان ضرب شد و بعدها ناصرالدین شاه با تغییراتی، تعدادی سکۀ دَه تومانی ضرب کرد که هر تومان آن «دَه قران» یا «دَه هزار دینار» ارزش داشت. در همین زمان هم اسکناسهایی با واحد پول تومان و با نگارۀ ناصرالدین شاه به چاپ رسید.
مجموعۀ دیگری از واژگان ترکی و مغولی راه یافته به زبان فارسی، شامل بعضی از لغات و اصطلاحات نظامی و جنگی میشود. کلماتی مثل چریک، چکمه، قُرُق (منطقۀ بسته، محوطۀ ممنوع)، چاقو، تپانچه، چُماق و...
اصطلاح «گَلَنگَدَن» هم که برای آماده کردن تفنگ کاربرد دارد، ترکی و به معنی «آینده و رَوَنده» است چراکه با هر بار انجام دادن این کار، برای قرار گرفتن فشنگ در لولۀ سلاح، دستۀ فلزی روی بدنۀ تفنگ جابه جا شده، به عقب و جلو میرود. در سالهای اخیر فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی معادل «رو آیَک» را برای این اصطلاح انتخاب کرده که میتوان گفت تقریبا به همین معنی است، اما اینکه آیا تا چه اندازه میتواند معادل گوشنواز و مناسبی برای اصل ترکی آن باشد، جای بحث دارد.
داستان جایگزین شدن یک لغت به جای کلمهای دیگر، ماجرای تازهای نیست؛ این میتواند برخلاف انتظار ما اتفاق بیفتد. تاریخ میگوید که در بعضی از مواقع، با وجودِ داشتن یک یا چند کلمۀ فارسی برای یک واژه، گاهی معادل ترکی، جایگزین شده است. برای مثال طی سدههای متوالی به کسی که از نظر اندامی، اضافه وزن داشت، به فارسی «فربه» میگفتند، اما با رواج گستردۀ این مفهوم در جامعۀ ایرانیانِ دورۀ قاجار که تُرک بودند، از آن به عنوان یک نکتۀ مثبت تلقی شد و لغت ترکی «چاق / چاقی» بر سر زبانها افتاد.
تصاویری که از زنان درشت اندام دورۀ قاجار ثبت شده، بیانگر علاقهمندی و استقبال مردم آن روزگار از پدیدۀ چاقی است و به این شکل کلمۀ «فربه» در فرهنگ زبان فارسی کاربرد کمتری یافت.
دستۀ دیگری از کلمات ترکی راه یافته به زبان فارسی، لغات مربوط به غذاها، خوراکیها و ابزار آشپزخانه است که برای نمونه میتوان به کلمات اجاق، دُلمه (از دُلمَق به معنی پُر شدن یا از دولدرمق به معنی پُر کردن)، قاشق (احتمالا از قاشمق به معنی خراشیدن و تراشیدن)، قرمه، قیمه، قابلمه و... اشاره کرد. به طور مشخص ایرانیان در استفاده از واژگان ترکی، گاهی اوقات تغییراتی در معنای آن داده و به صورت اصطلاحی از آن استفاده میکنند.
لغت «بشقاب» از دو بخش ۱- «بُش» به معنی «خالی» و ۲- «قاب» به معنی «ظرف» تشکیل شده که معنای تحت اللفظی آن «ظرف خالی» است، اما به شکل اصطلاحی کاربرد دارد؛ همانطور که منظور از «یک بشقاب برنج»، وجود یک ظرف خالی از برنج نیست و امروزه این برای ما کاملا شناخته شده است.
مثال دیگر، اصطلاح «دو قلو» است که در زبان ترکی به صورت «دوق لو» و به معنی «هم زایمان» دانسته میشود. فرض کنید که اگر گربۀ مادری، چندین بچه بزاید، آن بچهها دوق لو هستند یا اگر زنی در یک نوبتِ زایمان، دو یا چند بچه را به طور همزمان به دنیا بیاورد، از این اصطلاح استفاده میشود؛ این در حالی است که ما ایرانیان به اشتباه صورت اول کلمه را عدد «دو» دانستهایم و آن را با واژۀ «قلو» ترکیب کردهایم؛ اینگونه است که با خلاقیت ویژۀ ما لغات «دو قلو»، «سه قلو»، «چهار قلو» و شمارگان دیگر ساخته میشود. حتی گاهی میگوییم که مثلا فلان قُلش چنین است و قُل دیگرش چنان.
با تمام تفاسیری که گفته شد و بنابر نمونه مثالهایی بیشتر از این، ایرانیان در طول زمان، بر تن بعضی از واژگان ترکی، لباس جدیدی پوشانده و در محاورات و مکاتبات روزمرۀ خود از آن به طور گسترده استفاده کردهاند؛ بسیاری از کلمات و لغاتی که امروزه با آنها حس خویشاوندی داریم و برای انتقال احساس، پیام و منظور خود، به شکل و شیوههای متنوعی آن را به کار میبریم.
کلماتی مثل: آبجی، اتاق، اتو، آذوقه، آلاچیق، باتلاق، تشک، جلو، چپاول، خورجین، سراغ، سنجاق، شلاق، قایق، قورباغه، قوطی، قیچی، کوچ، یاغی، یقه، یورش، یونجه، نوکر، سوغات، کنکاش و... کلمات ترکی هستند که برای قرنها زبان فارسی پذیرای آنها بوده است.
انتهای پیام/