رابطه «نسل زِد» و زبان فارسی
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا ـ سعید تقدیری (استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه): آیا شما هم در جامعه امروز ایران، شکاف بین نسلها را حس میکنید؟ در مورد سبک نوشتار و نوع گفتاری که در میان متولدین دهه هشتاد و نود رایج است چه نظری دارید؟ آیا دهه هفتادیها و شصتیها هم تا این اندازه با دورههای قبل از خودشان تفاوت داشتهاند؟
تا حدودی میتوان حدس زد که پاسختان به این پرسش چه باشد! جامعه امروز ایران باید بپذیرد که همه افراد نباید مثل یکدیگر فکر کنند. باید قبول کنیم که خوب یا بد، از چند سال گذشته فرآیند تغییر سلیقه در زبان و ادبیات فارسی، گفتار و نوشتار تغییر کرده است و همچنان در سالهای آینده نیز با تحولات و بسامدهای زیادی مواجه خواهد بود.
«نسل زِد»، نسلی که در عصر تکنولوژی و اینترنت به دنیا آمده و روزگار میگذراند، حالا دیگر دایره المعارف و اصطلاحات خاص خود را دارد، معمولا در انتخاب موسیقی و ادبیات روزمره متفاوت از نسلهای قبل از خود است و تلاش میکند تا به اختصارترین شکل ممکن، بیشترین معانی را به عنوان پیام به مخاطبانشان منتقل کند؛ این یعنی زبان فارسی، وارد دوره جدیدی شده و بی تردید در سالهای آینده تحولات تازهای را تجربه خواهد کرد. این دوره گذار حتمی است، اما چنانچه امروز از آن مراقبت نشود، فردا با آسیبهای جدی و جبران ناپذیری همراه خواهد بود؛ ولی واقعا امروزه چگونه میتوان از ادبیات فردای ایران مراقبت کرد؟
آنچه در این نوشتار بیان میشود مخالفت با تغییرات زبانی نیست چراکه ادبیات ایران در طول تاریخ، دورههای متفاوتی را سپری کرده و در علم زبان شناسی به عنوان یک فرآیند به آن نگاه میکنند؛ مسأله اصلی و چالش جدی، میل به دور شدن از ادبیات ایران و احتمال تخریب چارچوبها در زبان فارسی است.
ایران ما تا قرن چهارم این تجربه تحولات تاریخی را داشته و به خوبی توانسته است تا از پسِ آسیبهای زبانی، جان سالم به در ببرد. در روزگارانی که حاکمان، تلاش میکردند تا «عربی» را به عنوان زبان سراسری ایران به رسمیت بشناسند و این خط را در مکاتبات رسمی و دیوانی مورد استفاده قرار دهند، «فردوسی» با جمع آوری شاهنامه و ثبت واژگان فارسی، توانست تا جلوههای خاک خوردۀ ادبیات ایران را احیا کند. از آن پس در میان مردمان این سرزمین، توجه به فرهنگ ایران و رویکرد زیبایی شناسانه در شعر و ادبیات بیشتر شد و بعدها کسانی، چون سعدی، حافظ، شاعران و نویسندگان دیگر، هرکدام ادبیات فارسی را به شکلتازهای تزیین کردند تا قابلیتهای اعجاب انگیز آن را به رخ همگانبکشند و به این شکل، زبان فارسی توانست تا در طول تاریخ، خود را به طور مکرر، مرمت و حفظ کند؛ اتفاقی که در بعضی از کشورها نیفتاد تا از پایه و بن در خط و زبان، عرب شوند.
ما ایرانیان بیش از هزار سال است که زبان و ادبیات فارسی را به هر طریقی، با چنگ و دندان حفظ کردهایم و هویت فرهنگی خود را بر پایۀ آن معرفی میکنیم، بر همین اساس نسل امروز و نسلهای بعدی وارثان اصلی این زبان به شمار میآیند و با وجود تحمیل همۀ تغییرات، لازم است تا پاسداری و نگهداری از زبان فارسی در اولویت قرار گیرد.
شاید مهمترین خطری که هم اکنون زبان فارسی را مورد تهدید قرار میدهد، «خود فراموشی» است. اینکه نسل امروز، گمان کند که زبان فارسی، زبانی کهنه و از رده خارج شده است و در دنیای مدرن امروزی، برقراری ارتباط قوی با آن مؤثر نیست. این باور زمانی اتفاق میافتد که مردم، تاریخچۀ فرهنگ و ادبیات خود را رفته رفته فراموش کنند و ندانند که زبان فارسی تا چه اندازه به ادبیات لاتین، انگلیسی، عربی و زبانهای دیگر لغت صادر کرده است.
این میتواند بسیار ملموس و قابل درک باشد که ایرانیان خارج از کشور، کسانی که سالهاست در ارتباط مستقیم با زبانهای دیگر قرار میگیرند، نگاه ویژه تری به زبان فارسی دارند و گویی که به مراتب، قدر این زبان و فرهنگ را بیشتر و بهتر میدانند؛ البته این مسأله به طور نسبی از شخصی به شخصی دیگر متفاوت است، اما شاید در میان دوستان و اقوام دور یا نزدیک خود تجربه کرده باشید که ایرانیان خارج از کشور تا چه اندازه علاقه مندند تا فرزندانشان با اشعار کلاسیک و نو ایران آشنا شوند، زبان فارسی را فراموش نکنند و با منش و تفکر بزرگان این سرزمین انس داشته باشند.
اگر به دور از همۀ کلیشهها آگاه باشیم که قدمت و قدرت زبانی ما فراتر از بسیاری از زبانهای دنیاست، دیگر به کار بردن لغات انگلیسی در میان جملات فارسی، به اصطلاح میزانی برای «با کلاسی» افراد نیست و افتخار چندانی به حساب نمیآید.
نه اینکه بخواهیم با بیان این مطالب، ارائه دهندۀ تفکرات «شوونیستی» و وطن دوستی افراطانه باشیم، اما اینکه حداقل به یاد بیاوریم که شاهنامۀ فردوسی چیزی بیش از ۵۰۰ سال قبل از کشف آمریکا به دست «کریستف کلمب» (۱۴۹۲ میلادی) گردآوری شده، شاید بتواند تلنگری باشد تا ماهیت زبان فارسی را بهتر بشناسیم.
آمریکا تنها یک نمونه است. زمانی که سرخ پوستان این سرزمین، به دور آتش میچرخیدند و مراسم قبیلهای خود را برگزار میکردند، فردوسی در شاهنامه از نجوم و پزشکی و ابداعات ایرانیان مینویسد و اشاعه دهندۀ مفهوم «خرد» است.
اینکه عمر زبان فارسی بیش از هزار سال و آمریکا به عنوان یک کشور مستقل فقط حدود ۲۴۲ سال (۱۷۸۳ میلادی) قدمت دارد، بیانگر حقایقی است که به دور از تعصبات باید به آن توجه شود. اگر بعضیها بگویند «اینکه ما ایرانیان در گذشته چه بودیم و حالا چه هستیم» هم میتواند سخن منطقی و درستی باشد. افتخار کردن به گذشته، زمانی میتواند اتفاق بیفتد که ما امروز هم حرفی برای گفتن داشته باشیم.
چراکه نه؟! از یاد نبریم که ما ایرانیان در تمام طول تاریخ، توانستهایم هزاران سال کنار هم زندگی کنیم و هرگز اجازه ندادیم کهاین خاک، تجزیه شود؛ همگی دست در دست هم کمک کردهایم تا همچنان ایران پرافتخاری داشته باشیم و با وجود سلطۀ حکومتهای بیگانه و محدودیت ها، از زبان فارسی، ادبیات درخشانی ساختیم. باور کنیم که ما ایرانیان هرکدام ریشههایی وابسته به این خاکیم. از یکدیگر جداییم و در عین حال از هم جدا نیستیم.
برای عاقبت بخیر شدن ادبیات ایران و سپردن آن به دست نسل زِد، نقش سیاستهای حکومتی، آموزش و پرورش، معلمان، استادان دانشگاه و خانوادهها بسیار پر رنگ به نظر میرسد. لازم است تا به کمک روانشناسان و جامعه شناسان، کتابها و منابع درسی فارسی به کلی بازنویسی شود. نه اینکه بخواهیم ایدئولوژی یا تفکر خاص خودمان را به آنها القا کنیم، نه! باید صادقانه و به دور از انتخاب گزینشی، اطلاعات تاریخی، زبانی و ادبیاتی خود را در اختیار فرزندانمان قرار دهیم، بدون شک این نسل با «خود آگاهی»، خوب را از بد تشخیص خواهد داد و به درستی درک میکند که زبان و ادبیات فارسی چه جایگاهی دارد.
انتهای پیام/