دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
17 مهر 1403 - 14:35
فلسفه برای کودک ۳۸؛

جابر بن حیان و «تغییر»

جابر بن حیان و «تغییر»
عقاید و دیدگاه‌های جابر بن حیان مبتنی بر علم بود. ما نیز درست مانند جابر باید همیشه سوال بپرسیم و دنیای اطراف خود را کشف کنیم.
کد خبر : 935193

خبرگزاری آنا- آزاده پورحسینی: شاید با خود بگویید فلسفه به چه درد کودک و نوجوان می‌خورد. به طور کلی فلسفه کمک می‌کند تا افراد تأمل کنند، سوال بپرسند و ذهن خود را پرورش دهند. وقتی صحبت از افراد با سنین پایین‎تر به میان می‌آید، می‌توان گفت که فلسفه بیش از هر چیزی به کودکان می‌آموزد چگونه فکر کنند (و نه اینکه به چه چیزی فکر کنند). علاوه بر این، فلسفه به آنها یاد می‌دهد که بتوانند با دیگران به بحث و گفت‌وگو بپردازند. این حوزه به افزایش همدلی و توانایی همکاری با دوستان و هم‌کلاسی‌ها نیز کمک می‌کند.

***

جابر بن حیان از دانشمندان و فلاسفه ایران در ایام گذشته بود. او دوست داشت در مورد علم و طبیعت کسب دانش کند. جابر درباره «کیمیاگری» بسیار کنجکاو بود. اما کیمیا چیست؟!

کیمیاگری در مورد تغییر یک چیز به چیز دیگر است. برای مثال تبدیل سرب (فلز سنگین) به طلا! امروزه این دیدگاه ممکن است عجیب به نظر برسد اما در آن دوران بسیاری از  مردم باور داشتند که تبدیل فلزی به فلز دیگر امکان پذیر است.

بسیاری از کیمیاگران می‌خواستند چیزی به نام «سنگ فلاسفه» پیدا کنند. آنها فکر می‌کردند که این سنگ خاص می‌تواند هر فلزی را به طلا تبدیل کند و به مردم زندگی ابدی بدهد.

در این میان جابر فکر می‌کرد که نمی‌توان تنها به وسیله جادو به چنین چیزی دست یافت. به همین علت تصمیم گرفت جهان پیرامون خود را بهتر بشناسد. این دانشمند ایرانی معتقد بود همه چیز از چهار بخش ساده خاک، آب، هوا و آتش تشکیل شده است و این‌ها اجزای سازنده طبیعت هستند.

جابر بن حیان و «تغییر»

او ضمناً می‌گفت که تحول بسیار مهم است. درست مانند کرم ابریشم که به پروانه تبدیل می‌شود، همه چیز می‌تواند به چیز جدیدی تبدیل شود.  کیمیا در مورد کمک به تغییر همه چیز بود.

کیمیاگران از ابزارهایی مانند لیوان و آتش برای مخلوط کردن پودر و مایعات استفاده می‌کردند. آنها آزمایش‌های مختلف انجام می‌دادند. جابر معتقد بود ما می‌توانیم از طبیعت چیزهای زیادی یاد بگیریم. با مشاهده گیاهان، حیوانات و مواد معدنی، می‌توانیم بفهمیم که چگونه چیزها را تغییر داده و آنها را بهتر کنیم.

از دیدگاه جابر کیمیاگری فقط به تبدیل طلا مرتبط نبود و تغییر در مورد هر چیزی حتی در مورد خودمان می‌تواند باشد. انسان می‌تواند پیشرفت کند. جابر فکر می‌کرد برای تغییر چیزهای بیرونی، باید درون خود را نیز تغییر دهیم، مثل این که بخواهیم آدم بهتری شویم.

جابر را اغلب «پدر علم شیمی» می‌نامند. بسیاری از ایده‌های او زمینه ساز شیمی مدرن شد. پژوهشگران هنوز هم از دانشی که از او بر جای مانده استفاده می‌کنند.

در حالی که اغلب افراد در آن دوره کیمیاگری را در قالب جادو دنبال می‌کردند، جابر علم را چاشنی آن کرد و نشان داد که درک طبیعت می‌تواند به‌خودی‌خود جادویی باشد! کار و تحقیقات او به مردم کمک کرد تا بعداً درباره علم واقعی بیشتر بیاموزند.

جابر را اغلب «پدر علم شیمی» می‌نامند. بسیاری از ایده‌های او زمینه ساز شیمی مدرن شد. پژوهشگران هنوز هم از دانشی که از او بر جای مانده استفاده می‌کنند.

ایده‌های او به ما یادآوری می‌کند که کنجکاوی مهم است. ما نیز درست مانند جابر باید همیشه سوال بپرسیم و دنیای اطراف خود را کشف کنیم.

ایستگاه فکر

1- فکر می‌کنید راهی برای زندگی جاودانه انسان وجود دارد؟

2-اگر جوابتان به سوال بالا  بله است. آیا زندگی جاودانه برای انسان خسته‌کننده خواهد بود؟

داستان کوتاه

روزی روزگاری در دهکده ای، یک پسر هفت ساله به نام امین زندگی می‌کرد. او در مورد همه چیزهای اطرافش کنجکاو بود. یک روز در اتاق زیر شیروانی خود کتابی غبارآلود درباره کیمیاگری پیدا کرد. این کتاب وعده می‌داد که می‌توان برخی از فلزات  را به طلا تبدیل کرد! امین کنجکاو شده بود و می‌خواست مطالب بیشتری را بیاموزد. او خود را یک کیمیاگر بزرگ تصور کرد و فکر کرد شاید بتواند اسباب بازی‌های قدیمی خود را به گنج تبدیل کند. او سنگریزه‌های براق و برگ‌های خرد شده را جمع آوری کرد.

در حیاط خلوت خود یک فضای کار برپا کرد و وانمود کرد که در آزمایشگاه است. هر روز "معجون" خود را در یک کوزه می‌ریخت! از مواد گاهی حباب بالا می‌آمد و گاهی مثل نوشابه ی گازدار می‌شد.

جابر بن حیان و «تغییر»

دوستانش که او را تماشا می‌کردند، به آزمایش‌های عجیبش می‌خندیدند. امین یک روز از آنها دعوت کرد تا به آزمایشگاهش بپیوندند. او در حضور آنها رنگ‌ها را با هم ترکیب کرد و آثار هنری زیبایی ساخت.

آنها آن روز آموختند که لازم نیست همه چیز را به طلا کرد و دوستی و خلاقیت هم مهم است. کارهایی که او انجام داده بود هنری و زیبا بود و امین متوجه شد که گنج واقعی در خنده و رویاهای مشترک آنها نهفته است.

از آن زمان به بعد، آنها بهترین دوستان هم شدند و لحظات جادویی را در کنار هم خلق کردند. اگرچه امین هرگز طلایی تولید نکرد، اما چیزی حتی ارزشمندتر از آن را کشف کرد!

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب