امام موسی کاظم (ع) و تداوم مبارزه از محراب تا زندان
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، بیستم ذیالحجه به روایتی زادروز بابرکت امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (ع) است. حضرت امام موسی کاظم (ع) پیشوایی بودند که منزلتی بزرگ و شانی عظیم داشتند که همواره در تجهد کوشا بودند؛ عبادتشان معروف، و معجزاتش روشن میان عام وخاص، و بر طاعت بندگی مواظب، و شب را به سجود به پایان میبرد و روز را به صدقه و روزه میگذراند.
رهبر معظم انقلاب در مورد زندگانی امام کاظم (ع) میفرماید: «ما امروز نگاه میکنیم موسی بن جعفر، خیال میکنیم یک آقای مظلوم بیسروصدای سربهزیری در مدینه بود و رفتند مأمورین این را کشیدند آوردند در بغداد، یا در کوفه، در فلان جا، در بصره زندانی کردند، بعد هم مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس؛ قضیه این نبود. قضیه یک مبارزه طولانی، یک مبارزه تشکیلاتی، یک مبارزهای با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامی بود.» لذا با توجه به این ذهنیت، بازخوانی صحیح از سیره و منش امام کاظم (ع) و تأمل بیشتر در مورد زندگی آن امام ضرورت بیشتری مییابد.
در حالات امام موسی ابن جعفر داریم که «الَّذِی کَانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَی السَّحَرِ» امام کاظم آن شخصیتی است که یکی از برنامههای زندگی ایشان شب زنده داری بود. کسی که پیرو موسی ابن جعفر است باید اهل سحر باشد. روایت میفرماید «شیعتنا یَنامُونَ اَوّلَ اللَّیلِ» شیعیان ما اول شب میخوابند. باید شب زودتر خوابید تا بتوان سحر را درک کرد. حضرت فرمود «لَیْسَ منا مَنْ لَمْ یُصَلِّ صَلَاةَ اللَّیْلِ» از ما نیست آن کسی که اهل نماز شب نباشد.
ولادت
حضرت موسی بن جعفر در بیستم ذیالحجه سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ هجری قمری هنگامی که امام صادق (ع) و همسرش حمیده از حج بازمیگشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد. برخی مکان ولادت ایشان را مدینه دانستهاند. درباره تاریخ ولادت امام کاظم (ع) اختلاف است؛ طبری ولادت ایشان را در ذیالحجه و طبرسی آن را در ۷ صفر دانسته است. مادر ایشان حضرت حمیده از اهل مغرب یا اندلس (اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند. برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند. امام موسی کاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله میپرسیدند و کسب علم میکردند.
امام قلبها و حاکم جسمها
حضرت ابو الحسن موسى (ع) سى و هفت فرزند پسر و دختر داشتند: على بن موسى الرضا (علیه السلام)، ابراهيم، عباس، قاسم، اسماعيل، جعفر، هرون، حسن، احمد، محمد، حمزه، عبداللَّه، اسحق، عبيداللَّه، زيد، حسن، فضل، حسين، سليمان، فاطمه كبرى، فاطمه صغرى، رقيه، حكيمه، ام ابيها، رقيه صغرى، ام جعفر، لبابه، زينب، خديجه، عليه، آمنه، حسنه، بريهه، عايشه، ام سلمه، ميمونه، ام كلثوم.
در ميان تمام فرزندان حضرت ابو الحسن(علیه السلام) فرزند بزرگوارش حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا(علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عاليقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده. احمد بن موسى مردى كريم و بزرگوار و پرهيزكار بود و حضرت موسى بن جعفر اين فرزند بزرگوار را دوست می داشت و بر ساير فرزندان مقدم میداشت و بستان يسير خود را به او بخشيده بود.
در روایت داریم کههارون از امام کاظم سؤال کرد ای پسر رسول خدا ما اینهمه پول خرج میکنیم و زحمت میکشیم و تبلیغات میکنیم ولی باز هم مردم شما را دوست دارند که فرزندان پیامبر هستید. هر چه ما تبلیغات را بیشتر میکنیم،باز هم نتیجه برعکس است و مردم شما را دوست دارند و ما بنی عباس را دوست ندارند. حضرت فرمود میدانید علت چیست؟ «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَ اَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ» فرق تو و من این است که من بر دلهای مردم حکومت میکنم اما تو و امثال تو که به ظلم مسند حکومت را اشغال کردهاید بر جسمهای مردم حکومت میکنید و حال آنکه ما آل الله بر قلوب مردم حکومت میکنیم. خدا ذهنها را به سوی ما بر میگرداند. فرق تو و ما این است. اگر انسان این مسأله را بفهمد خیلی خوب است.
مناظرات علمی امام موسی کاظم (ع)
مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم با برخی از خلفای عباسی، دانشمندان یهودی و مسیحی، ابوحنیفه و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است. امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظرههایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است. با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون میخواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیکتر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم در حضور هارون به نزدیکتر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد. گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسشهای آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.
امام کاظم (ع) در زمینه احادیث تلاش کردند که دامنه احادیث را از احادیثی که از فرهنگ یهودی در بین مسلمانان نفوذ کرده بود و یا به خاطر رسوخ دنیاطلبی و تفسیر انحرافی از دین که برای تحکیم پایههای حکومت اموی جعل شده بود اینها را کنار بگذارند و همچنین تلاش کردند نوعی معنویت را در دوری از صحنههای واقعی سیاسی و اجتماعی معنی بکنند؛ آنها را هم کنار بگذارند و بتوانند یک نگاه کامل از اسلام و مسائل اسلامی ارائه بکنند.
به عنوان نمونه اهل حدیث به روایتی تمسک میکردند که عنوان آن حدیث نزول خداوند به آسمان دنیا بود. این روایت از ابوهریره نقل شده بود که خدای متعال هر شب در یک سوم باقیمانده شب به آسمان دنیا فرود میآید. پذیرش و قبول این روایت مستلزم تشبیه است و اینکه خداوند از مکانی به مکان دیگری جابهجا میشود. به عنوان نمونه احمدبنحنبل که از اهل حدیث است این مطلب را تعدیل کرد و مطرح کرد که خداوند عرشی دارد و در عرش خود نشسته و این عرش حدی ندارد. او به حد خودش دانا است و خداوند حرکت میکند و سخن میگوید و نگاه میکند و معتقد بود که در آنجا خدا به اندازه چهار انگشت جای خالی دارد که محل نشستن رسول خداست.
این روایات بر اساس روایات تحریف شدهای بود که به دست مردم رسیده بود. اما امام کاظم (ع) تلاش کردند که اینها را اصلاح کنند. لذا ایشان فرمودند که خدای متعال نه نزول میکند و نه احتیاج به نزول دارد. در نظر او قُرب و بُعد یکی است. برای او دوری و نزدیکی معنی ندارد و به عبارتی تلاش کردند یک نگاه درست از این مسأله و مسائلی از این دست را ارائه کنند. لذا این نکته بسیار مهمی بود که در بحث تلاشهایی که ایشان در تحکیم مبانی شیعی در بحثهای کلامی و اعتقادی انجام دادند، قابل ارائه است.
برخوردهای سیاسی امام موسی کاظم (ع)
دورانى كه امام كاظم عليه السّلام در آن زندگى مى كرد، مصادف با نخستين مرحله استبداد و ستمگرى حكّام عباسى بود.اين اعمال فشار از زمان امام صادق عليه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا عليه السّلام كه دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه يافت؛ مردم در زمان مأمون اندكى احساس امنيت سياسى كردند، ولى ديرى نپاييد كه دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. فشار سياسى عباسيان در دورهاى آغاز شد كه پيش از آن امام باقر و صادق(ع) با تربيت شاگردان فراوان، بنيه علمى و حديثى شيعه را تقويت كرده بودند و جنبشى عظيم در ميان شيعه پديد آورده بودند.رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در اين حركت علمى، توازن و تعادل فكرى را ميان شيعيان برقرار كنند.
عصر امام كاظم عليه السّلام دوران بسيار سختى براى شيعيان بود و در اين دوران حركتهاى اعتراضآميز متعددى از ناحيه شيعيان و علويان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت كه از مهم ترين آنها قيام حسين بن على، شهيد فخ - در زمان حكومت هادى عباسى- و نيز جنبش يحيى و ادريس فرزندان عبد الله بود كه در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترين رقيب عباسيان، علويان بودند و طبيعى بود كه حكومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگيرد. امامان شيعه همگى بر لزوم رعايت تقيه پافشارى كرده و مى كوشيدند تا تشكّل شيعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمايند. طبعا اين وضعيت سبب مىشد تا تاريخ نتواند از حركات سياسى آنها ارزشيابى دقيقى به عمل آورد.
افرادی بودند که به اذن امام کاظم در دستگاه حکومت وارد میشدند. یکی از آنها علی ابن یقطین بود. او نفوذی حضرت در سیستم حکومتی هارون الرشید بود. حضرت به او فرمودند سه قول تو به من بده و من هم تضمینی به تو میدهم. سه قولی که تو باید به من بدهی این است که اولاً وقتی وارد سیستم حکومتی میشوی،هر کاری که شیعیان ما دارند در قبال آنها کوتاهی نکن. دوم اینکه برای شیعیان ما عزت و احترام قائل شو و سوم اینکه من به تو قول میدهم که هرگز کسی به تو متعرض نشود، با شمشیر کشته نشوی، خدا به تو نظر و عنایت کند، زندانی نشوی و هیچ وقت تنگدست نشوی.
علی ابن یقطین وارد دستگاه حکومت شد. در روایت داریم که امام کاظم به او فرمودند تا اطلاع ثانوی وضوی خود را مانند اهل سنت بگیر. بعد از مدتها حضرت به او فرمود مانند شیعهها وضو بگیر. علی ابن یقطین از حضرت علت را جویا شد و حضرت فرمود یک عده آدمهای مذبذب و سخنچین تو را زیر نظر داشتند و گفته بودند تنها جایی که میتوان یقین کرد علی ابن یقطین شیعه است یا اهل سنت، وضوی اوست. از نماز هم نمی توان فهمید چرا که در بین اهل سنت مالکیها با دست باز نماز میخوانند. لذا این روایت لزوم توجه به مسأله تقیه و عدم دامن زدن به اختلافات میان مذاهب اسلامی را نشان میدهد و اهل بیت هم بر این موضوع تأکید داشتند.
امام موسی کاظم(ع) در زندان
امام كاظم عليه السّلام دو بار به دست هارون به زندان افتاده اند كه مرتبه دوم آن از سال ۱۷۹ تا ۱۸۳؛ يعنى به مدت چهار سال به طول انجاميده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان اوّل مدّت قيد نشده است.
دلايل زندانى شدن امام در اين دو بار كه هر دو به دست هارون بوده است عبارت است از:
۱- سختگیری های هارون نسبت به علویان به خصوص امام موسی کاظم(علیه السلام)
۲- نفوذ بسیار امام و علویان در میان مردم به دلیل اینکه فرزندان رسول خدا(صل الله علیه و آله) هستند.
۳- مفترض الطاعه بودن امامان شیعه و ترس دستگاه حکومت از شیعیان به دلیلی این صفت ائمه اطهار؛ مرحوم صدوق از جمله علل به شهادت رسيدن امام كاظم عليه السّلام را آگاهى يافتن هارون از اعتقاد شيعيان به امامت امام دانسته است. هارون فهميد كه شيعيان شب و روز به خدمت امام مىرسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانيد.
۴- سعایت برخی از بستگان امام مانندعلی بن اسماعیل بن جعفر (پسر برادر امام) در نزد هارون از امام.
هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنين توجيهاتى بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انكار و نفرت قرار نگيرد. هارون در همان مسجد دستور توقيف حضرت را صادر كرد. وى دستور داد تا دو كاروان آماده كرده، يكى را به سمت كوفه و ديگرى را به سمت بصره بفرستند. او امام را همراه يكى از اين دو كاروان روانه ساخت. اين كار به اين دليل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در كجا زندانى مىشود.
هارون، امام كاظم عليه السّلام را نزد حاكم بصره، عيسى بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندى در زندان او بسر برد، اما در نهايت، عيسى از اين كار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحويل شخص ديگرى بدهد.در غير اين صورت او را آزاد خواهد كرد، زيرا در تمام اين مدت كوشيده تا شاهدى بر ضد امام به دست آورد، اما چيزى نيافته است.
پس از آن، امام را تحويل فضل بن ربيع دادند. امام مدتى طولانى نزد وى زندانى بود. گفته شده كه از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از اين كار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحويل فضل بن يحيى دادند و مدتى نيز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس مى داشت. پس از آن امام كاظم عليه السّلام را تحويل زندانبان ديگرى بنام «سندى بن شاهك» دادند.
شهادت امام موسی کاظم (ع)
واپسین روزهای عمر امام کاظم(ع) در زندان «سندی بن شاهک» سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید. شهادت وی ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است. درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم (ع) نظرات دیگری هم وجود دارد.
پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، به دستور سِندی بن شاهک پیکر او را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. درباره چگونگی شهادت وی گزارشهای متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخنویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کردهاند. در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، خفه کردهاند.
برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده: یکی اثبات اینکه او به مرگ طبیعی از دنیا رفته؛ دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشتهاند.
پیکر موسی بن جعفر(ع) را در منطقه «شونیزیه» در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند. مدفن ایشان به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای اینکه بدن امام را در این مقبره دفن کردند، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.
اوج رحمانیت و مهربانی امام کاظم (ع) در آخرین لحظاتش به شیعیان رسیده است. ایشان در آخرین لحظات عمرشان این گونه دعا کردند: خدایا! ثواب تمام این سختیها و مصائبی را که کشیدهام، میان شیعیان برای آمرزش آنان تقسیم کن که در روز قیامت خجالتزده نزد ما نیایند.
انتهای پیام/