دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
21 ارديبهشت 1403 - 10:55

قم آن قطعه زمین خاص مهر اهل‌بیت آمد

قم آن قطعه زمین خاص مهر اهل‌بیت آمد
شاعر و دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان به مناسبت فرارسیدن سالروز میلاد خجسته حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها کریمه اهل بیت و آغاز هفته کرامت قطعه شعری سروده است.
کد خبر : 910449

به گزارش خبرنگار خبرگزاری علم و فناوری آنا، عبدالرضا مدرس‌زاده شاعر و دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان به مناسبت فرارسیدن سالروز میلاد خجسته حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها کریمه اهل بیت و آغاز هفته کرامت قطعه شعری سروده است که از نظر مخاطبان می‌گذرد:

در مدح حضرت معصومه سلام‌الله علیها و استقبال از قصیده خاقانی

بخش یک

اگرچه نوبهار است و گل‌افشان باغ و بستانش
بهار است آن بهتری که بسازد سبز، ایمانش

زهی لطفی که با لطف ولای خاندان حق
دمد شوق از صفای دلکش عطر گریبانش

در این فصل گل‌آذین قم دلاویز است و مشک‌آیین
به یُمن یاس معصومی که برده سر بر ایوانش

قم آن قطعه زمین خاص مهر اهل‌بیت آمد
که وقف عاشقی کرده‌است لطف حی سبحانش

مشرف تا زمین شوره‌زار قم به گامش شد
نیابی بعد از این نامی به غیر شکرستانش

تشرف‌های قم آیینه دل را چنان سازد
که بی رونق شود زنگارگیری‌های سوهانش

یگانه خواهر هشتم امام است آن که با رافت
بود درگاه حاجت‌گیری مردم خراسانش

به مثل باب و جد خویش در وقت نیاز خلق
سپارد گوش لطف خود به حرف دادخواهانش

گرامی دختر نجمه که عطر یاد غم‌سوزش
پرستار پدر می‌شد ز درد بند و زندانش

دلی که عاشق این عصمت عترت‌نشان باشد‌
نمی‌یابند از این سودای ربانی پشیمانش

به فیض امن و سرسبزی رسد در بارگاه شوق
هر آن کس که کند آشفته و پژمرده شیطانش

حریمش تا رواق دانش و اندیشه و بحث است
شوند ارباب معنی با شعف طفل دبستانش...

بخش دو

ضریحش تا گره‌گیر دو دست زائران باشد

بود لب‌های پر از شوق بوسیدن، ثناخوانش

 

در این درگاه انس و معرفت هر کس دلی آورد

به اشکی گیرد آرامش خیال حال لرزانش

 

غبار خاک آن در را نسیم صبح با شوق

بسازد بهر بینش سرمه چشم سپاهانش

 

به فیض وصل آیینه رسد دل زین حریم پاک

اگر ننشسته باشد گرد عصیان روی دامانش

 

نسیم زرفشان تا از فضای گنبدش برخاست‌

نمی‌سازد رها طوف حرم را چرخ گردانش

 

چو جمع زائران عاشقش هر صبحدم خورشید

بیاراید به معیار ارادت، گوهر جانش

 

سرور و حزن عارف تکیه تا بر این حرف دارد

چه فرق او را تشرف در محرم یا که شعبانش

 

نماد راستین فاطمه آن کوثر حق است

که شد آراسته با وصف اعطیناک، قرآنش

 

دلی را که به مُهر مِهر این بانو نشان کردند‌

نمی‌گیرد فسون روزگار و مکر و دستانش

 

به خرسندی به زائر تا نگاه مرحمت دارند

دعای دردمندان را اجابت هست امکانش

 

به وصفش کی قلم نایل شود با آن که می‌داند

ندارد حد پایانی مقام رفعت و شانش

 

هر آن چشمی که در این باغ آیینه‌است برق‌افشان

بگیرد رنگ یک‌رنگی حیرت، سیرت و سانش...

 

بخش سه

 

هر آن که در صفای خلوت این روضه آرامد

نسازد کامران و خوش وصال حور و غلمانش

 

به درگاهش متاع عشق را هر کس نثار آرد

به اکسیر محبت کس نمی‌یابد پریشانش

 

هر آن کاو شاد و خرم از حریمش باز گردد

رود تا آسمان استجابت برق دندانش

 

غنی افتد به افلاس و گدایی گر در این درگاه

گره از معرفت ناخورده باشد بند همیانش

 

زده دست تولا هر که بر این ساحت قدسی‌

نمی‌ترسد ز بیم وحشت حشر و بیابانش

 

سوار کشتی عترت شود هر کس در این صحرا

رها باشد ز آسیب زمان و خشم طوفانش

 

مرا دردی به جان باشد که در این محضر آوردم

اگر یابم مجالی، چشم گریان سازد عنوانش

 

مرا اذن دخولی گر دهد لطف خداوندی

به رسم عاشقی باشم تمام عمر دربانش

 

به دنبال سراب آرزو‌ها رفته‌ام عمری

به غیر از لطفتان اکنون ندارم راه جبرانش

 

در این محضر چو خاقانی سزا باشدکنم اقرار

"مرا دل پیر تعلیم است و من طفل زباندانش"

 

به دل گویم روا باشد در این عصمت‌سرای قم

"بساطی سازی از رخسار و جاروبی ز مژگانش"

 

متاع شعر را میراث از سوی پدر دارم

که استاد قصیده می‌شمارد شهر کاشانش

 

نوای دلکش اشعار نغزش آن‌چنان پرشور

که راه عشق و عرفان را به من آموخت الحانش

 

به دل حالی همیشه خالی از ریب و ریا داده‌است

زیارت‌نامه خواندن‌های با اشک فراوانش

 

به حق حضرت معصومه از رب علا خواهم

که پوشاند پدر را با ردای عفو و غفرانش

 

امید طبع من در این کرامت‌خانه جاوید

بهارانه شکفتن هست در اوج زمستانش

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب