دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
20 فروردين 1403 - 14:01
فلسفه برای کودک ۱۵؛

دیوید هیوم و دانسته‌ها

دیوید هیوم و دانسته‌ها
هیوم می‌گفت که اطمینان از تمام مسائل همیشه قطعی نیست زیرا باورهای ما می‌تواند با یادگیری چیزهای جدید تغییر کند.
کد خبر : 904808

خبرگزاری علم و فناوری آنا، آزاده پورحسینی؛ دیوید هیوم مرد باهوشی بود که در مورد اینکه انسان چطور چیزهای مختلف را می‌فهمد بسیار فکر می‌کرد.

او می‌گفت :« وقتی در مورد چیزی مطمئن می‌شویم که چیزی در موردش بدانیم، مثلاً می‌دانیم که باران می‌بارد چون ابرهای تیره را می‌بینیم. یعنی باور داریم که بدون شک این اتفاق می‌افتد.»

هیوم کنجکاو بود که چقدر می‌توانیم در مورد چیزهایی که به آنها اعتقاد داریم اطمینان حاصل کنیم.

او معتقد بود که نظرات و ایده‌های ما از چیزهایی که می‌بینیم و احساس می‌کنیم یا از تخیل ما نشئت می‌گیرند.

گاهی اوقات چیزی که ما به آن معتقدیم ممکن است کاملاً درست نباشد. مانند اینکه فکر کنید سایه‌ای که می‌بینید یک هیولای ترسناک است، در حالی که در واقع فقط یک شاخه درخت است.

هیوم می‌گفت که مطمئن بودن در مورد چیزی ممکن است همیشه 100% قطعی نباشد زیرا باورهای ما می‌توانند با یادگیری چیزهای جدید تغییر کنند. فرضاً تصور کنید که مطمئن هستید رنگ مورد علاقه تان آبی است. اما یک روز، یک رنگ جدید به تن می‌کنید و همه به شما می‌گویند خیلی به شما می‌آید. شما آنجا تصمیم می‌گیرید رنگ محبوبتان را تغییر دهید.

هیوم از ما می‌خواست به این فکر کنیم که چگونه باورهای ما گاهی اوقات، وقتی چیزهای جدید کشف می‌کنیم یا چیزها را از زاویه دیگری می‌بینیم تغییر می‌کند.

بنابراین، مطمئن بودن در مورد چیزی مهم است، اما همچنین خوب است که ذهنی باز داشته باشیم و علاقه به یادگیری چیزهای جدیدی داشته باشیم که ممکن است باورهای ما را تغییر دهد.

به یاد داشته باشید، مطمئن بودن در مورد چیزها اشکالی ندارد، اما همیشه کنجکاو بمانید و بگذارید ذهنتان به روی ایده‌های جدید باز باشد.

بیایید با یک مثال درباره ی نظر هیوم بیشتر آشنا شویم.

فکر کنید که یک توپ در دستتان دارید. وقتی توپ را رها می‌کنید. چه اتفاقی می‌افتد؟

خوب شاید سوال آسانی به نظر برسد و بگویید معلوم است. توپ روی زمین می‌افتد.

چرا روی زمین می‌افتد؟

این هم آسان است. چون جاذبه ی زمین، توپ را به سمت خودش می‌کشد.

یک سوال دیگر: آیا مطمئن هستید که توپ می‌افتد؟ چرا؟

ممکن است بگویید : خب معلوم است. چون جاذبه یک قانون است.

هیوم می‌گوید :ما به این دلیل مطمئنیم توپ می‌افتد، چون هربار چیزی را رها کرده‌ایم  روی زمین افتاده است.

اما آیا غیر ممکن است که توپ بعد از رها شدن نیفتد؟ قطعاً نه

چنین چیزی خیلی عجیب است اما ممکن است.

ایستگاه فکر

1-چرا قوانین طبیعی ، قوانینی که علم آنها را مورد مطالعه قرار می‌دهد، با قوانین دیگر فرق دارند؟

2-از آنجا که علم در حال پیشرفت است،‌چرا باید گفته‌های علم را درباره ی قوانین طبیعت باور کنیم؟

 

داستان کوتاه

 

روزی روزگاری در سرزمینی جادویی به نام دره‌ هارمونی، دختر جوان کنجکاوی به نام لیلی زندگی می‌کرد. لیلی عاشق کاوش در جنگل‌های سرسبز و جویبارهای درخشانی بود که روستای او را احاطه کرده بودند. یک روز در حالی که در اعماق جنگل سرگردان بود، به یک گوی درخشان مرموز برخورد کرد.

وقتی دستش را دراز کرد تا آن را لمس کند، یک جغد پیر خردمند به نام هوتی در مقابل او ظاهر شد. هوتی توضیح داد که گوی این قدرت را دارد که قوانین طبیعت را به لیلی نشان دهد. لیلی با هیجان به گوی خیره شد و به چمنزاری سرسبز منتقل شد، جایی که چرخه زندگی را در جلوی چشمانش دید.

او به طلوع و غروب خورشید، رشد گیاهان، شکار حیوانات برای غذا و تغییر فصل نگاه می‌کرد. همه چیز در چمنزار از یک الگو پیروی می‌کرد، ریتمی که به نظر می‌رسید جهان را با هماهنگی کامل کنار هم نگه می‌دارد.

لیلی از زیبایی و نظم قوانین طبیعت شگفت زده شد. او متوجه شد که درست مانند چمنزار، هر چیزی در جهان مکان و هدف خود را دارد. از کوچک‌ترین مورچه‌ها تا قوی‌ترین درخت‌ها، هر کدام نقش حیاتی در تعادل ظریف دنیای طبیعی داشتند.

لیلی با اعتمادی تازه به قوانین طبیعت، با قلبی پر از شگفتی و ذهنی پر از کنجکاوی به روستای خود بازگشت. او می‌دانست که مهم نیست با چه چالش‌هایی روبرو می‌شود، می‌تواند به هدفمندی دنیای اطرافش اعتماد کند.

 

 

 

 

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب