پلاسیبو؛ اثری که ذهن را خوشآید!
خبرگزاری علمی فناوری آنا- هدا عربشاهی: پلاسیبو که در فارسی به آن دارونما میگویند اصطلاحی است که از آن، معمولا برای نشاندادن مادهای بدون اثرات دارویی استفاده میشود. از منظر کاملا علمی، دارونما مادهای است که در آزمایشهای بالینی بهعنوان مادهای مقایسهای با داروی مورد ارزیابی بهکار میرود و بهدیگر سخن، اثر دارونما یا اثر پلاسیبو به نتیجه مصرف یک مولکول بدون اثرات زیستشناختی اشاره دارد. در چنین وضعیتی، بیمار که از اثربخشی دارو مطمئن است، حتی بدون مصرف داروی واقعی، بهبودهایی را از نظر سلامتی نشان میدهد. در مفهومی گستردهتر، اثر دارونما نشاندهنده بهبود سلامت بیمار است که درواقع به لطف نگرش مثبت و مشارکت فعال و آگاهانه در درمان حاصل شده است. نقطه مقابل اثر پلاسیبو، اثر نوسیبو است که بهعنوان اثری تعریف میشود که در اثر مصرف داروی واقعی اما با نگرش منفی بیمار و با نگرانی از بروز عوارض جانبی استعمال میشود. بهاینترتیب، بیمار عوارض جانبی آن دارو را که حتی ممکن است بهندرت رخ دهد واقعا تجربه میکند یا با مصرف دارو وضعیت سلامتیاش بدتر میشود.
***
دارونماها یا پلاسیبوها هزاران سال است که وجود داشتهاند و بهعنوان مطالعهشدهترین درمانها در تاریخ پزشکی بهشمار میروند. هر زمان که پزشک به بیمار بگوید اثر دارویی که مصرف میکند اثباتشده است، بهاینمعنی است که ثابت شده آن دارو بهتر از دارونما عمل میکند.
باوجود اهمیت دارونماها، پزشکان- دستکم بهطور رسمی- مجاز نیستد از پلاسیبو برای کمک به بیماران استفاده کنند و بحثهایی درباره اینکه آیا ما هنوز به دارونماها در آزمایشهای بالینی نیاز داریم یا خیر وجود دارد.
جستوجوی پلاسیبو در تاریخ
واژه پلاسیبو، با همان املایی که در پزشکی استفاده میشود، در ترجمه لاتین انجیل قرن چهارم جروم مقدس در بخش زبور داوود آیه 9 از مزمور 114 آمده است: placebo Domino in regione vivorum. جروم در تفسیر این جمله پلاسیبو را به «خشنود خواهم بود» معنی، و مفهوم آیه را «من خداوند را در سرزمین زندگان خشنود خواهم کرد» تعبیر کرده است.
اما پساز استفاده از واژه لاتین پلاسیبو در ترجمه انجیل، این واژه بهتدریج به پزشکی هم راه یافت. درواقع، نخستینبار ویلیام اسمیلی، متخصص زنان و زایمان اسکاتلندی در سال ۱۷۵۲ از اصطلاح پلاسیبو بهمعنی دارونما برای توصیف نوعی درمان پزشکی استفاده کرد و نوشت: «برای گذراندن زمان و خشنودکردن تخیل، تجویز مقداری پلاسیموس بیضرر، که زن میتواند بین این لحظه و آن لحظه از آن استفاده کند مفید خواهد بود.» و «پلاسیموس» شکل نوشتاری دیگری از همان کلمه پلاسیبو است.
بهعقیده بسیاری از محققان، بخش بزرگی از تاریخ پزشکی به اثر پلاسیبو مربوط است. بهطوریکه، بسیاری از درمانهای گذشته ازجمله فصد خون، استفاده از آرسنیک برای پانسمان زخمها و استفاده از زهر مار که بعدها مشخص شد که هیچ پایه علمی ندارد از موارد دارونما هستند. بهطوریکه باوجوداینکه اثر درمانی واقعی نداشتند اما بهدلیلاینکه بیمار به اثربخشی آنها باور داشت اثرات مثبتی به دست میآورد.
اما میتوان گفت که تاریخچه دارونما ارتباط تنگاتنگی با نام پزشک انگلیسی قرن هجدهم الیشا پرکینز دارد که ادعا میکرد بسیاری از بیماریها (روماتیسم، نقرس، التهاب، آسیبهای پوستی، درد و حتی تشنج و صرع) را میتوان با عبوردادن میلههای فلزی که بعدها «میلههای پرکینز» نامیده شدند، از روی بدن بیمار درمان کرد. اصلی که درمان بر پایه آن استوار بود، خاصیت مغناطیس ادعایی میله بود که میتوانست اقدامات درمانی و القای بدن را برای التیام ارائه دهد. شاید تصور شود که پرکینز قصد کلاهبرداری داشت درحالیکه بههیچوجه اینگونه نبود. او فقط مایل بود راهحلی اقتصادی و موثر بیابد تا بتواند بهطور رایگان اقشار کمتر ثروتمند را درمان کند.
جان هیگارث، اپیدمیولوژیست و روماتولوژیست، که از پزشکان انگلیسی همعصر پرکینز بود به مطالعات او علاقهمند شد و بهاینترتیب، اولین آزمایش همه اثرات دارونما در تاریخ پزشکی را برپا کرد. در این آزمایش، هیگارث اثر میلههای پرکینز را با میلههای مشابه اما از جنس چوب که فاقد هر گونه اثر مغناطیسی بودند، مقایسه کرد. نتایجی که او با میلههای چوبی به دست آورد کاملا مشابه نتایج بهدستآمده با میلههای فلزی بود و همینمسئله باعث شد هیگارث به این نتیجه برسد که اثر پرکینز صرفا یک راهحل پیشنهادی است نه روشی درمانی. اما این پزشک از نتایجی که بهدست آورد برای تحقیر کار همکارش استفاده نکرد و برعکس، حتی بیشتر به این پدیده علاقهمند شد و به پتانسیل آن در حوزه درمان پیبرد و راه را برای استفاده از دارونما بهعنوان درمانی برای بهبود، هموار کرد بهویژه در بیمارانی که در وضعیتی بودند که برایمثال، استفاده از دارو برای آنها ممکن نبود.
تداوم آزمایشها روی پلاسیبو
اوایل سده بیستم میلادی، داویده فیِسکی، پزشک ایتالیایی در سال ۱۹۳۹، براساس مشاهداتی که نشان میداد افزایش جریان خون به قلب میتواند درد قفسه سینه را کاهش دهد روش جدیدی را برای درمان آنژین صدری ارائه کرد. در این روش، فیِسکی برشهای کوچک روی قفسه سینه ایجاد و همزمان سرخرگ سینهای درونی را مسدود کرد. این کار باعث انحراف جریان خون به سمت آبشامه (غشایی که قلب را میپوشاند) و در نتیجه باعث افزایش خونرسانی و اکسیژن به قلب میشد و به کاهش درد قفسه سینه میانجامید.
این روش درمانی بهمدت ۲۰ سال بعد بهعنوان روشی استاندارد برای درمان آنژین صدری استفاده میشد تااینکه در سال ۱۹۵۹، لئونارد کاب، متخصص قلب، آزمایشی را برای ارزیابی اثربخشی واقعی درمان فیِسکی انجام داد، حداقل میتوان گفت نتایج غیرمنتظرهای داشت. کاب ۱۷ بیمار را که در انتظار درمان جراحی بودند به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول درمان استاندارد را دریافت کردند، درحالیکه روی گروه دوم فقط برشها بدون بستن سرخرگهای سینهای درونی اعمال شد. نتایج این آزمایش نشان داد در بیمارانی که تحت عمل جراحی استاندارد قرار نگرفتند هم همان کاهش درد و بهبود یکسان در تغییرات قلبی گروهی که جراحی استاندارد داشتند مشاهده شد. این آزمایش از هر جهت بهمثابه اولین اثبات این واقعیت بود که اثر دارونما میتواند درحوزه جراحی هم کاربرد داشته باشد.
جراح دیگری به نام بروس موزلی در همان سال با اعمال اثر دارونما در جراحی زانو به نتیجه مشابهی به دست یافت. او ۱۸۰بیمار مبتلا به آرتروز زانو را که قرار بود تحت عمل جراحی قرار بگیرند به سه گروه تقسیم کرد: در گروه اول غضروف آسیبدیده تعویض شد، در گروه دوم غضروف با محلول نمکی شستوشو داده شد تا روند تحلیل غضروف کندتر شود و در گروه سوم زانو بدون اینکه جراحی خاصی روی آن انجام شود باز شد. سپس همه بیماران تحت درمان توانبخشی یکسانی قرار گرفتند و نتایج باز هم تعجبآور بود: گروهی که تحت مداخله دارونما قرار گرفته بودند، از نظر کشش حرکت و راهرفتن، تا سالها بعد از جراحی بهبودی مشابه دو گروه دیگر را نشان دادند.
انتهای پیام/