افسانه «مانلی» به روی صحنه میرود/اقتباسی از مجموعه اشعار نیما یوشیج
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، زهره سعیدی ـ بنیاد فرهنگی هنری نیما یوشیج با همکاری آموزشگاه تئاتر پیشدادیان و گروه تئاتر مولانا نمایش افسانه مانلی را با اقتباس از منظومه مانلی از مجموعه اشعار نیما یوشیج، پدر شعر نوی ایران، تمرین و برای اجرا در چهل و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر آماده کرده است.
در این پروژه، میثم زندی بهعنوان دراماتورژ، طراح صحنه و کارگردان؛ فاطمه زندی بهعنوان مدیر تولید و بازیگر؛ سورنا کوچ پیده، مهرعلی میران، یوکابد پناهی شاد، بهعنوان بازیگر؛ الهام نوری بهعنوان دستیار کارگردان؛ ستایش موسیوند بهعنوان منشی صحنه؛ شاهد شاه بهرامی بهعنوان مسئول بخش موسیقی، مشغول به فعالیت میباشند.
خلاصه داستان نمایش اینگونه است که مانلی، ماهیگیر ناتوان و تهیدست هر شب برای صید به دریا میرود؛ امّا با همه تلاشی که دارد، صید اندکی نصیب وی میشود. تا اینکه در شبی مهتابی، دریا توفانی میشود و ماهیگیر با وجود تردیدهای بسیار، سفر در توفان را برمیگزیند و به امواج میزند. در این توفان سخت، به ناگاه با پری دریایی روبهرو میشود و ضمن گفتوگو، پری از او میخواهد تا با او به اعماق دریا برود و با او زندگی کند تا آنچه آرزو دارد را در اختیارش قرار دهد و خوشبخت شود. مانلی، ماهیگیر، مرد مسکین و رفیق شب هول، مولا مرد، تردید دارد. نیرویی درونی او را به ماندن با پری دریایی، ترغیب میکند.
از سوی دیگر پری برای اطمینان بیشتر، مانلی را میآزماید پسازآن که مانلی در آزمون موفق میشود، او و پری دریایی در دریای بیکران غوطهور میشوند. سحرگاهان مانلی خود را در ساحل میبیند، درحالیکه به کشف نوینی از جهان دست مییابد و عناصر طبیعت وی را بهسوی کلبهاش و معشوقهاش راهنمایی میکنند درحالیکه هیچچیز شبیه گذشته نیست. سفر شب گذشته او با پری دریایی صدسال به درازا کشیده است.
اجرای نمایش با تلفیقی از شیوههای اجرایی مدرن صورت گرفته است. در اجرای نمایش، از تأکید بر عنصر کلمه و گفتوگوی کلامی که از عناصر کلیدی شعر محسوب شده، اجتناب نموده و تأکید بر عنصر حرکت، کرنوگرافی و پرفرمنسهای فیزیکال بازیگران است. درواقع تمرکز اصلی بر بعد دیداری مفاهیم موجود در بطن منظومه مانلی در قالب هنر نمایش است. مانلی سفر خود را از روی زمین و در دل شب آغاز میکند و در روز و در دل دریا به پایان میرساند. سیروسفر این قهرمان در ۱۲ اپیزود با اجراهای فیزیکال، موسیقی و آواز بازیگران ساخته شده است. برای موسیقی این اثر نمایشی، ۱۲ قطعه از مجموعه موسیقی کیهان کلهر، نوازنده و آهنگساز برجسته ایرانی، با توجه به تم موسیقی و هر رویداد نمایشی، انتخاب شده است.
میثم زندی کارگردان نمایش درباره رابطه شعر و تئاتر در گفتوگو با آنا بیان داشت: با تثبیت شعر نیمایی، قلمروی زبان و بیان هنر نمایش و بخصوص درام، تجدید حیات یافت. شعر همواره شاهرگ حیاتی ادبیات ایران در طول تاریخ بوده است. انقلاب ادبی در ایران از شعر و از اشعار نیما آغاز شد. همان کسی که هم به تمام رسانههای ادبی غیر شعر آگاهی داشت و هم از نقش پیشرو و رهبرانه شعر در تمام محصولات فرهنگی ایران مطلع بود. جنبشهای نمایشنامهنویسی درست و اصولی امثال آخوندزاده و میرزا آقا تبریزی که قبل از نیما آغاز شده بودند در عصر نیما تثبیت شدند و مهر تأیید خوردند.
وی افزود: چرا که قبل از پدید آمدن شعر نو، این آثار علیرغم قوتشان، هنوز در عرصه ادبیات رسمی ایران جدی گرفته نمیشدند و هنوز جو غالب با نمایشنامهها و تئاترهایی بود که گرایش به اجرای صحنهای آثار کهن ایران مثل شاهنامه و خمسه، با همان نظم و قافیه، داشتند. نیما زبان کهنه را در سرچشمه اصلی فرهنگی ایران، یعنی در شعر نشانه رفت و آن را متحول کرد. زبان تازهای که نیما خلق کرد به گفته خود او هم به کار نمایشنامه میآید و هم به کار داستان و هم دکلمه. امکانهای این زبان به گفتهٔ خود او نامحدود است. همان زبانی که از پیرایههای خنک و اضافی تخلیه شده و ارزشهای راستین برای برجستگی خود یافته است.
زندی اظهار داشت: در آثار خود نیما، محصولات بسیار متنوع و درخشان این زبان را مییابیم. شعر نمایشی، شعر داستانی، شعر اجتماعی، و حتی شعر نمادین، حاصل تغییرات این زبان است. ویژگیهای مهمی مثل ساختمان، حرکت، چندصدایی، سادگی و سمفونی توصیف و احساس در زبان، بسیار فراتر از آنند که فقط محدود به دامنه شعر باشند و برای همین، آثار عالی و برجسته نیما در طول دوره کاریاش، از محدود شدن صرف در دامنه شعر میگریزند و به حوزههای دیگر نیز کشیده میشوند. فهمیدن، شناختن و ساختاربندی مؤلفههای این زبان تازه که آزمون خود را در رسانهٔ مهم فرهنگی ایران یعنی شعر با بهترین رتبه و در طول تاریخ پس داده است، حتماً میتواند یاریرسان ما در قوت بخشیدن به زبان نمایشنامه و تئاترمان نیز باشد.
این کارگردان یادآور شد: بهویژه که پس از این همه سال هنوز برخی از بیماریهای زبان کهن ادبی، گریبان گیر نمایشنامههای ماست، به همان شکلی که گریبان گیر شعر و داستان ما نیز هست. افسانهها و قصههای فولکور یکی از مهمترین کلیدواژههای ادبیات جوامع انسانی شناخته میشوند که در بطن خود، پیامها، درسهای آموزنده و تجربیات ارزندهای را جای دادهاند. این قصهها و افسانهها که جزو میراث ناملموس فرهنگی ما بهشمار میروند، متأثر از فرهنگ، باور، تخیل، زیست و اقلیم اجدادمان سربرآوردهاند تا پرترهٔ روشنی از زندگی را پیش روی ما که میراثدار برحق آنها بهشمار میرویم، قرار بدهند. بدیهی است که قصههای عامیانه یکی از شاکلههای اصلی ادبیات شفاهی را تشکیل میدهند. بازآفرینی و بازنویسی قصههای عامیانه و بازتعریف آنها در قالبهای هنری مثل تئاتر میتواند نقش بیبدیلی را در کشف هویت و معنابخشی زندگی افراد جامعه ایفا کند.
انتهای پیام/