زخمِ «زخم کاری» بر کارنامه مهدویان
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، فصل دوم سریال «زخم کاری» با عنوان «زخم کاری: بازگشت» این روزها به یکی از سریالهای اصلی شبکه نمایش خانگی تبدیل شده و تقریباً هر هفته جمعهها پس از پخش قسمت جدید در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در رابطه با آن صحبت میشود؛ اما برخلاف فصل اول این سریال که بیشتر صحبتها و نقدها به اثر مثبت بود، در این فصل هر قسمت که به نمایش درآمد، به تعداد منتقدان سریال اضافه شد.
زمانی که قسمتهای ابتدایی فصل دوم به نمایش درآمد، بسیاری به محمدحسین مهدویان و تیم تولید این فصل خرده گرفتند و از همان روز ابتدایی، نقدها با شیب صعودی آغاز شد. با این وجود سعی کردیم به آخرین ساخته مهدویان فرصتی بدهیم تا در قسمتهای آتی خودی نشان دهد و بعد زوایای مختلف «زخم کاری: بازگشت» را بررسی کنیم، اما هر چه جلوتر رفتیم چیزی به جز حسرت و حال بد نصیبمان نشد.
تاکنون هشت قسمت از فصل دوم این مجموعه نمایشی پخش شده؛ اما کیفیت کار به قدری پایین بوده که نقاط قوت انگشت شمار آن را نیز پنهان کرده است. در این گزارش سعی کردیم با دیدی منصفانه به بزرگترین ضعفهای فصل دوم سریال «زخم کاری» بپردازیم، سریالی که در این فصل با بازی جواد عزتی، رعنا آزادیور، کامبیز دیرباز، مهران غفوریان و البته مرتضی امینیتبار به نمایش درآمده است.
مورد اول: انتخاب بازیگر
مهدویان هرچه در فصل اول سریال در زمینه انتخاب بازیگر وسواس به خرج داده بود، در فصل دوم این وسواس را کنار گذاشته و کار را به افرادی سپرده بود که اصلا در حد و اندازه نقشهای کار نبودند. در فصل اول سریال نام شخصی به نام «طلوعی» زیاد شنیده میشد، شخصی که حاج عمو (سیاوش طهمورث) با آن کبکبه و دبدبه از آن حساب میبرد و از بیرون اینطور به نظر میرسید که باید مغز متفکر و دستهای پشت پرده اصلی هولدینگ ریزابادی باشد. به همین دلیل هم بسیاری از مخاطبان سریال انتظار داشتند طلوعی یک مرد جاافتاده در حد و اندازههای حاج عمو باشد؛ اما اینطور نبود و مهدویان این نقش را به کامبیز دیرباز سپرده بود، کسی که هنوز در برخی از سریالها و فیلمها نقش جوان اول بازی میکند و برای نقش یک آدم مسن، زیادی جوان بود. شاید به همین دلیل هم بود که سازندگان سریال تلاش کردند با ضرب و زور گریم، سن و سال دیرباز را بالا ببرند؛ اما این کار هم اصلا جواب نداد و گریم نامناسب طلوعی هم به یکی دیگر از ضعفهای این شخصیت تبدیل شد.
قهرمان اصلی این فصل «زخم کاری» شخصیت «میثم» است، نقشی که مرتضی امینیتبار آن را به تصویر کشیده است. بزرگترین ایرادی که به بازی این بازیگر جوان وارد است، تقلید بیش از اندازه او از شخصیت مالک است. این درست که کارگردان خواسته پسر مالک شبیه به او باشد؛ اما این درست نیست که مخاطب بخواهد ادا و اطوار و حرکات خاص یک شخصیت را هم از فرزند او ببیند. در حقیقت ایراد اصلی در رابطه با کاراکتر میثم، بیشتر از بازیگر به سازندگان اثر مربوط میشود که شخصیتپردازی درستی از او نداشتند.
این ضعف در انتخاب بازیگر در نقشهای فرعی کار هم به چشم میخورد، به عنوان مثال شخصیتهای جاوید و الهام که به نوعی دست چپ و راست مدیرعامل جوان هولدینگ ریزابادی هستند. فصل اول سریال «زخم کاری» را به خاطر بیاورید، در اتاق مدیر هولدینگ، سیاوش طهمورث پشت میز بود، در مقابلش جواد عزتی و هانیه توسلی و کاظم هژیرآزاد، دست به سینه ایستاده بودند و زیردستان این افراد هم بازیگرانی مانند عباس جمشیدیفر و مهدی زمینپرداز بودند؛ اما حالا آن زمین بازی که پر بود از نامهای بزرگ به دست جوانهای خام و عجیب و غریبی افتاده که در خوشبینانهترین حالت میتوانند یک کافی شاپ را به صورت اشتراکی، اجاره کنند، نه هولدینگی با این حجم از فعالیت اقتصادی.
مورد دوم: باگهای قصه
فصل دوم «زخم کاری» در حالی به نمایش درآمد که طبق آنچه که در فصل اول دیدیم، قهرمان این سریال یعنی «مالک» (جواد عزتی) کشته میشود. اما از آنجایی که ادامه تماشای سریال بدون حضور این شخصیت دوستداشتنی تقریبا غیرممکن بود (مخصوصا با شخصیتهایی که در حد و اندازه کاراکترهای فصل اول نبودند) مهدویان تصمیم گرفت مالک را از گور برگرداند. جدا از مدل پیدا کردن پیکر بیجان مالک توسط آقای «دستمالچی» (سید جواد هاشمی) -که دقیقاً مشخص نیست از اعضای چه ارگان نظامی و انتظامی است- ادامه حضور این شخصیت در سریال هم به پیچیدگیهای سریال اضافه کرده است. اینکه بالاخره مخاطب نمیداند چه زمانی قرار است مالک با خانوادهاش روبهرو شود.
از طرف دیگر داستان زندگی شخصیت میثم هم از عجیبترین داستانهای سریال است. به عنوان مثال در طول این هشت قسمت سرگشتگی و ویرانی بزرگنمایی شده میثم را دیدیم، اینکه در ابتدای سریال به دنبال جسد پدرش بود و بعد آن را فراموش کرد و به سراغ جنگیدن با طلوعی رفت؛ اما در این میان میبینیم که او با وجود تمام گرفتاریهایش وقت برای مخزنی! هم دارد و برای دوست شدن با دختری که در پارکینگ محل کارش با او آشنا شده دست به ایدههای خلاقانه هم میزند، در عرض یکی دو قسمت یک دل نه صد دل عاشق میشود. یا در قسمتهای بعد میبینیم که دوستان نزدیکش که از مدیران هولدینگ هستند، در ترکیه به طرز فجیعی کشته میشوند؛ اما میثم خیلی راحت با مرگ آنها کنار میآید و حتی یک دهم دیگر کاراکترها هم نگران و پیگیر قتل این دو نفر نیست.
مورد سوم: فیلمنامه ضعیف
یکی دیگر از ضعفهای «زخم کاری: بازگشت» دیالوگهای عجیب و غریب و بعضاً گل درشت کار است که از همان قسمت اول هم سوژه فضای مجازی شد. مثل دیالوگ معروف اولیه «طلوعی» (کامبیز دیرباز) و «شفاعت» (مهران غفوریان) در نخستین سکانس رودرویشان و همان بازی بیمزه با کلمه «هیچ» که هرکدام پشت سر هم چند باری آن را تکرار میکردند. جدا از این سریال پر است از سکانسها و پلانهای اضافه، بخشهایی که اگر آنها را از کار خارج کنید، ضربهای به اثر وارد نمیکند.
به عنوان مثال گفتگوهای بین میثم و «شیدا» (نگار نیکدل) که مثلا عاشق و معشوق اصلی سریال هستند و باید بار درام و عاشقانه کار روی دوش آنها باشد؛ اما هیچ چیز از رابطه آنها درست درنیامده است. این دو نفر در عرض یک قسمت و با چند دقیقه دیدن یکدیگر از دو جوان غریبه که صرفا با هم کل کل میکردند، تبدیل شدند به یک جفت قناری که حسابی به هم دل بستهاند، تا جایی که شیدا قبول میکند برای کمک به میثم در کارهای پدرش (که مدعی است از بچگی عاشقش بوده) جاسوسی کند و از لپ تاپ شفاعت برای دوست پسرش فایلهای محرمانه ارسال کند.
مورد چهارم: خشونت بیاندازه و بیدلیل!
یکی از عجیبترین نکات درخصوص سریال «زخم کاری» وجود خشونت بیشاز اندازه در این اثر است، تا جایی که تماشای آن برای افراد زیر ۱۵ سال نامناسب تشخیص داده شده. این حجم از خشونت، قتل، خونریزی و درگیری به قدری فراوان است که حتی برخی از مدیران فرهنگی هم نسبت به آن واکنش نشان دادند. تقریبا در هیچ قسمتی از زخم کاری نیست که یک نفر (یا بیشتر) را به قتل نرسانند، یا برای قتل کسی نقشه نکشند.
درگیریهای فیزیکی معمول و فحاشی و پرخاش هم که دیگر تبدیل به نمک این کار شده و اصولا وقتی برخی از شخصیتها مثل میثم، «سمیرا» (رعنا آزادیور) و... را میبینیم باید منتظر شنیدن الفاظ نامناسب یا رفتارهای پرخاشگرانه باشیم. اگرچه وجود صحنههای خشن و مواردی از این دست کمک میکند که تماشاگر شناخت بهتر و بیشتری نسبت به شخصیتها به دست بیاورد، اما این صحنهها باید طوری باشد که به کلیت کار ضربه نزند و کاراکترها حتی داد و فریادهایشان نیز با منطق روایی داستان و عملکردشان از ابتدا تا به اینجا همخوانی داشته باشد.
این چهار مورد که به اختصار توضیح داده شد، بخشی از نقدهایی است که به فصل دوم سریال مهدویان مطرح شده است و اگر میخواستیم با حساسیت بیشتری قسمت به قسمت این سریال را بررسی کنیم، قطعا امکان افزایش این نکات منفی در سریال وجود داشت. البته با توجه به روند نزولی سریال «زخم کاری» به نظر میرسد پس از پایان پخش فصل دوم باید آن موارد دیگر را نیز عنوان کرد، تا شاید به سازندگان سریال کمک کند که این ضعفها را برای فصل بعدی بپوشانند.
انتهای پیام/