امام یک شخصیت جریان ساز است
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری علم و فناوری آنا، مـبارزات حضرت امام خمینی (ره) از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال ۱۳۴۰ و ۴۱ ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد.
برای واکاوی نقش حضرت امام در رهبری نهضت اسلامی با محمد مهدی عبدخدایی دبیرکل فدائیان اسلام و از مبارزان ملی شدن صنعت نفت گفتگو انجام شده است.
وی گفت: به نظر من در حقیقت چهره امام آن گونه که باید شناخته شود، نشد. برای اینکه ما فکر میکنیم امام یک شخصیتی بوده که انقلابی بوده و انقلاب به علت دانائیهای ایشان به وجود آمده، در حالی که من معتقدم امام یک شخصیت جریانساز است.
عبدخدایی گفت: در تاریخ در همین اعتقادات مذهبی ما، ۱۲۴ هزار پیغمبر داریم که ۵ نفرشان اولوالعزم هستند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی «ع»، و پیغمبر ما. چرا میگویند اولوالعزم هستند؟ چون صاحب مکتب هستند و جریان به وجود آوردهاند. بنیانگذار توحیدند. حضرت موسی «ع» تورات را آورده و قومی را نجات داده و این قوم داعیه آزادی داشتند. حضرت عیسی «ع» انجیل و مکتب آورده است. هنوز هم این مکتب در کل تاریخ جریان دارد. پیغمبر ما هم قرآن را آورده است. چگونه است که برای حضرت موسی «ع» و حضرت عیسی «ع» معجزاتی را ذکر میکنند، معجزه پیغمبر ما هم قرآن است که ۱۴۰۰ سال است که در تاریخ میدرخشد. چرا؟ چون این انسان ایدئولوگ و جریان ساز است.
وی افزود: فلاسفه و بزرگانی هم داریم که جریانساز هستند. مثلاً ژان ژاک روسو، کتابهای بسیار دارد: الان متفکران و نظریهپردازان اجتماعی میگویند که روسو با کتاب قرارداد اجتماعی پدر انقلاب کبیر فرانسه است. انقلاب کبیر فرانسه در اروپا تحول به وجود آورده و وقتی به وقوع پیوسته، روسو زنده نبوده است.چرا میگویند؟ چون روسو جریانساز است. کارل مارکس جریانساز است. اقتصاددان یهودی و استاد دانشگاه برلین است و توانسته کتاب سرمایه (کاپیتال) را بنویسد و حرکتی را در دنیا به وجود بیاورد. کمونیسم سوسیالیسم را او به وجود آورده است.
عبدخدایی گفت: هنوز هم عدهای هستند که به کمون، یعنی زندگی اشتراکی معتقدند. مارکس از کمون اولیه تا انقلاب کمونیستی صحبت کرده و گفته که انسان اولیه چگونه زندگی میکرده. میبینیم که در یونان قدیم، سقراط، افلاطون، ارسطو هم جریانساز بودهاند. اسم منطق را گذاشتهاند «الانسان حیوان الناطق» در حالی که مارکس گفته انسان حیوان ناطق نیست، انسان حیوان ابزارساز است و انقلابات نتیجه تکامل ابزار تولیدند. میبینیم شوروی، اروپای شرقی، امریکای لاتین، چین کمونیست شدهاند و شخصیتهائی مثل نهرو هم سوسیالیست هستند. شخصیتهائی مثل برتراند راسل، ژان پل سارتر کمونیست هستند و این تفکر را اشاعه دادند و جریانساز هستند.
وی افزود: امام «ره» صرف نظر از اینکه یک مرجع و فقیه است با جریانسازیاش تحولی را به وجود آورده که کلیه مکتبهای قبل از خود را تقریباً تحتالشعاع قرار داده. ایشان انقلاب اسلامی ایران و ولایت فقیه را به وجود آورده است.درست است که اسلام پیغمبر «ص» را تأئید کرده، درست است که بنیعباس ۵۲۰ سال به نام اسلام حکومت کردند و بنیامیه ۸۰ سال حاکمیت داشتند، اما آن اسلام در جامعه مغفول شده. علامه وحید بهبهانی حرکتی را در مرجعیت شیعه به وجود آورده که عده زیادی اخباری بودند و میگفتند قرآن، اجماع، سنت، او آمد گفت عقل یکی از مفاهیمی است که باید به آن اعتنا کرد. قرآن، اجماع، سنت، عقل؛ و در فکر شیعه تحول به وجود آورده است؛ لذا جریانساز است. مرجعیت شیعه را به وجود آورده است. یکی از کسانی که پیرو این تفکر شیعه بود، میرزا محمدحسن شیرازی با یک فتوایش در ایران قلمهای پای انگلیسیها را شکسته؛ لذا جریان به وجود آورده است. اولین مبارزه در کشورهای اسلامی را آیتالله میرزا محمدحسن شیرازی به وجود آورد. چرا؟ با یک فتوای تحریم تنباکو. در ایران آن روز تنها صادرات ایران به خارج، تنباکو بود و تنها کشوری که توانسته قرارداد تالبوت را لغو کند و قلم پای انگلستان را در ایران بشکند، میرزا محمدحسن شیرازی با یک خط فتوا بود: «الیوم استعمال توتون و تنباکو بایّ نحو کان در حکم محاربه با امام زمان «عج» است.» بنابراین جریان ساز است.
عبدخدایی گفت: پشت سر میرزا محمدحسن شیرازی، فتوای آخوند خراسانی، صاحب کفایه، علامه محمدحسین نائینی است که کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» را نوشته. این بزرگواران مشروطه را به وجود آوردند. در حالی که در اروپا صحبت از تبعیض در قانون بود، در ایران هنوز قانونی نبود و شاه فرمانده مالکالرقاب همه جا بود. «چه فرمان یزدان چه فرمان شاه». خدا، شاه، میهن. علامه نائینی کتابی نوشت با عنوان «تنبیه الامه و تنزیه المله» که باید گفت کتاب قرارداد اجتماعی روسو به قوزک پای کتاب علامه محمدحسین نائینی هم نمیرسد. این کتاب از مفاخر شیعه است و باعث شده که انقلابی به وجود آمده.
وی عنوان کرد: بعد از آنها این جریان ادامه پیدا کرده و دوباره استبداد و دیکتاتوی آمده، محمدعلی شاه مجلس را به توپ بسته، رضاخان پیدا شده و چهها کرده تا اینکه یک امام در مرجعیت شیعه پیدا شده و اعلام کرده مکتب کمونیسم باید به زبالهدان تاریخ بیفتد. مکتب لیبرالیسم رنگ و بوئی ندارد. اگزیستانسیالیسم آقای ژان پل سارتر ارجی ندارد. همه این مکاتب از جمله ناسیونالیسم رنگ و رویشان را باختهاند. همه این مکاتب در مقابل حرکت جدیدی که امام آورده، کوچک شدند. برای اینکه امام یک فقیه، متفکر، فیلسوف و جریانساز انقلابی است؛ امام همه اینها را دارد. امروز شاید امام آن گونه که باید و شاید شناخته نشده، اما صد سال بعد امام شناخته میشود، چون نظریهپرداز است و در کشوری انقلاب به پا کرده که دانشگاههایش در تصرف حزب تودهای بوده که بهوسیله تکامل ابزار تولید داعیه تحول در جامعه داشته.
دبیرکل فدائیان اسلام اظهار کرد: همه جامعه، همه نیروها، همه افکار با فکر ولایت فقیه تحت تأثیر امام قرار گرفتند. خب این باید شناخته بشود. درست است که قبل از اینکه امام حرکت بکند، زمینههائی در ایران به وجود آمده. امام یکمرتبه این کار را نکرده، بلکه زمینهاش در ایران به وجود آمده. میبینید در سال ۱۳۲۵، ۱۳۲۶، امام و کسانی که در حوزه علمیه قم مدرس هستند، میروند و حضرت آیتالله العظمی بروجردی دامتبرکاته را از بروجرد میآورند و در قم ساکن میکنند. زمینههای تحول را در قم، آیتالله بروجردی و علامه محمدحسین نائینی فراهم میکنند.
وی افزود: آیتالله بروجردی آمده، حوزه را حرکت داده و فضای باز به وجود آورده. تا آن موقع طوری بسته بود که اگر یک طلبه زبان انگلیسی یا فرانسه یا هر زبان خارجیای را میخواند، میگفتند برو دهانت را آب بکش. چرا زبان خارجی میخوانی؟ در زمان آیتالله بروجردی فضای بازی به وجود آمد و طلبه شروع کرد به یادگیری زبان خارجی و گفتههای مخالفین را خواندن و در باره آنها تحقیق کردن؛ لذا میبینیم در سال ۱۳۳۰ آیتالله ناصر مکارم که سنی ندارد، کتاب «فیلسوفنماها» را مینویسد که برنده بهترین کتاب فلسفه سال میشود. دانشگاه این کار را میکند، ولی این را یک آخوند حوزه مینویسد. علامه طباطبائی «رضوانالله تعالی علیه» فیلسوف است. از نجف به قم میآید و فلسفه درس میدهد. شاگردی پیدا میکند مثل آیتالله مطهری که خودش فیلسوف است. آیتالله جوادی آملی.
عبدخدایی گفت: یک روز از متفکری پرسیدم در باره شیعه چگونه فکر میکنی؟ گفت: «گاندی را میبینی؟» گفتم: «بله.» گفت: «چه جور آدمی بود؟» گفتم: «بزرگ بود.» گفت: «من به شما بگویم که گاندی به قوزک پای سید جمالالدین اسدآبادی نمیرسد.» در باره گاندی تا به حال صد و پنجاه هزار جلد کتاب و جزوه و مقاله نوشته شده، ولی ما هنوز سید جمال را نمیشناسیم. سید جمال با نامهاش به میرزای شیرازی، بنیان مبارزه منفی را گذاشته و گفته امروز تنباکو حرام است بکشید. این واژه بایکوت را میدانید از کجا آمده؟ انگلیسیها در ایرلند یک فرماندار گذاشتند اسمش سرهنگ بایکوت بود. مردم ایرلند تصمیم گرفتند با او حرف نزنند و با او معامله نکنند از آن موقع اسم تحریم شده بایکوت، وگرنه اسم یک سرهنگ بوده. یا آکادمی اسم باغی است که افلاطون بیرون از آتن داشته. میگفته هر کس ریاضی نمیداند، وارد نشود. اسم یک باغ بوده و حالا اسم دانشگاهها شده آکادمی. نگاه میکنیم و میبینیم این آدمها تحول به وجود آوردهاند.
وی افزود: من با یکی از روحانیون قبل از انقلاب بحثی کردم که تقریباً آهنگ نوعی ناسیونالیسم داشت، ولی نویسنده خوبی بود. کتابی هم به نام «قصص القرآن» نوشته. خوشقلم هم بود. ایشان آمد و صحبت کرد که در شیعه، بوعلی زیاد شده. یکی از مراجع که دارالتبلیغ را درست کرده، میخواسته بوعلی، ملاصدرا و ملاهادی سبزواری، میرداماد، میرفندرسکی و... تربیت کند. امام با این جریان مخالف بود. به او تلفن کردم و گفتم: آقای عزیز! روزی که پیغمبر «ص» آن عرب سوسمارخور بدوی را تربیت کرد، نگفت مردم اول باید باسواد و فهمیده بوشند و آگاهی پیدا کنند و بعد مسلمان بشوند. اول گفت بت را بشکنید. خمینی آمده و میگوید سلطنت را بشکنید. خمینی آمده که ملت ایران بداند امروز، جانسون منفورترین آدم نزد ملت ایران است. بت قدرت را بشکن. مخالف باسواد شدن مردم نیست، ولی میگوید اول این بت شکسته بشود، جامعه پیشرفت بکند، مرزها باز بشوند و این عقیدهای که در سینه ۱۴۰۰ ساله تشیع رشد پیدا کند، انفجار ایجاد کند که بگوید «انقلاب ما انفجار نور بود.» مخالف تحصیلات نیست و اتفاقاً طرفدار تحصیلات هم هست، اما همه را با هم میکند. حتی وقتی او را از عراق بیرون میکنند و به پاریس میرود، نورالدین الموتی کمونیست که به خدا معتقد نیست و ائمه و دین را قبول ندارد، به پاریس میرود و امام او را فوری میپذیرد. سید جلالالدین تهرانی که در ایران استاندار و اهل نماز و روزه بود، بهعنوان نماینده شورای سلطنت به پاریس میرود، ولی امام او را نمیپذیرد. میگوید اول سلطنت را غیر قانونی اعلام کن.
وی گفت: اول این حاکمیت را غیر قانونی اعلام کن، من میپذیرم؛ و بعد از اینکه غیر قانونی اعلام کرد میپذیرد. نشان میدهد که این انسان شعور بالائی دارد و میفهمد چگونه مبارزه کند. چگونه یک سلطنت ۲۵۰۰ ساله را در هم بکوبد و چگونه مسئله مهمی را مطرح کند و بگوید امریکا شیطان اکبر است، ابلیس اکبر است و در خاورمیانهای که زیر سلطه امریکاست، میگوید: «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.» جامعه با امام هماهنگ میشود و وقتی به تهران میآید و به بهشت زهرا میرود، میگوید من دولت تعیین میکنم. من توی دهن این دولت میزنم. من میگویم قانون اساسی باید چگونه تنظیم شود که یک کلمه زیاد یا کم از اسلام نداشته باشد؛ بنابراین امام جریانساز است، جریان را به وجود آورده و بعد هم میگوید انقلاب من صادر میشود. بعضی از روشنفکرها میگویند این سید چه میگوید که انقلاب من صادر میشود؟ در حالی که او میفهمد انقلاب یعنی چه. ذات هر انقلابی صدور است.
همان طور که انقلاب کبیر فرانسه صادر شد، انقلاب اکتبر صادر شد، انقلاب اسپانیا هم صادر شد؛ لذا ۵۰ سال، ۱۰۰ سال دیگر امام را خواهیم شناخت. امروز هم که برای فقدان امام در سوگ مینشینیم و اشک میریزیم، میبینیم این شخصیت بزرگ در عین حال ایران در دورهای اشغال شده. علیه حکمیزاده، کشفالاسرار را مینویسد، در عین حال که فقیه است، یک فیلسوف است، یک انقلابی است.
عبدخدایی افزود: یک شخصیت برجسته است که زمان را میشناسد. چرا وقتی شاه از ایران میخواهد بیرون برود، امام میگوید من به ایران برمیگردم؟ چون میداند و میفهمد که دیکتاتور تا زمانی که هست، مگسان دور شیرینی هم هستند و تعریفش را میکنند و ابرقدرت است. اما بهمحض اینکه دیکتاتور میرود، همه کسانی که از دیکتاتور تعریف میکنند. برای اینکه خودشان قدرت پیدا کنند، با هم اختلاف پیدا میکنند. میفهمد که در ایران کسانی که جمع شدهاند که حرکتی را به وجود بیاورند که سلطنت ۲۵۰۰ ساله را از بین ببرد، هر چند آدمهای سالمی هستند، ولی از نظر فکری با هم اختلاف نظر دارند. مهندس بازرگان با مرحوم دکتر بهشتی از نظر فکری اختلاف داشت. آیتالله مطهری با نورالدین کیانوری اختلاف دارد. همه کسانی که دارند انقلاب را شکل میدهند و فعال میکنند که امام بیاید و همه را با هم متحد کند. بهقدری آگاه است که بهمحض اینکه میآید، میگوید من دولت تعیین میکنم. دولتی تعیین میکند که از نظر فکری با خودش اختلاف دارد.
انتهای پیام/