نسل جوان پهلوانهای ایرانی را نمیشناسد!
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری علم و فناوری آنا، هجدهم اردیبهشت ماه در تقویم ملی روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای نام گرفته است و تئاتر نیز از دیرباز در عرصه نمایشهای پهلوانی، آیینی و سنتی فعال بوده که البته در چند سال گذشته قدری این بخش تئاتر کمرنگ شده است. در این باره با داود اسداللهی، کارگردان و بازیگر تئاتر در عرصه نمایشهای آیینی و سنتی گفتوگو کردیم که مشروح آن را میخوانید:
** در طول سالیان گذشته کم کاریهای زیادی در عرصه نمایشهای ایینی و پهلوانی شاهد هستیم، آنچه که در دهههای گذشته در قالبهای روحوضی، تخت حوضی، سیاه بازی، پهلوانی به ویژه در عرصه تئاتر خیابانی شاهدش بودیم الان نیست و نابوده شده، به نظر شما آیا ما نیاز داریم به این عرصه بازگشت کنیم یا خیر.
بله قطعا نیاز صد درصد جامعه ما است، مخصوصا نسل جدید ما در دهههای هشتاد و نود که اصلا با این اسطورههایی که داریم بیگانه هستند. چند وقت پیش ویدئویی میدیدم که در آن مجری عکس سهراب سپهری، سعدی شیرازی، استاد شهریار، نیما یوشیج و چند تن دیگر از مفاخرمان را به مردم نشان میداد و متأسفانه قالب جوانها آنها را نه میشناختند و نه میتوانستند اثری ازآنها بگویند. از سوی دیگر میبینیم که افرادی مثل تتلو را همه میشناسند و این واقعا فقر فرهنگی ما در نسل جدید است که چرا اسطورههایمان را جوانها نمیشناسند، در حالی که نسل ما با این اسطورهها زندگی کرده است.
** فکر میکنید علت چیست؟
به هرحال نسل ما نسل ارتباطات مجازی نبود، من خودم متولد دهه شصت هستم. یادم هست زمستانها در منزلمان کرسی داشتیم، همه خانواده دور آن مینشستیم، خیلی با هم صمیمی بودیم، پدرمان شاهنامه میخواند و حتی زمانی که مدرسه هم نمیرفتیم از شاهنامه از ما میپرسید که اینجا مثلا سهراب چه شد، رستم چه کرد و همه این شخصیتها را تک به تک میشناختیم، آنقدر برایمان جذاب بود که یادم میاید وقتی کودک هم بودم و پدرم داستان میگفت، پس ذهنم همه اینها باقی مانده بود و زمانی که به ابتدایی رفتم، شروع به خواندن شاهنامه کردم. رستم، سهراب و اسفندریار قهرمانان زندگی من بودند، پدرم زمانی که رغبت مرا دید برایم یک جلد شاهنامه هدیه خرید و زمانی که بزرگتر شدم درباره این پهلوانهای شاهنامه کار کردم، اما الان نسل جدید ما اصلا حوصله کتاب خواندن ندارند!
** خود خانوادهها نقشی در این بین ندارند، بهرحال پدر و مادرها این روزها عموما کار میکنند و فرصتی برای این دست کارها برای بچهها نمیگذارند.
قطعا همینطور است فشارهای اقتصادی باعث شده کسی وقت و حوصله نداشته باشد. یادم میآید پدر من هر جایی که بود ساعت ۵ عصر منزل میرسید و برای آموزش ما وقت میگذاشت، مدرسه هم جای خود دارد، منتها الان در مدرسه هم چنین چیزهایی نمیبینیم که واحد درسی به این مسائل اختصاص داده شود، ما خودمان کتابهای فرهنگ پهلوانی و اسطورهای داشتیم. من همین الان هم در مجموعه دبیرستان علامه طباطبایی تدریس میکنم و این مجموعه به مدیریت مهندس مستوفی بستر خوبی فراهم کرده که این نوع نمایشها و شاهنامه را آنجا تدریس کنیم، اما الان آموزش و پرورش هم به این فقره اهمیتی نمیدهد!
** در عرصه تئاتر هم کمتر میبینیم کارگردانها ورود کنند.
بله با همین شرایط اینطور میشود که هر چه نسل جلوتر میرود از اسطورهها، فرهنگ و منش پهلوانی بیشتر فاصله میگیرد، در عرصه تئاتر هم کارگردانهای جدید کمتر ورود میکنند. ما کارگردانهای بزرگ زیادی داریم که دراین زمینه کار کردند مثلا خانم پری صابری فقط در حیطه شاهنامه کار میکنند و من افتخار داشتم چند کار برای ایشان بازی کنم و در اقصی نقاط دنیا هم اجرا رفتند. استاد محمود عزیزی، نادر رجبپور که چقدر زیبا با حرکات و تلفیق مدرنیته، نور و رنگ کار کردند، نمایشهایی مثل هفت اقلیم و راز سرزمین من و استاد من هستند. حسین مسافرآستانه هم همینطور، اما الان دیگر نمیبینیم چنین کارهایی را فقط نمایشهای روحوضی و سنتی که محدود به همان سنگلج شده که الان چند کار در میان یکی خوب است و آنقدر هم حمایت نمیشود که کسی آنها را نمیبیند.
الان هم یک سری جوانهای خلاق داریم مثل مهدی ملکی که فقط کارهای سنتی اجرا میکند و من از کارهایش لذت میبرم، برخی هم هستند که کپی کار میکنند مثلا مکبث یا هملت را کپی میکنند بهرحال بهتر و زیباتر از این دست کارها در کشورهای غربی اجرا میشود ما چرا نباید دنبال سیاوشها، رستمها و اسطورههای خودمان برویم. آنقدر ما نمایشهای زیبای آیینی و پهلوانی داریم که اگر تمام سالنهای تئاتر شهر را هم به آنها اختصاص دهیم، یک سال میتوانند اجرا بروند و یک قطره از یک دریا هستند.
** مدیریت تئاتر در این عرصه چه وظیفهای دارد؟
مشخص است مسئولین اگر ارزش به این دست کارها بگذارند، به جوانها میدان بدهند، کار جلو میرود مثلا آقای میثم یوسفی، داود معینی کیا و اساتیدی، چون داود فتحعلی بیگی و دیگران هنوز در این عرصهها فعال و استاد فن هستند. بودجه خوب میتواند این چرخه نمایشهای ایرانی را به راه بیاندازد، ما ایرانی هستیم و باید این نمایشها را برجسته کنیم هر چقدر هم که از نمایشنامههای خارجی وام بگیریم، برای یک کشور دیگر است هر چند آن هم بد نیست منتها هر چیزی سرجای خودش ارزشمدن است. مرکز هنرهای نمایشی باید بتواند بستری فراهم کند که این اثار در فستیوالهای خارجی به نمایش در بیایند.
درهر حال ما اگر هملت را به یک فستیوال خارجی ببریم، برای آنها جذابیتی ندارد، چون بهترین ورژن آن را دیدهاند، اما اگر یک نمایش ایرانی را به صحنه ببریم، برایشان لذت بخش است، آنها رستم، اسفندیار، سیاوش و سهراب ما را ندیدهاند.
** درباره برخی نمایشهایی که با هزینههای بالا به صحنه میروند و البته یکی از آنها هم این روزها روی صحنه تئاتر از آقای پارسایی است چه نظری دارید.
من مخالف این دست نمایشها نیستم بهرحال با آوردن سلبریتی و نمایشنامه قوی میتوان کار خوب و پربازدید تولید کرد، از همه اینها هم که بگذریم الان اسم نمایش هفت خان اسفندیار در بیلبردهای شهر آمده و همین که آن را میبینیم به وجد میآییم و به نظر من کار خوبی است، کاش بقیه هم کار تولید کنند و فرصت را از دست ندهند.
** خودتان این روزها مشغول چه کاری هستید.
من دو سال است که چند نمایشنامه برای چند سالن مثل سنگلج و حافظ پیشنهاد کردهام، اما هنوز هیچ تماسی نداشتم و به ما نوبت نرسیده، این نمایشنامهها هم ایرانی هستند، متأسفانه گاهی سالنها هم ما را دلسرد میکنند منتها هنوز منتظر هستیم تا ببینیم شرایط چطور میشود وگرنه هیچ چیزی مثل کار کردن در این شرایط حال هنرمند را خوب نمیکند.
انتهای پیام/