«یادگار جنوب» و گلوگاهی به نام سلبریتی
خبرنگار سینمایی خبرگزاری آنا؛ ونوس بهنود: فیلم «یادگار جنوب» به کارگردانی پدرام پورامیری و حسین دوماری از آثار راه یافته به چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر است که دیالوگ و موسیقی قوی را بستر سوژهای تکراری کرد.
در دومین روز از جشنواره فیلم فجر، یادگار جنوب که یکی از فیلمهای اکران شده در پرده سینما ملت بود بار دیگر یک سوژه تکراری را دوباره خوانی کرد.
این فیلم که داستان عشقهای ناکام و نفرت و کینههای بالقوه را تداعی میکرد البته با دستاویز قرار دادن برخی جذابیتها از بار تکراری بودن خود کاست.
استفاده از موسیقی متن قوی و استفاده از سازهای بومی محلی، در کنار فیلنامه قوی و پای کار آوردن چهرههای مطرح سینمایی موجب شد تا بیننده برای نزدیک به دو ساعت فراموش کند که پای یک حرف تکراری نشسته است.
پورامیری و دوماری راوی یادگاری از جنوب هستند. یادگاری که هم درد و هم خون در آن موج میزند. دختری که قادر به رسیدن به معشوق نیست خودکشی میکند و معشوق او را در همان حالت کما به عقد خود در میآورد. مانع این عشق برادر دختر است که به هر ترتیبی نمیخواهد خواهرش نصیب این مرد شود و این کینه عمیق را تا جایی که میخواهد او را به قتل برساند ادامه میدهد.
اما یادگار جنوب در لوکیشنهای جذاب و کادرهای حساب شده و بیشتر مخاطب پسند میتواند این روایت را که هر روز در صفحه حوادث روزنامهها داستانهایی از آن به گوش میرسد، مجدد مطرح کند.
نقطههای عطف داستانی نیز به جا، فریبنده و جذاب تهیه شده است. آنجا که عروسی که چهره نامشخصی دارد به فرد دیگری تبدیل میشود و آنجا که عروس جدید از زندگی رانده میشود و در صحنه بعدی مشخص میشود که خود نقش بازی کرده تا برادر زندانیاش را نجات دهد.
اما در نهایت کارگردان ما را به چه سمتی هدایت میکند؟ پیام این فیلم چیست؟ چرا مخاطب باید به مدت دو ساعت آن را تماشا کند و قرار است به چه نکته مهم و آموزندهای دست یابد؟
هر چند که بازی الناز شاکردوست و سحر دولتشاهی وزنه فیلم را ارتقا میبخشد اما سوژه به عنوان یکی از مهمترین دغدغههای کارگردانان سینمای امروز ایران، همچنان به انتهای تکراری نیز گره می خورد.
در جایی گفته می شود «عشق آن ها از کینه تو قویتر است» و کارگردان همان خوراکی را به مخاطب میدهد که در انتظارش نشسته است. اینکه فارغ از غیرممکنها و مصیبتهای غیر قابل تحمل در سکانس پایانی فیلم دوباره عشق و زندگی شیرین تجربه شود.
کارگردانان این فیلم نه تنها تکلیف خیر و شر را روشن میکنند بلکه سرنوشت تمامی بازیگران نیز مشخص میشود. اما سؤالی که باید پاسخ آن را در آثار راه یافته به جشنواره جست و جو کرد این است که آیا ما با فقر بازیگر مواجهایم و آیا نوع انتخاب بازیگران گویای این فقر نیست؟
آیا پرکاری یک بازیگر و یا حضور یک چهره برای فروش فیلم میتواند عادت غلطی را در تولیدات سینمایی بر جای بگذارد؟ به نظر میرسد داوری صحیح فارغ از اینکه فردی چهره و سلیبریتی است میتواند تکلیف بازیگران و عیار آنها را مشخص کند.
بسیاری از نقشها در فیلمهایی که اخیراً وارد جشنوارهها و گیشه شده گویای بازی باری به هر جهت است. همچنان که هر مخاطبی در سینما میگوید من اگر جای او بودم بهتر بازی میکردم.
یادگار جنوب منحصر به جنوب نیست. داستانی است تکراری که از قضا تکرار آن خاتمه ندارد. و فیلمی است که بیشک به دلیل حضور چهرهها میتواند در گیشه موفق عمل کند؛ دامی که منتقد، روزنامهنگار و هنرمند حرفهای به آن نقد دارد.
انتهای پیام/