حفظ جان ولی خدا بالاترین مسئولیت حضرت زهرا(س) بود
گروه فرهنگی خبرگزاری آنا، الهه درستی نادعلی- سومین روز از ماه جمادی الثانی، سال روز شهادت حضرت فاطمه (س) و روز عزای خاندان عصمت و طهارت است؛ روزی که مسلمانان در غم فقدان آن مادر دهر، سوگوارند و زبانشان، منظومههای سروده شده در مصائب آن بانو را بر لب دارد. به همین مناسبت گفتوگویی داریم با «حجتالاسلام محمدامین نخعی» استاد حوزه، محقق و پژوهشگر، داشتیم تا ابعاد مختلف زندگی این بانوی بزرگوار را برای ما به تصویر بکشند.
** به عنوان سوال اول بفرمایید، حضرت زهرا (س) در میان اهلسنت چه جایگاهی دارند؟
نگاه اهلسنت به حضرت فاطمه زهرا (س) بهشدت حداقلی است، بهنحویکه شما در مصادر اهلسنت و حتی کتابهایی که بعدها متأخرین نوشتهاند، درباره مسائل و افراد بزرگ جهان اسلام است، وقتی به مدخلی با موضوع حضرت فاطمه زهرا (س) که میرسند، نهایتاً یک صفحه مطلب دارند. با این مضامین که دختر پیغمبر بودند دچار بیماری شدهاند و زود هم از دنیا رفتهاند. یعنی آنچه که عملاً از فضای اهلسنت نسبت به این بزرگوار دریافت میکنیم، صرفاً یک تقدس نصبی داشتن با پیغمبر است. نه کنش فردی و در این راستا چندان گزارش روشنی نشده است، و نه اثر اجتماعی خاصی را به ایشان نسبت دادهاند، خیلی نرم و آرام و کم مطلب از کنار حضرت زهرا (س) گذشتهاند.
البته برای این کارشان دلایلی دارند. یکی از مهمترین دلایل آن است که بزرگترین زن محتواساز پر روایت و پر اطلاع از جامعه زنان از نگاه اهلسنت، جناب عایشه است. عایشه نیز از دو جهت با حضرت زهرا (س) موضع جدی دارد. یکی از موضعهای بسیار مهم، موضع سیاسی هست. بههرحال حضرت زهرا (س) همسر بزرگترین رقیب پدر عایشه است. این در جامعه زنان معنادار است. پس با این نگاه نباید این آدم جدی گرفته شود و در گزارشها از او بهصورت جدی نقل شود.
دلیل دوم این است که حضرت زهرا (س) در تمام عمر شریفشان کانون توجه پیامبر (ص) بودند، عایشه نیز همسر پیامبر بود. پس عایشه علاوه بر خصومت سیاسی یک خصومت زنانه نیز با حضرت زهرا (س) دارد. در این میان زهرا (س) است که مورد توجه پیامبر (ص) واقع میشود و دیده میشود، پیامبر (ص) دستانش را میبوسد. حتی در خیلی از مواقع عایشه این ناراحتی را به زبان آورده و به پیامبر (ص) شکایت کرده است. پیامبر (ص) در دوران حضرت خدیجه، ازدواج دیگری نداشتند. همچنان که در تمام طول عمر حضرت زهرا (س)، امام علی (ع) همسر دیگری نداشتند.
سومین موضع اختلاف عایشه با حضرت زهرا (س) این بود که باوجوداینکه عایشه، مادر زهرا (س) را ندیده بود، وقتی که پیامبر درباره حضرت خدیجه صحبت میکنند در وجود عایشه حسادت برانگیخته میشد.
این سه موضوع باعث شده است که یکدست از آن طرف عمداً شاگردان مکتب حدیثیشان و بعداً دستگاه انتشار حدیث در جهان اهلسنت توسط پدر عایشه سازماندهی شده است تلاش عمدی انجام دادند تا در تاریخ حضرت زهرا (س) دیده نشوند و فضایل ایشان گفته نشود و خلاصه ایشان در کل محو شوند و الان جهان اهلسنت متأسفانه اینگونه است که بهدرستی حضرت زهرا (س) را نمیشناسند. البته بهعنوان تک دختر یک پیغمبر به ایشان احترام میگذارند.
** فعالیت سیاسی حضرت زهرا (س) علیه حاکمان وقت چه نتایجی در آن دوران برجای گذاشت؟
پیامبر (ص) قبل از وفاتشان برای حضرت زهرا (س) شخصیتسازی انجام دادند. شخصیتسازی برای حضرت زهرا (س) در فضای خاص عربی که در آن موقعها حاکم بود، باعث میشود که بسیار دیده شوند. فرضاً در زمانه ما بعضی از آدمهای سنتی یک فکر غلطی دارند که اگر کسی اسم همسرشان را بداند، پسندیده نیست. درحالیکه هیچ دلیل شرعی ندارد، همه عالم میدانستند، نام همسر پیامبر خدیجه و نام دخترشان فاطمه (س) است. فرض کنید با عالم دینی یا یک آدم مذهبی همسر یا دخترشان را به نام کوچک صدا نمیزنند. حال در این فضا شما فرض بفرمایید که یک روحانی بسیار معروفی در مصاحبه تلویزیونی بگوید که امروز در خانه همسرم زینب اینگونه گفت. همه گویند عجب روحانی جالبی است. این رفتار و فرم بیانی این آدم باعث میشود که بسیار معروف شود و همسرش دیده شود. این را مثال زدم تا بگویم در یک جامعه که دختر داشتن ننگ محسوب میشد و اساساً کسی که دختر داشت احساس شرم میکرد، پیامبر نهتنها احساس شرم نمیکند، بلکه هر روز در راه مسجد، مقابل خانه زهرا (س) که نزدیک مسجد است میایستند، و سلام به دخترشان میکنند. خانه حضرت زهرا (س) چسبیده به مسجد بود. حضرت زهرا (س) نیز برای انجام امور منزل مانند آبآوردن از خانه خارج میشدند. خانههای غیر اشرافی مانند خانه حضرت علی (ع) که چاه آب نداشت. حضرت زهرا (س) باید به وسط شهر میرفت و آب میآورد. شاید در طول روز ۲۰ بار حضرت زهرا (س) از خانه خارج میشدند و بر میگشتند. پیامبر که در مسجد بودند یا مشغول نماز و یا در حال سخنرانی و صحبت با مردم بودند، هر بار با دیدن حضرت زهرا (س) سخنرانی را تعطیل میکردند، حضرت پیامبر (ص) که پیرمرد ۶۳ سالهای بودند، از جای خودشان بلند میشدند و به استقبال حضرت زهرا (س) میرفتند و دست ایشان را میبوسیدند. سپس میگفتند از شما بوی بهشت را میشنوم. این عمل پیامبر (ص) یک روز و یکبار تکرار نشده است و یک مسئله احساسی عاطفی هم نبوده است. از حد رفتار و علاقه پدر دختری نیز بالاتر است. به ایشان امابیها میگفتند. در جامعهای که زن درجهدو محسوب میشد، این رفتار پیامبر (ص) چنان حضرت زهرا (س) را به آدم مهم و سرشناسی تبدیل میکند که همه انگشتبهدهان میماندند که زهرا (س) کیست؟
بنابراین پیامبر (ص) در طول حیات خود برای حضرت زهرا (س) طوری شخصیتسازی کردند و حضرت زهرا (س) را به فردی تبدیل کردند که نمیتوان زهرا (س) را ندید و او را دوست نداشت. نمیتوان به او احترام نگذاشت. یک قدری از اینها بهخاطر مقامات حضرت زهراست که سر جای خودش مهم است. یک قدری هم اثر سیاسی است که بر جای گذاشتند.
به وقایع بعد از وفات پیامبر (ص) دقت بفرمایید. قبل از ماجرای سقیفه در غدیر و جاهای مختلف، اتمام حجت برای حضرت امیر (ع) صورتگرفته است. همه میدانند که علی (ع) جانشین پیامبر (ص) است پس دیگر نیاز به گفتن خودشان نبود. مردم به دلیل سیاست سقیفه گران، از علی (ع) و اهلبیت روگردانمی شوند و گول ماجرای سقیفه و ماجراهایی که در آنجا اتفاق میافتد را میخورند. در این میان دو برنامه، طرحریزی میشود. سریعاً تا زمان زیادی نگذشته است حکومتشان را تثبیت کنند. در کوتاهترین زمان ممکن ابوبکر را خلیفه کنند تا در تاریخ بگویند اصلاً از اول هم معلوم بود ابوبکر باید خلیفه میشد. هرچقدر هم که ماجرای غدیر را بگوییم، میگویند غدیر که کسی نبود و اصلاً از اول برنامه پیامبر معلوم نبود. پس در وهله اول اصحاب سقیفه بهسرعت نیاز دارند.
دومین موضوع این است که میخواهند بدون هیچ حاشیهای و بدون هیچ مشکلی همه مردم بیعت کنند. با یک سرعت زیاد و کمیت بالا به هدف خودشان برسند. اگر سرعت و کمیت اتفاق بیفتد مسیر حق تا پایان نابود میشود و حتی به ذهن کسی خطور نمیکند که علی (ع) بود، اهل بیتی بودند، بلکه همه چیز محو میشود. جریان رقیب با یک هدایتگری بالایی که یهود به آنان داده بود، بسیار پروژه تمیزی را برای اینکه این قتل اتفاق بیفتد طراحی کرده بودند. قتل حضرت علی (ع) از قبل برنامهریزیشده و بسیار پیچیده بود.
تنها کودتایی در تاریخ که خون از دماغ کسی جاری نشده است. بسیار تمیز کودتا اتفاق افتاده است. حضرت علی (ع) باید کاری کند که این کودتا در زمان طولانیتری صورت پذیرد و نتوانند زود کار را تمام کنند؛ بلکه زمان بخرد. در دومین قدم باید یک تعداد آدمهای مخالف را ولو اندک جمع کند تا بعداً در تاریخ نگویند همه بیعت کردند. از طرفی به دو دلیل خود حضرت علی (ع) نباید وسط بیاید. اول اینکه جانش در خطر است. جریان مقابل تمام تلاشش را کرده از تا کوچکترین بهانهای که از علی علیهالسلام پیدا میکند او را بکشد. دوم اینکه حضرت علی (ع) قبلاً توسط پیامبر (ص) معرفی شده است و دیگر نباید خودش دائماً خودش را مطرح کند؛ لذا در روایت داریم رسول خدا (ص) فرمود: «مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی»؛ «امام همچون کعبه است که باید به سویش حرکت کنند، نه این که او به جانب مردم رود.» کعبه که نباید به مردم بگوید بیایید حجتان را انجام دهید. به این دو دلیل اصلی و دلایل دیگر علی علیه السلام باید در خانه بنشیند. چه کسی باید این بار هدایت را به دوش بکشد؟ حضرت زهرا (س) که از قبل توسط پیامبر (ص) برایشان شخصیت سازی صورتگرفته است.
زهرا (س) که اینقدر بزرگ است و فضایلش را میدانیم، در یک بازه زمانی ده دوازده روز کلاً مصرف شد. در این مدت حضرت زهرا (س) چه کاری انجام داد که میگوییم مصرف شد؟ یعنی از هر امکانی که در دست داشته برای انجام آن دو کار، استفاده کرده. یعنی زمان را طولانی کند و برای حضرت علی (ع) تعدادی همراه بیاورد. تاریخ نشان داده است که حضرت علی (ع) تنها نبوده است. تمام عملیاتی که انجام میدهد برای رسیدن به این اهداف است. مثلاً شبانه به در خانه انصار میرود تا با آنها صحبت کند. در مسجد خطبه فدکیه را بخواند. به نحوی اثر سیاسی خلق کند که خلیفهای که معروف است به اینکه با پنبه سر میبرد، راه سیاسی بازی و خوب حرفزدن را بهخوبی بلد است، حضرت زهرا (س) چنان او را عصبانی میکند که توهین بدی به حضرت زهرا (س) میکند و به ایشان فحش رکیک میدهد و در تاریخ ماند، آن کسی که بهعنوان جانشین و بهترین آدم بعد از پیغمبر (ص) به مردم معرفی میشود بددهن است و حتی با دختر پیامبر (ص) اینگونه صحبت کرد.
نکته بعدی اینکه در استدلالها نشان داد بیمنطق است. وقتی حضرت زهرا (س) برای خواندن خطبه فدک به مسجد میرود و درخواست پسگرفتن فدک را میکند، ابوبکر میگوید در قرآن آمده است که انبیا ارث نمیگذارند. حضرت زهرا (س) نیز میفرمایند فدک ارث نبود؛ بلکه هدیه بود که پیامبر (ص) در زمان حیاتشان به من هدیه دادند. حتی به فرض که ارث بود شما میگویید پیامبر (ص) فرمودند که پیامبر ارث از خود نمیگذارد. ابوبکر گفت بله. حضرت زهرا (س) فرمود پس چطور ممکن است پیامبر بر خلاف قرآن عمل کند، زیرا در قرآن میفرماید که سلیمان از داوود ارث برد. پس شما حتی قرآن هم بلد نیستید.
هرکدام در تاریخ از جهت رسانهای تلنگری بود. حضرت زهرا (س) به خلیفه فرمودند آیا ممکن است من زهرا (س) دروغ بگویم؟ یا اگر بخواهم سؤالم را جور دیگری بپرسم اگر چهار نفر شهادت بدهند که من زهرا (س) دزدی کردم چهکار میکنی؟ خلیفه میگوید طبق قانون اسلام دستت را قطع میکنم. حضرت زهرا (س) میفرمایند پس تو از دین پدر من خارج شدهای. زیرا قرآن و رسول هر دو گفتند که من صدیقه هستم و هیچگاه دروغ نمیگویم و تو با این اقدام من را دروغگو فرض کردهای. حضرت زهرا (س) با این کارها و به انواع مختلفی میخواهد به مردم بفهماند که اینان نه قرآن و نه احکام بلدند. حاضرند به دختر پیغمبر (ص) که صدیقه است نسبت دروغ بدهند. در تاریخ بماند که مردم با چه کسانی بیعت کردهاند. آنان حتی وقتی به دم در خانه حضرت زهرا (س) آمدند و آن قضایا پیش آمد، تحلیل سیاسی داشتند. تحلیلشان این بود که وقتی به خانه علی (ع) مراجعه میکنند، دو حالت پیش میآید یکی اینکه از حضرت علی (ع) درخواست بیعت میکنند و ایشان درخواستشان را رد میکند و بیعت نمیکند پس ایشان را به قتل میرساند، حالت بعدی این است که حضرت علی (ع) بیعت میکند و آنان به خواستهشان میرسند.
از نظر آنان وقتی حضرت علی (ع) خطرناک است که بیعت نکند و اگر حضرت علی (ع) با آنان بیعت کند که دیگر خطری برای آنان ندارد. پس خلیفه و یارانش فکر میکردند در هر دو صورت برنده هستند چه حضرت علی (ع) بیعت بکند چه نکند. پس رفتن به در خانه حضرت علی (ع) برای ایشان بازی برد، برد بود. حالا حضرت زهرا (س) به میدان میآید. اگر بهخاطر احترام به حضرت زهرا (س) و همان شخصیتسازی که پیامبر (ص) برای ایشان انجام دادند یا هر دلیل دیگری برگردند، باختند. اگر وارد خانه شود و آن کارهایی که نباید انجام میدادند انجام دادند باز هم باختند. با ورود حضرت زهر (س) در عرصه، بازی برد، برد آنان از نظر سیاسی به بازی باخت، باخت تبدیل شد و تمام این محاسبات در ذهن آنان آمد و با عصبانیت به در سوخت لگد زدند و آن فجایع را رقم زدند.
حالا وارد خانه شدند و علی (ع) را بهزور به مسجد میبرند. دوباره باید حضرت زهرا (س) که برای همچنین روز مبادایی شخصیتسازی شده است، از علی (ع) که در معرض مظلومیت است و به علت یکسری مصالحی نمیتواند دست به ذوالفقار بزند و نباید هیچ بگوید، دفاع کند؛ لذا به آنان میگوید اگر پسرعمویم علی را آزاد نکنید نفرینتان میکنم. حلقه یاران خلیفه ترسیدند که مردم اثر نفرین زهرا (س) را ببینند و اجماعشان به هم بخورد. این در حالی است که حضرت زهرا (س) فرزند ششماههاش را سقط کرده است و اصلاً نمیتوان از ایشان انتظار داشت که اثر سیاسی خلق کند. در تاریخ مینویسند که اسماء روایت میکند بعد از آتشسوزی بیت و آن فجایع حضرت زهرا (س) از هوش میروند. وقتی به هوش میآید اولین جملهشان این بود که علی (ع) کجاست؟ ایشان میگویند که علی (ع) را به مسجد بردند تا از او بیعت بگیرند و جانشان در خطر است.
زیرا برنامهریزی آنان از اول هم شهادت و حذف حضرت علی (ع) بوده است. حاضر بودند هر چه تبعات دارد بدهند؛ ولی علی (ع) حذف شود. مجدداً اثر سیاسی چندم حضرت زهرا (س) آغاز میشود و آن حفظ جان ولی خدا است؛ لذا به اسماء و فضه میفرمایند که زیردستانشان را بگیرند و بهطرف مسجد ببرند. در تاریخ نوشتهاند درحالیکه خونریزی داشته است بهطرف مسجد میروند، به همین دلیل وارد مسجد نشدند و در سردر مسجد ایستادند؛ زیرا اگر وارد مسجد میشدند خون ریخته میشد.
تمام این مسائل در تاریخ آمده است. مرحوم آیتالله بهاءالدینی وقتی آقای صدیقی را بهعنوان نایب برای حج فرستادند، ایشان فرموده بودند آن جایی که حضرت زهرا (س) در سردر مسجد ایستاد و خون پاکشان بر زمین ریخته را پیدا کن زیرا وقتی در آنجا بایستی هر دعایی داشته باشی مستجاب میشود و محل استجابت دعاست. بالاخره حضرت علی (ع) توسط آن شخصیتسازی که از قبل برای حضرت زهرا (س) شده بود نجات پیدا میکند. حضرت زهرا (س) با آن وضعیت روبروی حضرت علی (ع) دستبهسینه میایستند و میفرمایند:
"السلام علیک یا ابالحسن. رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ و نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا یا اَبَالحَسَنْ اِن کُنْتَ فی خیرٍ کُنْتُ مَعَکَ و اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَک.
علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو. یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر میبری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود."
همین جملات کوتاه با آن حالت حضرت زهرا (س) در آن موقعیت و با آن شخصیتسازی که از قبل توسط پیامبر (ص) پایهریزی شده بود، نهتنها نجات حضرت علی (ع) بهعنوان یک شخص را رقم زد؛ بلکه احیای امامت شکل گرفت. یعنی حضرت زهرا (س) این امکان را به جریان امامت داد که بتواند امامت شکل بگیرد. در اینجا حضرت زهرا (س) چندین اثر سیاسی خلق کرد. اینکه میگوییم حضرت زهرا (س) در این قضیه مصرف شد؛ یعنی بعد از این قضیه هیچی از حضرت زهرا (س) باقی نماند. نکته مهم اینجاست که کسی غیر از حضرت زهرا (س) نمیتوانست این کارها را انجام دهد.
** قدیمیترین منابعی که به شهادت حضرت اشاره کردهاند کداماند؟
قدیمیترین اثری که برای ما روایت این ماجرا را گفته است و بخشهایی از این نکات که گفتم از همان جاست، کتاب وزین سلیم بن قیس هلالی است. سلیم بن قیس هلالی از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) بودند. ایشان کتابی را مینویسند که سالها بهعنوان کتاب مخفی بوده است. اگر کسی این کتاب در خانهاش پیدا میشد حکم قتل خودش را امضا کرده بود. این کتاب با واسطهای به نام ابن ابی عیاش که افتخار ماست که ایرانی بود، حفظ شد. با چه زحمتی این کتاب به نسلهای بعد رسیده است. معروف است این کتاب برای چند امام خوانده شده است، و آن را تأیید کردهاند. خدمت امام سجاد (ع) این کتابخوانده شده است. خدمت امام باقر (ع) خوانده شده است ایشان اشک ریختند و تأیید کردهاند. الان این کتاب به نام اسرار آل محمد (ص) موجود است. ازآنجاییکه سلیم خودش در محیط مدینه حضور داشته است و گزارشهای حسی دارد، باطن بسیاری از ماجراها در آن کتاب آورده شده است.
** آیا این کتاب توسط علمای اخیر، تأیید شده است؟
دو نظر در شیعه وجود دارد. برخی مانند شیخ مفید ایراداتی به این کتاب آوردهاند. اما مدافعین قوی هم دارد. بهترین کتابی که در تأیید اسرار آل محمد (ص) نوشته شده است، و کار عالمانه بسیار خوبی روی آن انجام داده کتابی است که سید جعفر مرتضی عالم تاریخپژوه و حدیثشناس معروف لبنانی معاصر نوشته است. ایشان در یکی از فصول کتابی به نام رنجهای حضرت زهرا (س)، در جواب کسی که به شهادت حضرت زهرا (س) نقد وارد کرده است، شبهات کتاب اسرار آل محمد (ص) را توضیح دادند و تأییدیههای خوبی برای کتاب سلیم آوردهاند.
** قوتگرفتن ماجرای شهادت ایشان بهجای وفات عادی در بین شیعیان به چه زمانی باز میگردد؟
شیعیان از ابتدا این روایات را داشتند. دو تیپ شیعه داشتیم که با ماجرای شهادت کنار نمیآمدند. یکی شیعیانی که در مجاورت اهلسنت زیست میکردند. شدت تقیه علمای آن بلاد و منابع اهلسنت که در اختیارشان بود که در جنگ روایتها به چه روایتی پرداخته شده است؟ قاعدتاً روایتی که اهلسنت در آنجا درست میکنند، مورد قبولشان است. مانند شیعیان بغداد در زمان عباسیها و یا شیعیان شام در زمان امویها. در زمان حال مانند کسی که در اروپا زندگی میکند و خبرها را از خبرگزاریهای آنان دنبال میکند، تصورش این است که ایران سقوط کرده است. در تلگرام و اینستاگرام هر روز ایران سقوط کرده است. آنها هم روایت آن رسانهها را قبول میکنند و یقین میکنند که ایران سقوط کرده است.
یک تیپ هم شیعیان کم اعتقاد، سنیزده یا سکولار که میخواهند همه چیز را با ریش سفیدی حل کنند. فکر میکنند ما توهم توطئه داریم که اینگونه تاریخ را تعریف میکنیم. بهغیراز این دو گروه، یک عالم فقیه متکلم شیعی، محکم ایستاده باشد و بگوید که شهادت حضرت زهرا سند ندارد، نداریم.
** چرا در کتاب اصول کافی که از کتب اربعه شیعی است هیچ روایتی از حضرت زهرا وجود ندارد؟
از لحاظ فنی روایتهایی که توسط حضرت زهرا (س) گفته شده است، روایتهایی است که در حوزه بحثهای سری و مباحث معرفتی شیعی عنوان شده است. به حضرت زهرا (س) محدَثه گفته میشود، محدِث یعنی کسی که حدیث میگوید، حضرت زهرا (س) محدَث است؛ یعنی برای ایشان، جبرائیل که ملک پیامبران است حدیث میکند.
جبرائیل حتی برای ائمه نمیآید؛ ولی برای حضرت زهرا (س) آمد و برای ایشان حدیث میکند. این مقام بلندی برای حضرت زهرا (س) است. مجموعه احادیثی که جبرئیل برای حضرت زهرا (س)، انشا میکرده را امیرالمؤمنین (ع) املا کرده است. این احادیث حوادث آخرالزمان، و شرححال اولاد حضرت زهرا (س) تا آخر دنیا و شرححال محبین و شیعیان ایشان تا آخر دنیاست که به نام مصحف حضرت زهرا (س) میشناسیم. نوع روایاتی که راوی آنها حضرت زهرا (س) است، اینجور روایات است که نباید در دسترس همه باشد. فضای نشر این روایات فضای نشر نخبگانی است؛ بنابراین راویان و کتابهای خاصی هستند. کتابی مانند اصول کافی که در دسترس تمام شیعیان است و باید مانند علم و پرچم در دست تمام شیعیان باشد، عملاً نباید این روایات در این کتاب آورده شده باشد. ولی در اصول کافی یکسری روایات احکامی از ایشان وجود دارد. احکامی مانند نماز و روزه و مباحث شرعی مخصوص خانمها که به زنان مدینه آموزش دادند، در کتاب اصول کافی آمده است.
انتهای پیام/