دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
واکنش شاعران به سالروز شهادت حضرت زهرا(س)؛

زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت

زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت
همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا(س) شاعران ابیاتی را تقدیم دخت نبی اسلام(ص) کردند.
کد خبر : 822360

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری آنا، همزمان با سالروز شهادت دخت نبی اکرم(ص) شاعران دست به قلم شدند و ابیاتی سرودند که در ادامه می‌خوانید؛

** مهدی جهاندار

این روز‌ها میان شهیدان چه همهمه‌ست
این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمه‌ست

از تشنگی چه واهمه، از دشمنان چه باک
وقتی عَلم به دست علمدار علقمه‌ست

تا گردن معاویه دَه ضربه بیش نیست
اطراف خیمه‌گاه علی از چه همهمه‌ست

فرعون هم مقابل موسی کسی نبود
جادوی سامری که فقط یک مجسّمه‌ست

حکم خدا مگر حکمیّت نیاز داشت
با اشعری بگو که زمان محاکمه‌ست

فریاد فاطمه‌ست که پیچیده در جهان
مقصود اگر علی‌ست شهادت مقدمه‌ست

** محمود یوسفی

آن اتفاق تلخ دشمن شاد افتاد
یک صید در تور چهل صیاد افتاد

ناموس حق در بین بی ناموس‌ها بود‌

ای داد‌ای بیداد‌ای فریاد افتاد

تا بین کوچه همسر خود را چنین دید
آن شوهر محکمتر از فولاد افتاد

با صورت نازک‌تر از برگش چه‌ها کرد
دستی که از سنگینی اش مقداد افتاد

ما کشته‌های غصه سقط جنینیم
یک ماه با دست چهل جلاد افتاد

جانم فدای کودکی که ناله میزد
فضه بیا فضه بیا افتاد افتاد

خاکستر این شعله‌ها تا کربلا رفت
آنجا به جان حضرت سجاد افتاد‌

ای وای از آن تیری که در بین هیاهو
راهش به زیر حلق یک نوزاد افتاد

** محمود یوسفی

پس از تو جلوه‌ای چنین نماند و منجلی نشد
دل زمین و آسمان پس از تو صیقلی نشد

تلاش کردی از میان مرد‌ها گذر کنی
سریع و تند و تیز و زود و بی معطلی نشد

پس از بلای کوچه‌ها و بعد غسل نیمه شب
حسن دگر حسن نشد علی دگر علی نشد

تو را که دید نیمه شب به روی دوش مرتضی
حسین بعد از آن دگر حسین اولی نشد

نوشته‌اند فاطمه در آخرین نگاه خود
تلاش کرد رو بگیرد از علی، ولی نشد

**مهدی جهاندار

صبحِ تقویم گفت یا زهرا
همه هستی‌م گفت یا زهرا

نور زهرا که در جهان پیچید
هفت اقلیم گفت یا زهرا

آدم آموخت علم أسما را
بعد تعلیم گفت یا زهرا

ملت انقلابی ایران
وقت تحریم گفت یا زهرا

محشری شد شبی که فرمانده
پشت بی‌سیم گفت یا زهرا

و اباالفضل دست‌هایش را
کرد تقدیم گفت یا زهرا

هی امان‌نامه می‌فرستادند
جای تسلیم گفت یا زهرا

عارفی سرّ عشق می‌دانست
هرچه گفتیم گفت یا زهرا

** حسین بیاتانی

دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت می‌سوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت

دیوار دم می‌داد؛ در بر سینه می‌زد
محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت

جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت

آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت

یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت

آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت

سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، می‌سوخت

باید به یاران شهیدم می‌رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت

برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت

دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل می‌داد و خنجر داشت می‌سوخت

شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت

ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته