از سلطه همهجانبه تا کوتاهی دست شیطان بزرگ در ایران
به گزارش خبرنگار حوزه تاریخ خبرگزاری آنا، جواد منصوری نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همزمان با روز سیزده آبان، روز مبارزه با استکبار جهانی به تشریح پیشینه تاریخی رابطه ایران و آمریکا پرداخت.
وی عضو حزب گروه ملل اسلامی معروف به گروه ۵۵ نفره بود و به دنبال فعالیتهای سیاسی نخستینبار در سال ۱۳۴۴ دستگیر و به ۶ سال زندان محکوم، اما درسال ۱۳۴۸ آزاد شد.وی مبارزات خود را در گروه حزبالله ادامه داد و مجدداً در سال ۱۳۵۱ دستگیر و تا پیروزی انقلاب در زندان بود. جواد منصوری اولین فرمانده سپاه از (اردیبهشت تا اسفند ۱۳۵۸) با حکم شهید بهشتی است و تجربیات و خاطرات بسیاری از زمان دفاع مقدس در ذهن دارد. وی نویسنده کتاب «شناخت استکبار» و «۲۵ سال حاکمیت آمریکا در ایران» است.
مشروح گفتگوی خبرگزاری آنا با جواد منصوری را در ادامه میخوانید:
پیشینه تاریخی رابطه ایران و امریکا را بیان بفرمایید تا سوالات بعدی را خدمتتان مطرح کنیم؟
در جریان جنگ جهانی دوم، ایران به اشغال متفقین، انگلیس، امریکا و شوروی درآمد و در جریان جنگ امریکا برای تسلط بر ایران پس از پایان جنگ برنامهریزی کرد و بر اساس برنامههایی که داشتند چه در سطح ایران، چه در سطح خاورمیانه و چه در سطح جهان تسلط بر ایران به دلایل متعدد اهمیت راهبردی (استراتژیک) داشت و لذا بهتدریج برای تسلط بر ایران برنامهریزی کردند. برای نیل به این هدف طبیعتاً دنبال فرصتی بودند که بتوانند برنامه خود را اجرا کنند تا اینکه پس از طی مراحل و مسائلی سرانجام با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ این زمینه کاملاً فراهم شد که امریکا با عقب زدن حتی انگلستان تسلط کامل بر ایران را به دست بیاورد.
امریکا با پیاده کردن برنامههایی در ایران بهگونهای عمل کرد که سلطه او بر ایران دائمی شود. یکی از اقدامات او موجب شد رویداد ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ اتفاق بیفتد که بحث آن طولانی است. پس از قیام ۱۵ خرداد مسئله کاپیتولاسیون مطرح شد.
مقام معظم رهبری خطاب به دانشآموزان فرمودند کینه ما از امریکا و مشکل ما با آن کشور ربطی به ۱۳ آبان و تسخیر لانه جاسوسی ندارد و به ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ برمیگردد و شما هم در صحبتهایتان روی این نقطه عطف انگشت گذاشتید. بفرمایید چرا این تاریخ نقطع عطف است و اقدامات امریکا پس از ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ برای بسط نفوذش در ایران شامل چه اقداماتی بود؟
بعد از کودتای ۲۸ مرداد دولتی روی کار آمد که دستنشانده امریکا بود و بهتدریج عناصر و عوامل انگلیس از صحنه حاکمیتی ایران کنار گذاشته شدند. نکته دوم اینکه امریکا برنامههایی را شروع کرد که بسیار گسترده بودند. در بخش نظامی تقریباً ارتش را تحت کنترل خود درآورد. در بخش امنیتی با تأسیس ساواک نفوذش را نه تنها در ایران، بلکه در کشورهای همسایه از طریق ساواک، چه برای سرکوب مخالفین و چه برای جمعآوری اطلاعات توسعه داد.
در بخش اقتصادی ورود سرمایهگذاران و شرکتهای امریکایی به ایران اقتصاد ایران عمدتاً در قبضه قدرت امریکا قرار گرفت. امریکا دوازده رشته کار فرهنگی را در ایران شروع کرد.
برخلاف تصوری که خیلیها داشتند که کودتای ۲۸ مرداد صرفاً حرکتی سیاسی است، ولی با اقداماتی که امریکاییها پس از کودتا انجام دادند، در واقع بیش از هر اتفاق دیگری این کودتا اتفاقی فرهنگی بود و امریکاییها قصد داشتند با تغییر هویت مردم ایران و تسلط فرهنگ و سبک زندگی امریکایی در واقع حکومتشان را بر ایران دائمی کنند و این اقدامات را انجام دادند، اما در جریان قیام ۱۵ خرداد امریکاییها احساس کردند ممکن است حضورشان در ایران در اثر قیام مردم ایران ضربهپذیر باشد و لذا بحث کاپیتولاسیون را مطرح کردند تا اینکه علاوه بر امنیت سیاسی و اقتصادی که قبلاً داشتند، امنیت قضایی را هم به دست بیاورند تا به این ترتیب بتوانند در داخل ایران هر کاری که دلشان میخواهد به صورت فعال ما یشاء انجام بدهند.
۱۵خرداد سال ۱۳۴۲ یکی از نقاط عطف در تاریخ ملت ایران است. بفرمایید چرا حضرت امام پایههای نهضتشان را بر امریکاستیزی گذاشتند؟
شاید مردم عادی و بسیاری از تحلیلگران سیاسی متوجه نشدند که در روز ۱۵ خرداد چه اتفاق اساسی افتاد که مسیر تحولات سیاسی ایران را تغییر داد و به همین دلیل امام ۱۵ خرداد را مبدأ انقلاب اعلام کردند. این نکته تا بعد از پیروزی انقلاب درک نشد. علت این است که در روز ۱۵ خرداد اتفاق بسیار تأثیرگذاری افتاد.
این اتفاق عبارت بود از اینکه در واقع نیروی جدیدی خلق شد که در محاسبات سیاسی دنیا شناخته شده نبود و این نیرو توانست معادلات موجود را بر هم بزند. این نیرو ترکیبی از مردم مؤمن و آگاه حاضر در صحنهای بود که از مدتها قبل آگاهیهای سیاسی را بهتدریج کسب کرده بودند. دوم اسلام انقلابی و اسلام واقعی که آزادگی و شهادت جزئی از آن است و مردم ایران که عمیقاً از آموزههای اسلامی، بهویژه نهضت عاشورا آموختههای زیادی دارند، سوم رهبری سیاسی مرجعیت شیعه.
ترکیب این سه عنصر، یعنی مردمی با آن ویژگیها، اسلامی با آن خصوصیات و رهبری که در دنیا بینظیر بود، قدرت جدیدی را خلق کرد که معادلات موجود را به هم زد. حضرت امام در وصیتنامهشان به این مسئله اشاره میکنند و میگویند مادامی که این سه عنصر با هم هستند، انقلاب میماند و به همین دلیل این این جمله معروف از ایشان نقل میشود که، «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشور شما آسیبی نرسد.» از آن طرف دائماً روی مسئله وحدت و اسلام تأکید میکنند.
اگر مجموعه سخنان امام را جستجو کنید، میبینید اینگونه کلمات بیشترین کلمات کاربردی امام در طول سالهای ۱۳۴۱ تا زمان رحلتشان است. در سال ۱۳۶۴ سازمان سیا امریکا، ام. آی. سیکس انگلیس، سازمان اطلاعات فرانسه و سازمان اطلاعات آلمان نشستند و در باره انقلاب ایران بحث کردند و گفتند ما کارهای زیادی کردیم و با شکست مواجه شدیم، حتی جنگ. در آن زمان اینها متوجه ترکیب این سه عنصر با هم شدند و لذا در همان جلسه برنامهریزی کردند که برای شکست انقلاب اسلامی فقط کافی است ما این سه عنصر را از هم جدا کنیم، یعنی مردم را از رهبری و اسلام جدا کنیم.
اینکه میبینید از بعد از انقلاب اسلامی تا امروز یکی از مسائلی که بهشدت مورد حمله ضد انقلاب است، ولایت فقیه، امام و مرجعیت است. در روزهای اخیر هم میبینید شعار مشترک همه نیروهای معارض علیه رهبری است، چون آنها دقیقاً میدانند ولایت فقیه و رهبری مرجعیت شیعه و مرجعیت سیاسی ـ دینی مردم چه نقش تعیینکنندهای در تداوم انقلاب دارد.
عدهای معتقدند جمهوری اسلامی در ضدیت با امریکا به روسیه تمایل پیدا کرده است. آیا روسیه بخشی از غرب محسوب میشود و با توجه به پیشینه تاریخی ما با روسها، از جمله جنگهای ایران و روس امروز روسیه چه تغییری کرده است و چرا بحث رویکرد به شرق اهمیت دارد؟
نکته مهمی که باید در اینجا توجه کنیم این است که در واقع روسیه است که به ایران تمایل پیدا کرده و آمادگی همکاری و تعامل در زمینههایی را با ایران شروع کرده است. این نکته بسیار دقیق و ظریفی است. امام از همان اول انقلاب فرمودند ما میخواهیم با همه دنیا رابطه داشته باشیم. این جمله که بعضیها میگویند ما با ملتها کار داریم و با دولتها کاری نداریم، حرف غلطی است.
این حرف امام است که ما میخواهیم با تمام دنیا رابطه داشته باشیم، البته به قول امام «اسرائیل که داخل آدم نیست. امریکا هم اگر آدم بشود، ما حاضریم با او رابطه داشته باشیم.» بنابراین سیاست دائمی جمهوری اسلامی داشتن ارتباط با همه کشورهای دنیا با احترام و منافع متقابل و روابط حسنه است. منتهی طبیعی است رابطه باید دو طرفه باشد.
وقتی امریکاییها نمیخواهند با ایران رابطه خوبی داشته باشند و از همان ابتدا با ایران از در خصومت وارد شدند، جمهوری اسلامی ایران نمیتواند با امریکا روابط عادی داشته باشد. از ماه سوم پیروزی انقلاب اسلامی امریکاییها قطعنامه، تحریم، تبلیغات، کودتا و... علیه ایران را شروع کردند. این را همه دنیا میدانند. هیچگاه امریکا نگفته است ما میخواهیم با جمهوری اسلامی ایران رابطه عادی داشته باشیم.
همیشه گفته است یا تغییر رفتار یا تغییر رژیم. این شعاری است که امریکاییها دائماً دارند میدهند. میگویند اگر نتوانیم تغییر رژیم بدهیم باید تغییر رفتار بدهیم. این جمله معروف است و از همان ماههای اول پیروزی انقلاب گفتهاند؛ بنابراین امریکاییها هستند که رابطه با ایران را خراب، تحریم و قطع کردند. الان هم روسیه است که تصمیم گرفته است با ایران رابطه برقرار کند، وگرنه جمهوری اسلامی ایران استقلالش را ذرهای در برابر هیچ کشوری از دست نمیدهد.
خوب یا بد، کم یا زیاد، خودمان تصمیمگیرنده هستیم. ما بارها و بارها به اروپاییها گفتهایم که حاضریم با شما بر اساس احترام متقابل، منافع ملی و قوانین موجود بینالمللی کار کنیم، ولی آنها میگویند شما باید اسرائیل را به رسمیت بشناسید؛ باید از اسلام دست بردارید، باید به فرهنگ ما پایبند باشید.
به صراحت میگویند. چرا با زن اینطور رفتار میکنید؟ چرا روابط زن و مرد اینگونه است؟ چرا، چرا، چرا؟ به صراحت این مطالب را بیان میکنند. یعنی اصلاً برای حاکمیت داخلی ما ارزشی قایل نیستند. ما میگوییم داخل کشورمان مصرف الکل در مجامع عمومی ممنوع است. حالا مردم در خانههایشان الکل مصرف کنند، به نظام ربطی ندارد. آنها میگویند، «نه! در مغازهها مثل نوشابه مشروب بگذارید، مردم بخرند و بخورند...» ما میگوییم شما دارید در امور داخلی ما دخالت میکنید. آنها میگویند به کردها و... آزادی بدهید و امر و نهیهایی که دائماً میکنند. مشکل رابطه ما با آنها حاصل اقدامات آنهاست. یعنی آنها هستند که رابطه با کشورها را تیره میکنند، وگرنه ما بارها گفتهایم که میخواهیم با همه رابطه داشته باشیم.
برخی از منتقدان جمهوری اسلامی و برخی از روشنفکران معتقدند مفهوم استقلال از سال ۱۳۵۸ تاکنون تغییر کرده و استقلال به معنای نداشتن مشکل با تمام جهان است. چگونه است که استقلال در اول انقلاب موضوعیت داشت و اینک این مسائل مطرح میشوند؟ آیا واقعاً معنی استقلال فرق کرده است؟
نه معنای استقلال تغییر کرده و نه رفتار جمهوری اسلامی در استقلال تغییر کرده است. از کسانی که به همکاری ایران با روسیه یا چین یا دیگران اعتراض میکنند یک سئوال داریم. اگر ما عین همین همکاری را با امریکا داشته باشیم باز هم اعتراض میکنند؟
نه واقعا
پس چطور اگر ما در را باز میکردیم و امریکاییها میآمدند هیچ اشکالی نداشت و حالا که با روسیه ارتباط داریم استقلالمان را از دست دادهایم؟ آیا این حرف قابل قبول است؟ شرق به صراحت نوشته درست است امریکا ما را تحریم کرده است، ولی بروید و برجام را امضا کنید. آیا این حرف قابل قبول است؟ این استقلال است؟ ما که تمام سیاستها و منافع ملیمان را در اختیار روسیه نگذاشتهایم که اینها میگویند شما استقلالتان را از دست دادهاید. مطلقاً اینطور نیست. همه دنیا هم میدانند ما در تصمیمگیریهایمان مستقل هستیم. اینها میگویند بگذارید امریکا هر تصمیمی که میخواهد بگیرد و شما تسلیم شوید. حرف بسیار عجیبی است. امریکا هر چه میگوید شما گوش کنید. آن وقت ما استقلال شما را قبول داریم.
انتهای پیام/