دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

منتقدان اروپایی از «لانتوری» استقبال کردند

سالن هفتم «سینما ایکس» که یکی از بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین تالارهای جشنواره امسال است، یکشنبه‌شب جای سوزن‌انداختن نداشت: «لانتوری»، سومین ساخته رضا درمیشیان که یک سیمرغ فنی هم از آن خود کرده، با حضور کارگردان و بازیگرانی همچون باران کوثری و نوید محمدزاده، انتظارهای زیادی آفریده بود: از ایرانیانی که آمده بودند این ساخته کارگردان خوش‌فکر و جوان را ببینند تا کسانی که به‌خاطر نام سینمای ایران، در سالن حضور داشتند.
کد خبر : 67553
به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از شرق، «لانتوری»، پس از «بغض» و «عصبانی نیستم» سومین ساخته درمیشیان است و دیگر کار سختی نیست که ردپای سبک او را در کارهایش ببینیم: ریتم تند داستانی با شیوه روایی غیرکلاسیک، جامپ‌کات‌های متعدد و پرش‌های تصویری، انتقادهای اجتماعی پررنگ که به شیوه‌ای کم‌وبیش دایداکتیک بیان می‌شوند. «لانتوری» سبک روایت مستندوار (مصاحبه دوربین با کاراکترها به سبک فیلم‌های مستند) را هم به این معجون اضافه کرده بود. نقطه قوت درمیشیان تابه‌حال ارائه کاراکترهای قوی سینمایی از دنیای جرم و جنایت بوده است. این نوع کاراکترسازی‌ را بعضی از بهترین‌های تاریخ سینما نیز انجام داده‌اند و این درمیشیان را وارث سنت بزرگی می‌کند. آمیختن این کاراکترسازی با نقد اجتماعی، از مشخصه‌های کارهای درمیشیان بوده است، اما جایی که «لانتوری» شکست می‌خورد، موفق‌نبودن درآمیختن این دو بخش به هم است؛ انتقادی که به نظر می‌رسید بسیاری از منتقدان حاضر در برلین به آن وارد می‌دانستند.


«لانتوری» نام باند خلافکاری است که بار دیگر چهره «مرد عصبانی» آشنای فیلم‌های درمیشیان را با بازی درخشان نوید محمدزاده در صدر خود دارد. حضور مجدد باران کوثری که به همراه محمدزاده، بنیان‌گذار این باند هستند، همچنین گرایش ضدپولداری و هدفمندی اجتماعی آنها باعث می‌شود در نیمه اول فیلم این باند را دوست داشته باشیم و حتی شاید امیدوار به ظهور «بانی و کلاید» تهرانی باشیم - اما راهی که داستان فیلم در نیمه دوم طی می‌کند و واردشدن به ماجرای اسیدپاشی که در سال گذشته یکی از داغ‌ترین موضوعات اجتماعی کشورمان بود، چنان غیرمنتظره است که برای بیننده به همان آزاردهندگی تصاویر متعدد و از نزدیک صورت اسیدخورده و سایر تصاویر تکان‌دهنده باشد. جای تأسف دارد که این الحاق اجباری، پتانسیل «لانتوری» را خراب کرده است.
بااین‌حال سینمای درمیشیان همچنان آن‌قدر جذابیت دارد که بتوانیم حدس بزنیم منتقدان اروپایی با احترام از آن یاد کنند.
سینمای ایران اما اگر قدرتی شناخته‌شده است که همه به دنبالش می‌گردند، کشور همسایه ما، عربستان سعودی، هنوز در این زمینه بسیار عقب‌مانده است. اما اینکه کشوری که حتی یک سالن سینما ندارد موفق شده فیلمی به برلین بفرستد که بسیاری از آن صحبت می‌کنند و جزء تحسین‌شده‌هاست، بی‌شک دستاورد کمی نیست.
«برکت با برکت آشنا می‌شود»، ساخته محمود صباغ، یک کمدی دوست‌داشتنی‌ است که قهرمان‌های آن یک کارمند شهرداری است که بازیگر نیمه‌وقت تئاتر شده و مانکنی که صفحه‌ای محبوب در اینستاگرام دارد (این دومی با بازی شیرین فاطمه البناوی، شخصیت «بیبی» را دوست‌داشتنی‌ می‌کند). داستان بسته‌شدن فضای عمومی، عقب‌رفتن فرهنگ و هنر و عروج افراط‌گرایی در کشورهای عربی مانند مصر و عراق، داستان آشنایی است، اما این داستان را درباره عربستان کم‌تر شنیده‌ایم. حالا این یأس تاریخی از وضعیت غریبی که عربستان خود را در آن می‌یابد؛ وضعیتی که در آن افراط‌گرایان، سلبریتی‌های اینترنتی‌اند، اما حتی سینماهای زیرزمینی و غیرقانونی هم تعطیل شده‌اند و مجالی به نفس‌کشیدن جوانان و هنرمندان داده نمی‌شود، باعث می شود در یک جریان رمانتیک، کمدی بامزه‌ای درباره تلاش این دو برای برقراری رابطه بیان ‌شود. اگر وضع عربستان را بدانیم شجاعت فیلم‌سازان برای ساختن فیلمی این‌چنین را بیشتر درک می کنیم؛ به‌ویژه اینکه تمام فیلم نیز در خاک عربستان فیلم‌برداری و ساخته شده است. مشکلات فیلم‌نامه‌ای، استفاده گاه‌به‌گاه از کلیشه‌ها برای پیش‌بردن روایت و گاه موقعیت‌های کمیکی که آن‌قدرها هم خنده‌دار نیستند، از مشکلاتی است که انتظارکشیدن‌شان طبیعی است.
در روز پنجم جشنواره، از سه فیلم دیگر بخش مسابقه رونمایی می‌شود: «مرگ در سارایوو»، «تنها در برلین» و «چانگ جیانگ تو» (چین) که تا زمان زیرچاپ‌رفتن این خطوط، فقط اولی پخش شده است. «مرگ در سارایوو»،‌ ساخته دانیس تانوویچ بوسنیایی، بار دیگر نشان از والایی سینما در بوسنی-هرزگوین دارد، کشوری که برای کنارآمدن با وضعیت تاریخی خود حالاحالاها وقت می‌خواهد (و به نظر می‌رسد سینماگران در دیالوگ تاریخی این کشور نقش مهمی داشته باشند). داستان این فیلم به صدمین سالگرد ترور ولیعهد اتریش- مجارستان در سارایوو باز می‌گردد: هتلی در این شهر که حالا پایتخت بوسنی- هرزگوین است، میزبان اجلاسی با حضور میهمانان عالی‌رتبه اروپایی است، گروهی مشغول تهیه برنامه‌های تلویزیونی برای پوشش این واقعه تاریخی هستند و کارگران هتل درگیر با مشکلات زندگی خود و البته درصدد استفاده از این موقعیت برای جلب توجه‌ها.
روایت جذاب فیلم در پیش‌زمینه هتلی که با دالان‌های تودرتوی بسیار، لوکیشنی عالی ارائه می‌کند (تمام فیلم در هتل می‌گذرد) و ریتم خوب آن، «مرگ در سارایوو» را یکی از بهترین‌های برلین تا این لحظه کرده است. رابطه پرتنش و پویایی که بین روزنامه‌نگار بوسنیایی و جوان صربی که از نوادگان تروریست سال ۱۹۱۴ است وجود دارد، بدون شک از به‌یادماندنی‌های تاریخ سینمای بالکان خواهد شد. از دیگر نکات درخور توجه فیلم، قابلیت ارائه اطلاعات و گفتمان‌های تاریخی در دل داستان فیلم است. اما پایان تنبل‌وار و غیرجسورانه «مرگ در سارایوو» باعث می‌شود آن‌را مدعی جدی خرس طلایی ندانیم. دقایق پایانی فیلم، بعضی شخصیت‌ها را بیش از آنچه جایز است، مبهم می‌کند؛ تاریک و غیرقهرمان‌بودن تقریبا تمام شخصیت‌های فیلم را البته می‌توان بروز واقعیتی وسیع‌تر از فیلم دانست.
در کنار جشنواره، «بازار فیلم اروپا» نیز روزهای داغی را تجربه می‌کند و توجه‌ها به سینمای ایران هم کم نیست.



انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب