صراط مستقیم انقلاب اسلامی
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، مهدی فضائلی طی یادداشتی نوشت: از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا الان، افراد و جریانهایی را تجربه کردهایم که در مقطعی همراه انقلاب و همپای رهبر آن بودند اما یکباره یا بهتدریج از انقلاب و امام فاصله گرفتند و مسیرهای دیگری را پیمودند.
برخی کلا انقلاب را کنار گذاشتند و زندگی عادی خود را در پیش گرفتند، برخی مقابل انقلاب و امام ایستادند و برخی نه کلا کنار کشیدند و نه کاملا همراه شدند بلکه کجدار و مریز طیطریق میکنند!
اگر آنانیکه انقلاب را بوسیدند و کنار گذاشتند و آنانکه مقابل انقلاب ایستادند با ادبیات رهبر حکیم انقلاب اسلامی، ریزشهای انقلاب اسلامی بنامیم، سوال مهم چرایی این ریزشهاست؟
پاسخ کامل به این پرسش و تبارشناسی انواع افراد و جریانهایی که با انقلاب و امامین انقلاب زاویه پیدا کردند در این مجال نمیگنجند؛ لذا در این یادداشت فقط به دو گروه عمده از این ریزشها میپردازم، دو گروهی که به نظر نویسنده این سطور در دوران امام دوم انقلاب یعنی دوران زعامت حضرت آیتالله خامنهای پررنگتر شدند و حتی برخی خواص را نیز فراگرفت.
انقلاب اسلامی، میان دو عرصه واقعیتها و آرمانها قرار دارد و بخش مهمی از ارزیابی انقلاب، به تحلیل نسبت انقلاب با واقعیتهای پیرامونش و آرمانهای پیش رویش بستگی دارد؛ نسبتی که جمعبندی آن میزان «عقلانیت انقلابی» را تعیین میکند.
به عبارت دیگر، عقلانیت انقلابی، نقطه بهینهای بین واقعبینی و آرمانگرایی است و هر جریان یا فردی که نتواند این نقطه را بیابد و از آن فاصله بگیرد، به همان میزان از عقلانیت انقلابی فاصله گرفته و دور شده است.
لذا ما امروز با دو جریان روبهرو هستیم؛ جریان واقعبینی که آرمانها را فراموش کرده و اهتمامی نسبتبه آنها ندارد و جریانی که توجهش روی آرمانها متمرکز است و ارزیابی صحیحی از واقعیتها ندارد. این دو جریان، همانهایی هستند که نمیتوانند آهنگ خود را با رهبر انقلاب هماهنگ کنند؛ چراکه رهبر انقلاب بهترین و مطمئنترین جایگاه برای تنظیم نقطه بهینه بین واقعبینی و آرمانگرایی است.
به بیان دیگر، منتقدان یا زاویهداران با رهبر انقلاب یا کسانی هستند که تسلیم واقعیتها شده و دغدغهای نسبتبه آرمانها، اصول و اهداف انقلاب اسلامی ندارند یا «سوپرانقلابی»هایی هستند که صرفا بهدنبال آرمانها و اصول انقلاباند بدون اینکه واقعیتها و مقدورات را بسنجند و محاسبه کنند؛ البته در میان گروه اول، یعنی تسلیمشدگان در برابر واقعیتها هستند کسانی که از مشاهده واقعیتها نیز عاجزند و تنزل کرده و در برابر «واقعنمایی»ها خاضع شدهاند! چنانچه در میان گروه دوم نیز هستند افرادی که در تقدم و تأخر آرمانها و تشخیص اولویت یا حتی درک صحیح از آرمانهای انقلاب، عاجزند.
بدیهی است که مسیر صحیح و صراط مستقیم انقلاب اسلامی نه آن است و نه این و آنچه این انقلاب را به سرمنزل مقصود میرساند «واقعبینی» توأم با «آرمانگرایی» است؛ همانی که حضرت آیتالله خامنهای در موارد متعددی به تبیین آن پرداختهاند؛ ازجمله در دیدار دانشجویی ۹۲/۵/۶:
« ما آرمانگرایی را صددرصد تایید میکنیم، دیدن واقعیتها را هم صددرصد تایید میکنیم. آرمانگرایی بدون ملاحظه واقعیتها، به خیالپردازی و توهم خواهد انجامید. وقتی شما دنبال یک مقصودی، یک آرمانی حرکت میکنید، واقعیتهای اطراف خودتان را باید بسنجید و برطبق آن واقعیتها برنامهریزی کنید. بدون دیدن واقعیتهای جامعه، تصور آرمانها خیلی تصور درست و صحیحی نخواهد بود، چه برسد به دستیابی به آرمانها... البته باید واقعیتها را به معنای واقعی کلمه دید، نه آنچه بهعنوان واقعیت القا میشود.»
انتهای پیام/
انتهای پیام/