دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

نادر طالب زاده با شهید آوینی چه نسبتی داشت؟

شاید برای بسیاری از کسانی که شناخت کمتری از زنده‌یاد طالب زاده دارند، خبر دفن پیکر او در کنار مزار شهید آوینی جای پرسش داشته باشد.
کد خبر : 655846
نادر طالب زاده

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، سید مرتضی حسینی ـ نادر طالب‌زاده مستندساز دفاع مقدس و هنرمند و متعهد برجسته جبهه فرهنگی انقلاب شامگاه دیشب (جمعه نهم اردیبهشت) به دیدار معبود شتافت.


مراسم تشییع پیکر آن مرحوم، یکشنبه ۱۱ اردیبهشت، ساعت ۹ صبح از مقابل مسجد بلال صداوسیما در خیابان ولیعصر (عج) تهران برگزار خواهد شد.قرار است پیکر این هنرمند انقلابی در بهشت زهرا (س) و در کنار همکار و همسنگرش سید شهیدان اهل قلم، شهید سید مرتضی آوینی به خاک سپرده شود.


اما شاید برای کسانی که به صورت حرفه ای سیر تفکر و آثر آن مرحوم را دنبال نکرده بودند این پرسش شکل بگیرد که نادر طالب زاده با شهید آوینی چه نسبتی داشت؟ و اصولاً چه قرابت فکری و فرهنگی با عث می‌شود تا پیکر زنده یاد طالب زاده همنشین شهید سید مرتضی آوینی شود.


زنده‌یاد طالب‌زاده خود در یکی از گفتگوهایش از سابقه آشنایی و همکاری با شهید آوین گفته است که بخش هایی از آن را در ادامه از نظر می‌گذرانید:


شاید بتوان گفت آشنایی من با مرتضی از فیلم‌هایش، مجموعه کارهای تلویزیون جهاد و روایت فتح آغاز شد. یعنی قبل از این که خودش را ببینم، کارهایش را دیدم. من سال ۵۷ از آمریکا آمدم و فیلم‌های ترکمن صحرا، خان گزیده‌ها، حقیقت و ...را که مرتضی در سال های اولیه انقلاب ساخته بود، به مرور زمان دیدم. به عنوان یک مستندساز که همیشه خودم را «مستندساز دانشجو» می‌دانستم، وقتی این فیلم‌ها را دیدم با آن برش‌ها و متن و آن صدا، احساس کردم که کار برایم تازگی دارد، حس می‌کردم این فیلم‌ زنده است و دارد از «روح » و با «روح» حرف می‌زند.


 پل زدن از«واقعیت» به « والعصر» به واسطه آغاز یک دوستی


من سال ۵۸ یک فیلم مستند در تلویزیون به نام «واقعیت»ساختم که در رابطه با گروگانگیری بود. آن موقع من در ساختمان تولید شبکه یک بودم و ایشان در ساختمان دیگری حضور داشتند. تصادفاً یکی دو بار همدیگر را آنجا دیده بودیم، ولی همدیگر را نمی‌شناختیم.تا این که در زمان جنگ سال ۱۳۶۲، طی عملیات آبی-خاکی خیبر، فیلمی ساختم به نام «والعصر».


«والعصر» سال ۱۳۶۳ به نمایش درآمد که به صورت ۳۵ میلی‌متری فیلم‌برداری شده بود و به ماجرای پروژه عظیم مهندسی جنگ، یعنی احداث جاده ی ۱۳ کیلومتری سید الشهداء(ع) در دل مرداب های هور، طی عملیات خیبر می پرداخت . خودم هم فیلمبرداری کرده بودم. ایشان این کار را دید و بنای آشنایی‌مان از آنجا شروع شد. بعد از آن دیگر با هم ارتباط داشتیم.




اواخر سال ۶۲ به من گفتند که آقای آوینی نیاز به کمک دارد. شما برای کمک به ایشان از جهاد به تلویزیون برو. من بعد از لیسانس ۴ سال به صورت آکادمیک فیلمسازی خوانده بودم. فن فیلمسازی را بلد بودم. قبل از انقلاب فیلمبرداری فیلم سینمایی انجام داده بودم. کار والعصر را هم ۳۵ روز بود که دست گرفته بودم. به من گفتند به ایشان ملحق شو. اما به دلایلی آن زمان نمی‌شد. چون همه کارهایم در واحد تولید فیلم پشتیبانی جنگ از بین می‌رفت و باید آنها را حفظ می‌کردم. ولی این تا پایان جنگ برای من عقده شد که چرا نتوانستم از نزدیک با او کار کنم.


بعد از آن خدا دو فرصت دیگر به من داد. یکبار در جریان ساخت مجموعه‌ی ۷ قسمتی «ساعت ۲۵» بود که اگر او نبود اصلاً این مجموعه ساخته نمی‌شد. شاید اگر مرتضی آوینی نبود هیچ وقت فیلم‌هایی که بعد از جنگ ساختم، ساخته نمی‌شد. یعنی با رهنمود و حال خاص او بود. معتقدم تمام تحقیقاتی که کرده بودم، در مقابل آن چیزی که در برخورد با ایشان به دست آوردم یک‌دهم هم نبود. چون بعضی جاها دیگر فن مهم نیست. یک جا باید فن را آموخته باشی اما جای دیگر چیز دیگری مهم است.


اوایل دهه شصت فرصتی پیدا کردم که به آمریکا بروم. با طرحی که ایشان داد و آقای زم پشتیبانی و حمایت کرد، عازم آمریکا شدم و یک مجموعه ساختم به نام «ساعت ۲۵ » که در واقع پیش‌بینی فروپاشی آمریکا بود. همکاری نزدیک من با آقای آوینی با آن کار شروع شد. یعنی در یک جا بودیم و کارها زیرنظر ایشان انجام می‌شد.


شاید نزدیک به ۴۰ ساعت راش برای ساخت ساعت ۲۵ از آمریکا آورده بودم که حاصل دو سه ماه فیلمبرداری در مورد آمریکا بود. آمریکایی که هیچ‌کس تا آن موقع - بعد از انقلاب -درباره‌اش فیلم نساخته بود. یک برنامه‌۳۰-۴۰ دقیقه‌ای از آن ساختم. مرتضی که دید گفت: خوب است. ولی تو مونتاژ نکن. تو کار خودت را انجام داده‌ای. می‌دهیم فارسی تدوین کند. اولین ملاقات من با آقای محمد علی فارسی، همین جا بود.


بعد از آن مجموعه، مستند «خنجر و شقایق» با موضوع مقاومت مردم بوسنی و هرزگوین بود که در ۱۰ قسمت آماده شد و در این کار کاملاً با هم در ارتباط مستقیم بودیم. من با آقای رضا برجی و محمد صدری (بچه‌های جهاد و روایت فتح سابق) به یک سفر رفتم و آن ۱۰ قسمت را ساختیم. آن کار را مونتاژ کردم. متن‌هایی را آماده کردیم و آقای حسین بهزاد هم یک سری کارهای نوشتاری رویش انجام داد که البته بعد از آن شهید آوینی بر اساس دیدگاه عرفانی و اشراقی یی که داشت کلاً یک متن نهایی با شکوهی نوشت و نام آن مجموعه شد «خنجر و شقایق».


بعد از کار خنجر و شقایق زیاد طول نکشید که آوینی شهید شد. ولی در این مدت با هم در ارتباط بودیم. در تمام مدتی که در حوزه حضور داشت هر روز ما با هم ملاقات داشتیم. نشست‌هایش خیلی گرم بود و آدم‌های خیلی خاصی آنجا می‌آمدند. فکر هم نمی‌کردم شهید شود. وگرنه خیلی از مواقع دوربین هم داشتم. اگر شما بخواهید بدانید که در حالت عادی ایشان چگونه بود، سندی نیست.



 سید شهیدان اهل قلم از نگاه عمار جبهه فرهنگی انقلاب


ولی در مورد این آدم از همه چیز ناب‌تر، لحظاتش بود که هیچ وقت حرف لغو نمی‌زد. مثل اینکه متصل به نوری بود که دائم از آسمان جاری است و در عین حال بسیار بشاش و خنده‌رو بود. مثل بهشتیان که می‌گویند و می‌خندند و به هم سلام می‌دهند و این واقعاً در وجود ایشان مشهود بود. یعنی می‌خواهم بگویم که اولین هنرش حضورش بود و هنرهای دیگر هنر دومش بودند.


من ۶ سال قبل از شهادت مرتضی به برادر ایشان آقای سید محمد آوینی و آقای اسلام‌لو از دوستان نزدیک ما و از کسانی که به آقای آوینی خیلی نزدیک بودند، گفتم: بزرگترین هنرمند زمان مرتضی آوینی است. ۶ سال قبل از شهادتش این مطلب را گفتم. این افراد الان شاهد هستند. این موضوع را من با قاطعیت می‌دانستم.

استدلالم هم خصوصیات ایشان بود چون دیگر هم شبیه ایشان نیامد. اسلام وقتی در انسانی واقعاً متجلی شده باشد در او اتفاقاتی می‌افتد. اسلامی که همه وجود انسان را متحول می‌کند در وجود مرتضی وجود داشت و من تصور می‌کردم این آدم، آدم عادی نیست. فکر می‌کنم هر قرن یکبار چنین کسی بیاید.ایشان فوق‌العاده قابل تکریم بود. اغراق نمی‌کنم. بخشی از قدرتی که خدا به او داده بود به خاطر انتخاب‌هایش بود. ایشان یک سلوک بسیار متفاوتی داشت.
بعضی چیزها را قبل از انقلاب دیده بود و بعد از انقلاب انتخاب‌هایی کرده بود. در دوران جنگ هم خیلی کامل خدمت کرد. همان زمان متوجه این موضوع بودم و این را به همه دوستان می‌گفتم که ایشان بهترین گزینه است ولی فکر نمی‌کردم شهید شود. وگرنه کارهای دیگری می‌کردم.


فیلم‌های شهید آوینی، یک جور تأییدیه انقلاب اسلامی از زبان یک هنرمندبود. به ویژه برای ما که از آن طرف دنیا آمده بودیم خیلی کمک می‌کرد تا انقلاب از منظر یک هنرمند موفق و مدرن، برایمان دوباره تفسیر شود. اولین مستندهایی که دیدم، در رابطه با جنگ هم نبود. در مورد مشکلات مردم ایران در اقلیم‌های مختلف بود و سبک کاملاً جدیدی داشت. یعنی تدوینی بود بر اساس آنچه که بعدها به آن «مستند اشراقی» می‌گفت. این که گفته شد «مستند اشراقی» عبارت کاملاً درستی بود. به معنای واقعی یک کار خلاقه ی (spiritual) روحانی بود. کاری که بر اساس حضور و یک روحانیت خاص شکل گرفته بود. مرتضی کسی است که به لحاظ عبادی و سلوکی حضور دارد. این فرق مرتضی با بقیه بود. شما می‌بینید بعضی از افراد با بقیه متفاوتند و یک جذابیتی دارند. برای این ‌است که کامل‌تر هستند و در «حال» زندگی می‌کنند. آوینی اینگونه بود و این ویژگی در آثارش نیز مشاهده می‌شد.




آنچه در بالا و در قالب گلچینی صحبت‌های زنده‌یاد طالب‌زاده درباره شهید آوینی ارائه شد، از یک سو نشانگر تعلق خاطره زنده‌یاد طالب‌زاده به تفکر شهید آوینی است و از سوی دیگر از پیشرو بودن آن مرحوم در فعالیت‌های هنری و رسانه‌ای در سه دهه اخیر(پس از شهادت آوینی) رازگشایی می‌کند.


این‌که مرحوم طالب‌زاده همواره خط‌شکن و پیشرو بود و در قالب‌های مرسوم و محافظه‌کارانه نمی گنجید، این‌که آرمان‌گرایی را فدای مصلحت و روزمرگی نمی‌کرد و در نهایت بر استفاده از زبان هنر و سینما در انتقال مفاهیمی همچون عدالتخواهی، استقلال، عزت، استکبار ستیزی و آزادی،  به عنوان پیام‌های ناب انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی تأکید داشت، همگی نشانه‌های قرابت فکری او به سید شهیدان اهل قلم بود. قرابتی که با آرمیدن پیکرش در کنار مزار شهید آوینی خصلتی ملموس نیز می‌یابد.


انتهای پیام/۴۱۰۴/

انتهای پیام/

ارسال نظر
نظرات بینندگان ۰ نظر
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
جمعه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۰
۰
با سلام و تشکر
عالی بود.
قالیشویی ادیب