علت مجرد ماندن پوریا پورسرخ از زبان خودش
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا به نقل از برترینها، پوریا پور سرخ بازیگری است که این روزها با سریال کیمیا در تلویزیون حضور دارد و همین مسئله باعث شده که بیشتر در کانون توجهات قرار بگیرد. بااو گفتگوی صمیمانه ای انجام داده ایم که در آن از زندگی خصوصی و تجربیات کاری اش صحبت های جالبی کرده است.
پوریا پورسرخ نمونه کامل از یک انسان موفق است. در حالی که نزدیک به 10 سال از حضورش در عرصه بازیگری می گذرد و موفقیت های زیادی را در این عرصه تجربه کرده است، اما هرگز آدمی تک بعدی نبوده و در کناربازیگری، تحصیلات خود را تا مدارج بالا ادامه داده و از طرف دیگر هرگز حواشی و شایعات مرسوم بازیگری را وارد زندگی شخصی و حریم خصوصی خود نکرده است.
قواعد رقابت سالم را به خوبی می داند و از تجربیاتش، پلی برای رسیدن به موفقیت ساخته است. او حتی از معدود بازیگرانی است که به شدت به سلامت روحی و جسمانی خود اهمیت می دهد و حالا بعد از 3سال دوری از مصاحبه های مطبوعاتی، درباره ابعاد تازه ای از زندگی و حرفه اش صحبت کرده است، از تجربیاتی که در این سال ها به دست آورده و آرامشی که این روزها در زندگی اش جاری است.
پخته تر شدم
نزدیک به 10سال از حضورم در عرصه بازیگری می گذرد و هرکسی در هر شرایطی وقتی 10 سال از عمرش سپری می شود، تغییرات زیادی می کند، بزرگ تر می شود، پخته تر می شود و... من هم طبیعتا در این سال ها تغییرات زیادی کرده ام. مثلا شاید نسبت به برخی مسائل که قبلا خیلی سریع ری اکشن نشان می دادم، دیگر الان واکنش خاصی نداشته باشم، شاید مسائلی بوده که در گذشته باعث آزارم می شده ولی حالا برایم تبدیل به سوژه خنده شده است.
خیلی خاطرات از آن دوران اولیه حضورم دارم که از ذهنم پاک نمی شود، ولی آزارم نمی دهد بلکه برایم به تجربیاتی ارزشمند تبدیل شده است. ناپلئون می گوید هیچ گاه به گذشته ام نگاه نمی کنم، مگر اینکه بخواهم از آن درس بگیرم. من هم سعی می کنم از تجربیاتی که از گذشته ام کسب کرده ام به عنوان توشه راهم استفاده کنم.
درس هایی از مطبوعات
زمانی که من با سریال «وفا» معرفی شدم، تنها چند چهره جوان بودند که در رسانه ها حضور داشتند و اتفاقی که برای «وفا» افتاد شاید پیش از آن فقط برای «مسافری از هند» و «خط قرمز» افتاده بود و فکر می کنم آن زمان نیاز بود که رسانه ها سراغ چهره های جدیدتر بروند.
من هم در آن زمان به عنوان یک آدم بی تجربه که وارد حرفه بازیگری شده بودم، پیش خودم فکر می کردم الان دوتا مصاحبه انجام می دهم و نهایتا چهارجا چاپ می شود ولی می دیدم که هر مصاحبه من بیست جا چاپ می شد و این خودش یکی از تجربیاتی بود که در آن دوران کسب کردم چون زمانی که مردم یک مصاحبه را می خوانند، راجع به شخصیت آن آدم قضاوت می کنند و بر اساس صحبت های آن فرد می گویند چقدر این آدم توخالی است یا برعکس چقدر آدم درستی است و بعضی از مصاحبه های ساختگی یا برداشت های اشتباه باعث می شود که قضاوت اشتباهی راجع به آن هنرمند انجام شود. البته این را هم بگویم که این مسائل جزئی از کار ماست، شما نمی توانید بگویید که من وارد آب می شوم ولی خیس نمی شوم! من هم در این مدت درباره رویکرد خودم نسبت به مطبوعات تجربیاتی کسب کردم که بسیار مفید بود.
آرامش حرف اول را می زند
هر انسانی اخلاق و رفتار خاص خودش را دارد و من هم در تمام این سال ها سعی کرده ام زندگی شخصی و خانواده ام را وارد مسائل رسانه ای مرسوم این حرفه نکنم و البته ایرادی هم به دیگران نمی گیرم که چنین کاری کرده اند چون این موضوع کاملا شخصی است. شما خودتان بهتر این موضوع را می دانید چون از اولین کسانی بودید که با من مصاحبه کردید، اینکه من در همان سال های اول حضورم در این حرفه، همیشه از این فضا دور بودم و بعضا اذیت می شدم از اتفاقاتی که به زندگی شخصی ام ورود پیدا می کرد. ولی با تجربیاتی که کسب کردم و آنها را به کار گرفتم، حالا آرامش بسیار خوبی دارم و آن را با یک دنیا عوض نمی کنم. برای من آرامش امروزم از همه چیز مهم تر است و به همین دلیل همیشه سعی کردم زندگی شخصی و خانوادگی ام را از رسانه ای شدن و حواشی دور نگه دارم تا این آرامش را داشته باشم.
من هم ازدواج می کنم
ازدواج یک برگ از صفحات زندگی هر آدم نرمالی است که باید یک روز اتفاق بیفتد. به نظرم این عقیده و صحبت یک آدم نرمال نیست که مثلا بیاید در مصاحبه اش بگوید که «من امسال می خواهم ازدواج کنم!» چون به نظرمازدواج اتفاقی است که نیاز به آن باید حس شود و سپس طرف مقابلت را پیدا کنی که این پروسه ممکن است یک ماه طول بکشد یا یک سال یا حتی بیشتر... مطمئنا من هم مثل هر آدم نرمال دیگری این اتفاق را در زندگی ام تجربه خواهم کرد، قطعا به آن فکر می کنم و ایده آل های خودم را دارم ولی تا زمانی که پیش نیاید، لزومی نمی بینم که راجع به آن صحبت کنم و حواشی رسانه ای برای خودم ایجاد کنم چون زمانی که این اتفاق بیفتد، همه متوجه خواهند شد. صحبت از ازدواج شد و جا دارد من بازهم به سام درخشانی عزیز و همسر محترم شان تبریک بگویم.
کمال گرایی مخصوص من
هر کسی در زندگی به دنبال کمال است و این ذات بشر است و تنها تفاوت انسان با سایر مخلوقات این است که همیشه به دنبال کمال و کمال گرایی است و این موضوع در زندگی، در شغل، در ازدواج و در تمام مسائل زندگی وجود دارد ولی من شخصا تا جایی به دنبال کمال گرایی هستم که تبدیل به آفت برای انجام کارهایم نشود و زمانی که حس کنم این کمال گرایی به کاری که می خواهم انجام بدهم، ضربه می زند، قطعا جلوی آن را می گیرم و نمی گذارم تبدیل به وسواس شود.
ضمن اینکه کمال گرایی و ایده آل گرایی تا یک جاهایی دست خود آدم است و بخشی از آن از عهده انسان خارج است. مثلا من به عنوان یک بازیگر دوست دارم با بزرگ ترین فیلمسازان جهان مثل اسکورسیزی یا اسپیلبرگ کار کنم ولی آیا واقعا این شرایط در حالت نرمال و عادی وجود دارد؟ پس همه ما دنبال رسیدن به کمال هستیم ولی تا جایی که دست خودمان است و به زندگی مان لطمه نزند.
حتی در نقش یک سیگاری هم حاضر نمی شوم
من همیشه سعی می کنم سلامت زندگی ام را حفظ کنم که این سلامت زندگی شامل سلامت روحی و روانی و سلامت جسمانی می شود. همانطور که گفتم خودم را از حسادت ها و کینه ها دور کرده ام و به نظرم این سلامت روحی است که این روزها از آن لذت می برم. سلامت جسمانی ام را هم همیشه سعی کرده ام با ورزش و تغذیه مناسب حفظ کنم و به نظرم اینها کاملا به خود شخص برمی گردد که چطور زندگی می کند.
من تا به حال در هیچ فیلم سینمایی سیگار نکشیده ام و شاید هم برای یک بازیگر این موضوع یک ضعف باشد چرا که می گویند باید بتوانی در هر نقشی بازی کنی، ولی آنقدر شهامت داشته ام که بگویم «نه، من نمی توانم در نقش یک سیگاری بازی کنم.» حتی این را بارها شنیده ام که هستند بزرگانی در سینمای خودمان که وقتی نقشی به آنها پیشنهاد می شود و فیلمنامه را می خوانند به سازندگان آن فیلم می گویند که «فلان بازیگر برای این نقش بهتر از من است» و این اخلاق حرفه ای است و همان سلامت شغلی است که به نظرم اوج اعتمادبه نفس یک انسان را نشان می دهد.
مطمئن باشید قدرت طلبی چاره کار نیست
در همان شروع کارم، خیلی از همکاران می گفتند که پوریا نهایتا 2سال بیشتر در سینما دوام نمی آورد و متاسفانه خیلی از ضرباتی که ما در این حرفه می خوریم، از همکاران خودمان است و خیلی از ما هنوز قواعد رقابت را بلد نیستیم و این موضوع فقط مختص سینما نیست، بلکه متاسفانه در جامعه ما رفته رفته تبدیل به یک اصل شده است. زمانی که ما بچه بودیم ضرب المثلی بود که می گفتند «بار کج به منزل نمی رسد!» ولی حالا می بینیم که گویا بار کج خیلی هم خوب به منزل می رسد و متاسفانه کسانی که بازی جوانمردانه را بلد نیستند، اتفاقا بیشتر به موفقیت می رسند.
مثلا در فوتبال اگر بخواهم مثالی بزنم باید به وحید هاشمیان عزیز اشاره کنم که مدارک مربیگری که او دریافت کرده را بعید می دانم فرد دیگری در ایران دریافت کرده باشد و با خودم فکر می کردم اگر فلان بازیکن فوتبال که روابط پشت پرده زیادی دارد، اگر نصف این مدارک را داشت الان تمام مطبوعات ورزشی و اهالی ورزش فشار می آوردند که باید در تیم ملی باشد. هستند بازیکنانی که تا برای کلاس مربیگری ثبت نام می کنند، همه فشار می آورند که این آدم حتما باید در تیم های بزرگ باشد و نمی شود منکر این لابی ها شد. یکی از آرزوهایی که دارم این است که شرایط طوری باشد که نسل های بعد از من به این جمع بندی برسند که لازم نیست برای رسیدن به موفقیت به افرادی که دارای نفوذ صنفی هستند چنگ بزنند، یا ناجوانمردانه بازی کنند یا به دیگران پشت پا بزنند تا خودشان پیشرفت کنند.
از حسادت و کینه بیزارم
یک اصل مهم در زندگی من وجود داشته و صادقانه با تمام وجود پای این قضیه هستم و می توانم به شرافتم قسم بخورم که 10 سال دیگر هم همین هستم و این را از همه اطرافیانم که با من در ارتباط هستند، اساتید دانشگاهم، همکلاسی هایم و... می توانید بپرسید. هرکسی در زندگی فراز و نشیب هایی داشته و من هم داشتم ولی من یک اصل مهم در زندگی دارم و آن هم رقابت سالم است. به شرافتم قسم می خورم که هرگز از موفقیت کسی ناراحت نشدم و به کسی حسادت نکردم. همیشه مانند دونده های ماراتن به هدفم نگاه کرده ام و هرگز به فکر این نبودم برای پیشرفت خودم، به کسی ضربه بزنم. حتی در دلم نسبت به کسانی که به من حسادت می کردند هم حس بدی ندارم.
موفقیت به تلاش و پشتکار وابسته است
معتقد هستم که هر آدمی در کارش، جای خودش را پیدا می کند. در هر کاری برای همه جا هست و هیچ کس جای دیگری را تنگ نکرده است و دیگر به تلاش و استعداد آن آدم بستگی دارد که تا کجا پیشرفت کند. یکی از اساتید دانشگاهی ام می گفت یک نوازنده در آکروپلیس می نوازد و یک نوازنده دیگر سر چهارراه می نوازد، هر دو نوازنده هستند ولی هر دو هنرمند نیستند!
معرفت و علم مکمل هم اند
خانواده من خانواده ای است که به شدت به تحصیل اهمیت می دهد و به همین دلیل است که اهمیت به تحصیل همیشه در وجود من بوده و هست. هرچند معتقد هستم که انسانیت و رشد فکری و اخلاقی به تحصیل و مطالعه نیست. من افرادی را می شناسم که دائم کتاب های روانشناسی در دست دارند و پُز روشنفکری می دهند و صبح تا شب درباره روانشناسی، انرژی مثبت، دوست داشتن هم نوع، محبت، عشق و علاقه صحبت می کنند ولی در رفتار و کارهایشان دائم دنبال خراب کردن دیگران، حسادت و زیرآب زدن هستند! «چارپایی بر او کتابی چند، نه زاهد بود، نه دانشمند»، من معتقد هستم که بهتر است آدم یک کتاب بخواند ولی آن را بفهمد و نمود و اثر آن کتاب در رفتارش نمایان شود تا اینکه دائم در صفحه اش کتاب های مختلف را معرفی کند ولی میزان کینه اش نسبت به دیگران وحشتناک باشد و به شدت به روانکاو نیاز داشته باشد!
هرچند این موضوع نیاز به روانکاو و روانشناس در جامعه ما جا نیفتاده است و در حالی که در کشورهای دیگر این کار به یک روتین در زندگی شان تبدیل شده است و درواقع اتفاقات و ناراحتی های شخصی و کاری خودشان را نزد پزشک تلطیف می کنند ولی ما چون این کار را انجام نمی دهیم، خروجی آن می شود دعواهای روزانه در ترافیک و کوچه و خیابان.
یک مقدمه قابل تامل و فراموش نشدنی
اخیرا کتابی با عنوان «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» به قلم استاد علوم سیاسی دکتر محمود سریع القلم به بازار نشر عرضه شده است که به همه توصیه می کنم آن را مطالعه کنند. آنچه بیش از موضوع و متن کتاب، خواننده را تحت تاثیر قرار می دهد، صفحه «تقدیم» است که نویسنده در ابتدای کتاب خود آورده است که در نوع خود کم نظیر است. در متن تقدیم کتاب آمده است: تقدیم به ایرانیان زیر 10سال، که در آینده برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد! برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد. ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد. از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقای فرهنگی پیدا خواهند کرد.
از فرهنگ شفاهی و غیردقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود. از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره درازمدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد. تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود. به رشد فردی و استقلال فکری از طریق مطالعه حداقل 2ساعت در روز روی خواهند آورد. برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد. از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت. غرور بی جا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد. دروغگویی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود. برای کسب قدرت، به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت.
با هم مهربان تر باشیم
تمام کسانی که فضاهای مجازی من را دنبال می کنند، می دانند که من هرگز به خودم اجازه نداده ام که مثلا از کلمه فن پیج استفاده کنم یا کسانی که عضو صفحه من هستند را طرفداران خودم بنامم، بلکه همیشه مردم را به عنوان دوستان خودم می دانم. اما متاسفانه می بینم که نسبت به همدیگر در همه عرصه ها بی رحم شده ایم. به نظرم نباید اسم این را فضای مجازی بگذاریم، بلکه این دقیقا فضای حقیقی است و کسانی که توهین می کنند، حرف دل خودشان را اعلام می کنند اما شاید شیوه و فرهنگ ما دچار مشکل شده است. مثلا من رئالی دوآتشه هستم و بعد از شکست این تیم مقابل بارسلونا دوست داشتم ری اکشن طرفداران رئال را در صفحه این باشگاه ببینید، درصد توهین ها آنقدر ناچیز است که اصلا باور نمی کنید ولی اگر این اتفاق در ایران بیفتد، بدترین فحش ها و توهین ها انجام می شود. واقعا یک مقدار نسبت به هم بی رحم شده ایم.
ما هم مثل مردم زندگی می کنیم
متاسفانه نکته دیگری که در سال های اخیر بین مردم رواج پیدا کرده یا بهتر است بگویم که آن را رواج داده اند این است که با لوکس جلوه دادن زندگی فوتبالیست ها و هنرمندان، باعث گارد گرفتن مردم نسبت به آنها شده اند. عده ای فکر می کنند ما زندگی لوکسی داریم و پول مفت درمی آوریم. من هنوزهم بعد از این همه سال کار کردن، اجاره نشین هستم.
به یکی از دوستان بازیگر گفتم تو که دائم در مصاحبه هایت می گویی من چندصد میلیون برای این فیلم و چندصد میلیون برای آن فیلم می گیرم و می خواهی با این مصاحبه ها با دیگر بازیگران رقابت کنی، به این موضوع فکر نمی کنی که همین رقم های دروغین که می گویی می تواند باعث خشم مردم شود. آن جوانی که در پایین شهر در یک زندگی کارگری حضور دارد، چه فکری راجع به ما می کند؟! معلوم است که اگر من هم جای آن جوان باشم، عصبانی و ناراحت می شوم و گارد می گیرم. اینها همه مسائلی است که اختلاف ایجاد می کند.
گاهی بدشانسی های سینمایی سراغم می آید
این موضوع را قبول دارم که چند کار اخیر سینمایی ام در اکران با مشکل و بدشانسی روبه رو شدند. واقعیت این است که من شخصا از فیلم «عشق و جنون» انتظار بیشتری داشتم که متاسفانه در زمان اکران با اتفاقات عجیبی روبه رو شد که بعضی ها اسمش را مافیای اکران می گذارند و اینکه بعضی فیلم ها را در اکران نابود می کنند، واقعا این روزها زیاد شده است. به بعضی از فیلم ها اکران سانس به سانس می دهند و به شرط تعداد بیننده در آن سانس، سانس های بعدی را می دهند!
در 8سانس برای فیلم بن هور هم اتفاق خاصی نمی افتد که برای فیلم من رخ بدهد؟! یا فیلم «دوربین» هم به همین مشکل دچار شد. اما از این دو فیلم که بگذریم باید راجع به « رستاخیز» صحبت کنم که چندین سال همه بچه های این فیلم، عمرمان را برای آن گذاشتیم و در شرایطی کار کردیم که هرکسی حاضر به کارکردن نبود و این فقط بخش فیزیکی کار بود چرا که به لحاظ روحی این کار، کار بسیار خاص و سختی بود چرا که همه ما تعلق خاطر خاصی به موضوع این فیلم داشتیم و داریم ولی در نهایت آن اتفاقات در زمان اکران برایش رخ داد.
از بابت کیمیا خوشحالم
سریال «کیمیا» یکبار وارد مرحله پیش تولید شد ولی کار به فیلمبرداری نکشید و متوقف شد و بعد از نزدیک به یک سال قرار شد دوباره کار استارت بخورد، خیلی خوشحالم من هم جزو معدود بازیگرانی بودم که سری اول که متوقف شده بود، وارد سری دوم هم شدم. خوشحالم که این کار ساخته شد و خوشحالم که مردم می بینند و از طرف دیگر خوشحالم که بعد از مدت ها با این سریال به تلویزیون بازگشتم.
تجربه نشان داده کارهایی مانند «کیمیا» مورد توجه مخاطب قرار می گیرند و مسئولان نیز باید این را درک کنند که مردم با اینجور کارها که قسمت های زیادی دارند، ارتباط بهتری برقرار می کنند. سریال هایی که در قسمت های بیشتری پخش شده اند مثل «نرگس»، «ستایش» و «کیمیا» همگی از این دسته کارها هستندکه مردم با آنها ارتباط خوبی برقرار کرده اند.
یک بازار کاری جدید
بسیاری از بزرگان ما می گویند که در این حرفه شما مدتی انتخاب می شوید ولی بعد از مدتی این شما هستید که انتخاب می کنید ولی متاسفانه دوره انتخاب کردن ما مصادف با زمانی شده است که وضعیت سینما اصلا خوب نیست و تلویزیون هم آن قدرت سابق را ندارد و من از این بابت برای «کیمیا» خوشحالم که باعث شده دوباره مردم نسبت به کارهای اینچنینی عکس العمل نشان دهند. سال ها پیش که آقای لطیفی شروع به ساخت سریال برای شبکه خانگی کردند از ایشان خواهش کردم که با قدرت این کار را انجام دهند چرا که همین موضوع یک بازار کار جدید برای همه ما ایجاد می کند و خوشحالم که ایشان و سایر بزرگان در شبکه خانگی کارهایی ساختند که آن را رونق دادند و حالا تبدیل به یک کار جدید و پرطرفدار شده است.
در مطبوعات هم همینطور، این روزها که رسانه های چاپی بین مردم آن رونق سال های قبل را ندارند، خیلی از دوستانی که مشغول کار در این زمینه هستند، باید به فکر بازار جدیدی برای خود باشند چرا که معمولا جامعه ما نسبت به اینطور مسائل مسئولیتی ندارد و درواقع این خودمان هستیم که باید به فکر ایجاد بازار جدید برای خودمان باشیم. چرا مسئولان محترم ما که دائم مشغول رصد کردن بازیگران هستند، به فکر آن بازیگرانی نیستند که مثلا 6سال است در خانه نشسته اند و کاری به آنها داده نمی شود؟!
آیا برای مسئولان ما فقط رفتار اجتماعی ما مهم است؟! مسائل دیگر مثل آینده کاری یا بیکاری و بازنشستگی ما مهم نیست؟ متاسفانه بودجه های دولتی همیشه صرف کارهایی می شود که بازیگران آن کارها همیشه یکسری آدم خاص هستند و تکرار و تکرار. نباید حمایتی از هنرمندان صورت بگیرد؟ سینما مثل یک چرخ وفلک است و یک روز بالا هستی و روز دیگر پایین و فاصله بالا بودن تا پایین آمدن خیلی کم است و اگر حمایت دولت و مسئولان و حتی مردم نباشد، چه اتفاقی برای بازیگر رخ می دهد؟!
انتهای پیام/