دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
روایتی از آتش مِهری که خاموش‌ نمی‌شود؛

مادر، مادر است؛ حتی اگر «ته‌خطی» باشد!/ فرصت غبارروبی جسم‌ و روح‌ به زنان آسیب‌دیده

کاش روز زن و ولادت حضرت زهرا بهانه‌ای باشد برای یادآوری و حمایت از زنان و مادران و دخترانی که آسیب‌دیده‌اند و هنوز برای زندگی فرصت دارند.
کد خبر : 636617
کارتن‌خواب

گروه جامعه خبرگزاری آنا- یاسمین بخشی؛ چند روزی است شهر به نسبت‌ قبل شلوغ‌تر شده از هر خیابانی که عبور می‌کنی ازدحام جمعیت پشت ویترین مغازه‌هایی که با کاغذهای رنگی با واژه مادر آذین شده‌اند نشان از اتفاقی دارد که سال‌های سال است بهانه‌ای است برای لبخند زدن و در آغوش کشیده شدن و سپاس از مهری بی‌کران!


به بهانه روز زن گذری می‌کنم از معابری که مملو از مادران و زنان و دخترانی است که هرکدام به بهانه‌ای از سرپناه امن خود بیرون زده‌اند و قطعا چشمانی منتظر بازگشتشان به آن حریم است که با اندکی تاخیر در بازگشت تلفن‌های همراهشان به صدا درمی‌آید که نشان از بی‌قراری یک دل آنسوی خط دارد.


هوا سرد است سوز خشک بی‌برفی به صورتم شلاق می‌زند سرم را درگیربان فرومی‌برم و زیرچشمی عبور عابران را در ذهن مرور می‌کنم.


صدای دسته‌جمعی دخترانی نگاهم را به آن‌سوی خیابان، پشت چراغ قرمز می‌کشاند دخترانی که به شیشه‌ ماشین‌های پشت خط سفید عابر پیاده می‌کوبند و صورت‌هایشان را برای خریدن ترحم به آن می‌چسبانند و با دست فال‌ها و بیسکویت‌های به نظر خشک درون جعبه را به رانندگان نشان می‌دهند.


آن‌ها هم زن‌اند از جنس عناصری به اسم ظرافت و لطافت ! اما این‌که چرا در چنین شرایطی اوقات می‌گذرانند و گذران زندگی می‌کنند داستان هزارویک شب است.


چرخه‌آسیب‌های اجتماعی که هر روز آبستن‌ دردهای جدیدتر و عمیق‌تری می‌شود با زایش‌ها و رویش‌های متعدد همچون باتلاقی است که طعمه را ذره‌ذره به درون می‌کشد و نیست و نابود می‌کند نابودی با عنوان زوال!


زنان و دخترانی که تحت عناوین مختلف مغلوب و سرخورده از ناملایمتی‌ها در دامن آسیب‌های اجتماعی روزگار سپری می‌کنند مولداند؛ مادرانی از جنس درد که ظرافت و عطوفت زنانگی‌شان در میان نامردی‌ها و پستی‌های ایام رنگ باخته است.ثبت این تصاویر «دنیا» را در ذهنم تداعی می‌کند دختری که موهایش صورتی است و بینی‌اش چسب دارد اما جراحی نکرده است ( مُد است) و نی‌نی چشمانش لبخند می‌زند.
«دنیایی» که مادرش را از دست می‌دهد و برای فرار از آزارهای پدر مصرف‌کننده‌اش فرار می‌کند و به تهران می‌آید مدت در مراکز شبه‌خانواده بهزیستی زندگی‌می‌کند و پس از این‌که مسئولان مرکز از وجود پدرش مطلع می‌شوند تحت این عنوان که سرپرست دارد او را ترخیص می‌کنند و این رویه‌ در حالی اتفاق می‌افتذ که او بارها عجز و لابه می‌کند، در صورتی‌که با پدرش باشد هیچ امنیتی نخواهد داشت اما علیرغم دست‌وپاهایی که می‌زند او را به پدر تحویل می‌دهند و «دنیا» باز هم از خانه ناامنش گریزان است و بی‌سرپناه ‌اما ترجیح می‌دهد در خیابان بماند تا به خانه پدری برگردد؛ این هراس ونفرت از خانه سرنوشت مشترک زنان ودختران زیادی است که ته‌خطی شده‌اند! و امروز «دنیای» از خانه گریزان و بی‌سرپناه با تهدید طعمه سودجوهای مفسد شهر شده است و با این رویه روزهای زوال را  تا رسیدندبه «ته‌خط» تجربه خواهد کرد.


امروز روز گرامی‌داشت مقام مادر است موجودی که از خونش حیات جریان و زندگی‌ در رگ‌ها جاری می‌شود اما هستند مادرانی آشفته‌حال و خسته و رنجور آسیب‌دیده از زخم‌های روزگار بی‌سرپناه در گوشه‌گوشه‌های شهر فارغ از این‌که روزها شب می‌شود و در منجلاب فقر و ذلت و اعتیاد و بیماری دست‌وپا می‌زنند و گاهی فرزندان خود را هم‌فراموش می‌کنند و به خاطر نمی‌آورند قلب‌هایی از خون‌ها در انبوه نامردی‌ها هنوز می‌تپد.
ته خط جایی است که مِهر مادرانگی را هم‌ کمرنگ  می‌کند!


هنوز خیابان‌ها مملو از جمعیت است و ناملایمتی‌ها جاری و خانمان‌سوز!


کاش در حواشی شادی‌ها و لبخندهای این ایام زنان و مادران آسیب‌دیده را هم دریابیم و فراموش نکنیم انسان به امید زنده است و فرصت‌هایی که اگر به  مادران آسیب‌دیده برای زندگی دوباره داده شود می‌تواند غبار از روح وجسم و جانشان بزداید و دلگرمشان کند به آنچه دارند و فراموش‌کرده‌اند!


انتهای پیام/ ۴۱۶۱


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب