جنت المأوا سزای مادر است
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ مادر چه خوش است روزگاری که تواش بهانه باشی!
به نام زن... به نام مادر... و به نام نامی او که مادر بود و زن بود و سببساز شادی این روزهای ما... همو که مهرش بر آب روان جاری است و شوق دیدارش، شوکت جان است و حسرت روان... ضیافت انسان!
بیشتر بخوانید:
به اسم اعظم زن
که نقطه پرگار هستی مادر است
شعر بیتکرار هستی مادر است
و زبان، چه زبون است در شرح احوال و توصیف تمثال تو بانو جان! مادر جان! خواهر جان! دختر جان... و اینها همه، مادر است و زن...
آب میخندد برای مادران
باد میرقصد به پای مادران
جنت المأوا، سزای مادر است
آیه هستی فدای مادر است
شرح مادر میشود مادر فقط...
واژهها را شرم میگیرد اگر
در صف وصف شما جاری شوند
نقل است مادر بایزید از او آب طلبید و سلطان عشق تا آب در کاسه کند و برگردد، خواب برده بود مادر را... پس تمام شب کاسه آب به دست بر بالین مادر ایستاد تا سحر چه میزاید... و بامداد آنکه چشمها را گشود دعایش کرد!
که امروز مزارش زیارتگاه عاشقان و رندان است... شاید به پشتوانه همان دعا!
و باز
روایت است که مرد، از دامن زن به معراج میرود تا هفتمین آسمان فلک
بهانه ما، نکوداشت مقام زن و میلاد مادری است که بانوی هر دو عالم است که بهشت را به بهای مادرانگی! ستانده از دادار آسمان نه چندین بهانه دیگر که هرکدامش سزاوار بهشتها تواند بود!
... مادر است که لالایی بیمنت او در گوش تکتک ما تا همیشه تا ابد جاری است
... مادر است که تکیهگاه و گنجه اسرار آدمی تا همیشه است
... مادر است که در پیرانهسری حتی! میتوان سر به زانوی خستهاش نهاد و غم عالم را از یاد و خاطرهها زدود
... مادر است آنکه پاسخش به هر ندای تو در همه حالتی «جانم» و «عزیزم» هست
و شگفتا که مهر مادرانه، ودیعه پروردگار هستی در همه موجودات عالم است!
مادرانگی، آدم و آهو نمیداند ... که هیچ نیست الا عشق
نماز مادران پنداری همان دو رکعت عشق است... عشق بیپایان و جاویدان
به افتخار زن ... و مادر.... و بانو
زندگی شمع است
و مادر
گرد آن
پروانهای...
شعر مادر را خدا وقتی سرود
آدمی در کار عشق خویش بود
برای سلامتی مادران و به یاد بانوی آب و آینه و عشق....
اسماعیل تپاک
انتهای پیام/۴۰۶۲/۴۱۲۱/
انتهای پیام/