نخبگان چگونه در مهندسی فرهنگ نقشآفرین هستند؟/ بایستههای هدایت تحولات آموزشی به سمت اهداف چشمانداز ۲۰ ساله
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، در هر نظام اجتماعی توقف به معنای مرگ آن سیستم است و حرکت یک نظام به جلو به معنای پویایی آن است. برای پیشرفت هر جامعه راههای مختلفی وجود دارد که مهمترین آن نخبهگرایی است و منظور از آن اصلاح حوزه نخبگی است تا بتواند با تخصیص، تعهد، مهارت، تفکر و نظارت نهتنها پیشرفت جامعه را به دست بگیرد و الگویی برای آن باشد.
مهندسی فرهنگ ناشی از افزایش ظرفیت، نوآوری و آفرینندگی نخبگان موجود در آن جامعه است؛ درواقع نخبگان فکری در هر جامعه از عوامل و انگیزههای مهندسی فرهنگ محسوب میشوند. محمد فولادی، عضو هیئتعلمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در این مقاله با رویکردی تحلیلی به بررسی مدیریت فرهنگ و نقش نخبگان در آن میپردازد.
اهمیت فلسفه مهندسی فرهنگ کدام است؟
شخصیت آدمی از طریق ارتباط با دیگران ساخته میشود و از طریق این تعامل، میآموزیم که چگونه خود را با جامعه هماهنگ کنیم. بدون اجتماعی شدن، نمیتوان ارزشها را شناخت، اندیشید، سخن گفت و در مقابل دیگران پاسخ داد و شخصیت انسانی هرگز به کمال نمیرسد. نویسنده مقاله در مقدمه دراینباره میگوید «هر یک از ما از طریق تعامل با دیگران در بسترهای گوناگون فرهنگ، اجتماع و سیاست رشد میکنیم. چیزی که به ما امکان رشد این تواناییها را در جامعه میدهد، اجتماعی شدن یا جامعهپذیری نامیده میشود.»
به گفته فولادی، انسان، این موجود اجتماعی، دارای فرهنگ است. وی این فرهنگ را شامل افکار، ارزشها، باورها و دستاوردهای مادی و معنوی میداند و میگوید، «انسان در پرتو اجتماع و اکتساب مجموعه ارزشها، باورها، هنجارها و غیره به موجودی اجتماعی و فرهنگی تبدیل میشود.»
شناسایی فرصتها و تهدیدهای عرصه فرهنگ ازجمله بایستهها و ضرورتهای این حوزه است
فرهنگ میراث هزاران سال تلاش فکری نسلهای گذشته یک ملت است. هر نسلی اندوختههای فرهنگی و تجارب زندگی خویش را با شیوههای گوناگون به نسل بعدی منتقل میسازد، نسل بعد نیز اندوختههای خود را بر آن میافزاید و آن را به نسل پس از خویش انتقال میدهد. این جریان همواره در طول تاریخ ادامه داشته است. این پژوهشگر دراینباره خاطرنشان میکند، «همانگونه که شخصیت یک فرد حاصل تجربیات فردی او است و موجب امتیازش از دیگر افراد میگردد، فرهنگ یک جامعه نیز حاصل هزاران سال تجربه تلخ و شیرین آن جامعه است و این فرهنگ جامعه است که هویت آن را شکل داده و آن جامعه را از جوامع دیگر متمایز میسازد.»
در عرصه فرهنگ، مهندسی شناسایی فرصتها، تهدیدها، ظرفیتها، امکانات و بهطورکلی شناسایی وضع موجود، برای مقابله با تهدیدها، نهادینه کردن عناصر فرهنگی، مقابله با ورود ارزشها، نمادها و بیگانه و رسوخ آن در فرهنگ خودی و بهطورکلی پالایش فرهنگ و نیل به وضعیت مطلوب فرهنگی و حفظ هویت خویش است.
فلسفه مهندسی فرهنگ این است که با ایجاد یک سری تغییرات و ارزشهای ابزاری و بازشناسی ارزشهای بنیادی، جامعه بتواند راه کمالش را پیدا کند. نویسنده مقاله، مهندسی فرهنگ را به معنای طراحی، تعیین اصول و ضوابط و تنظیم نقشهها میداند و عنوان میکند، «در مهندسی فرهنگ، با توجه به اهداف و کارکردهای مورد انتظار، کیفیت تعامل بین نظام فرهنگی با سایر نظامهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موردمطالعه، طراحی و بازسازی قرار میگیرد و تعیین مقصد میکند.»
بررسی نقش نخبگان علوم اجتماعی در مهندسی فرهنگ
این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است؛ نقش نخبگان جامعه، بهویژه نخبگان علوم اجتماعی در برنامهریزی و مهندسی فرهنگ چیست؟ فولادی در میان نخبگان بیش از هر چیز، نقش نخبگان علوم اجتماعی در عرصه فرهنگ بسیار برجسته و حائز اهمیت میداند، شاید به این دلیل که مقوله فرهنگ زیرمجموعهای از علوم اجتماعی، بخصوص جامعهشناسی، مطالعات فرهنگی و مردمشناسی و تا حدودی علوم تربیتی و غیره است. وی دراینباره میگوید، «در کشور ما، عملاً مطالعات فرهنگی و فرهنگشناسی بخشی از جامعهشناسی است. به همین دلیل، نخبگان علوم اجتماعی میتوانند در مطالعات راهبردی فرهنگ، بسیار نقشآفرین باشند. هرچند نخبگان سایر رشتهها و گرایشهای علمی هم میتوانند در این زمینه نقشآفرین باشند، اما ازآنجاییکه فرهنگ بخشی از مطالعات علوم اجتماعی است، ازاینرو، نخبگان این عرصه میتوانند نقش پررنگتری در این زمینه ایفا کنند.»
البته ازآنجاییکه ویژگی ممتاز انقلاب اسلامی، بُعد فرهنگی آن است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، همواره این نگرانی وجود داشته که در باب فرهنگ، چگونه باید برنامهریزی کرد؟ آیا بهراستی امکان مهندسی برای فرهنگ وجود دارد؟ زمان ارائه راهحلهای کوتاهمدت به پایان رسیده است. امروزه انتظار حرکتهای اصولی و ارائه برنامههای راهبردی فراهم آمده است. نویسنده مقاله دراینباره معتقد است «به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، باید در این باب نهضتی درانداخت و با بسیج همه امکانات و ظرفیتها دست به نهضت نرمافزاری و راههای میانبر علمی، زد و همه نخبگان و صاحبان خرد و مدیران مربوط، دست در دست هم و با همدلی، عزم ملی و همت بلند مسئولان و نخبگان دلسوز جامعه، بهویژه در عرصه علوم اجتماعی اقدامات مناسب را برای فائق آمدن بر این مشکل به انجام رسانند.»
تعامل با دیگران در بسترهای گوناگون فرهنگ، اجتماع و سیاست انسان را رشد میدهد
هرچند اقدامات زیربنایی متعددی را میتوان در این زمینه برشمرد، اما این پژوهشگر معتقد است در این میان، شاید تحوّل در نظام آموزشی کشور، بهطور عام و در آموزشوپرورش رسمی کشور بهطور خاص، کلید موفقیت تحوّلات بزرگ آینده فرهنگ را در اختیار ما قرار دهد. وی میگوید، «درواقع، تغییر و تحوّل اساسی در حوزه نظام تعلیم و تربیت کشور، زیربناییترین اقدام میانبری است که برای دستیابی به تحوّل در عرصه فرهنگ، موردنیاز جامعه کنونی ما است. بدین منظور، شناخت وضع موجود و ترسیم راههای نیل به وضع مطلوب، ازجمله اقدامات اساسی در عرصه فرهنگ، به معنای عام است.»
به گفته وی درواقع، مهمترین وظیفهای که امروز نخبگان علوم اجتماعی بر عهده دارند این است که در خصوص برنامهریزی بنیادین و مهندسی فرهنگ جامعه، باید نهضتی در انداخت و این نهضت، همانا انجام مطالعات بنیادین در عرصه فرهنگ بهطور عام و نظام آموزشی بهطور خاص است.
بیشتر بخوانید:
- فعالیتها و برنامههای بنیاد ملی نخبگان /حمایت از هستههای دانشجویی مسئلهمحور با طرح شهید احمدی روشن
- «صیانت از نخبگان» با مدیران نخبهپرور ممکن میشود/ احساس اثربخشی مانعی برای مهاجرت
- از بیتوجهی به نخبگان تا بلبشوی مهاجرت فارغالتحصیلان/ آتشی که دودش فقط دامن اقتصاد کشور را میگیرد
نویسنده در ادامه، انجام چند مطالعه را در این خصوص ضروری عنوان میکند، «شناسایی وضع موجود نظام فرهنگی، ترسیم وضع مطلوب فرهنگ جامعه دینی، تعیین فاصله وضع موجود با وضع مطلوب، تبیین اهداف و سیاستهای کلان فرهنگی، انتخاب راهکار مناسب شامل، تأمین نیروی انسانی مجرب، کارآمد و هوشمند در عرصههای گوناگون علوم انسانی، شناخت و تعیین دقیق وضعیت موجود جایگاه علم و فرهنگ در ایران؛ شناخت عمیق و فراگیر وضعیت مطلوب علم، فرهنگ و تمدن اسلامی و دینی در همه عرصهها و تعیین دقیق سیاستها و اهداف کلان فرهنگی در همه عرصهها در یک جامعه دینی است.»
روشن است، عرصه فرهنگ نیازمند برنامهریزی، ساماندهی، هدایت و مهندسی است. بیش از همه در این زمینه، نخبگان مسئولیت سنگین دارند و نیز بیش از همه، ما نیازمند برنامههای کارشناسی بلندمدت، استراتژیک و راهبردی هستیم. این استاد دانشگاه معتقد است با برنامهریزی جامع توسط نخبگان کشور، بهویژه نخبگان علوم اجتماعی میتوان اهداف بلند زیر را تعقیب کرد و دراینباره خاطرنشان میکند، «تعیین شاخصها، شیوهها و روشهای ارزیابی متغیرهای استراتژیک فرهنگی، شناسایی عمیق و گسترده وضعیت موجود فرهنگی کشور بر اساس هریک از این شاخصها، طراحی وضعیت مطلوب فرهنگی کشور بر اساس شاخصهای مزبور، با عنایت به مجموعه شرایط و مقتضیات رصد فرهنگی کشور و جهان، تعیین سیاستها، اهداف و استراتژیهای لازم برای حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب.»
مهندسی فرهنگ یا مهندسی فرهنگی؛ مسئله این است
نویسنده در نتیجهگیری مقاله با اشاره به اینکه مهندسی فرهنگی بر دو عنصر تأکید دارد و میگوید، «در وهله اول، توجه به فرهنگ، اهمیت و جایگاه آن و رویکرد نقشآفرینی فرهنگ. دوم، توجه به هندسه درونی عناصر فرهنگی، نظم، انسجام و یکپارچگی درون عناصر فرهنگی و اینکه در مطالعات و برنامهریزیها باید به فرهنگ بهعنوان یک عامل کلیدی و برجسته توجه شود بهبیاندیگر، مهندسی فرهنگی، برنامهریزی، نوسازی و بازسازی فرهنگ جامعه است.»
فولادی مدعی است، باید با ایجاد تغییرات گسترده و هدفمند در عوامل تأثیرگذار بر فرهنگ، تغییر و تحولات تدریجی را به سمتوسوی تحقق اهداف فرهنگی تعریف شده سوق داد و میافزاید، «امروزه تغییر و تحولات بسیاری همه عرصههای زندگی بشر را در پرتو پدیده جهانیشدن درنوردیده و فرهنگهای بومی و ملی را در معرض تغییر و تحولات جدی قرار داده است. هدایت تحولات فرهنگی به سمتوسوی اهداف ملی و دینی و بهاصطلاح، مهندسی کردن فرهنگ در جامعه امروز تنها راه حفظ هویت ملی و دینی ما است.»
به گفته وی در فرایند مهندسی کردن فرهنگ، باید رویکرد اصلی جهتدهی به تغییر و تحولات باشد و معتقد است، «عوامل تأثیرگذار بر فرهنگ را بهگونهای هدایت نمود که مسیر حرکت فرهنگ، همسو با سایر تحولات جامعه و در مسیر تحقق اهداف جامعه باشد.»
مهندسی کردن فرهنگ در جامعه، تنها راه حفظ هویت ملی و دینی است
این پژوهشگر در بخش دیگری از نتیجه تحقیق تأکید میکند که باید دو مفهوم را از هم تفکیک و متمایز کرد و این دو مفهوم مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی هستند که دو مقوله کاملاً متفاوتند و عنوان میکند، «مهندسی فرهنگ، یعنی بازسازی و برنامهریزی برای فرهنگ و هدایت سمتوسوی حرکت و تحولات فرهنگ جامعه؛ اما مهندسی فرهنگی، برنامهریزی و مهندسی و هدایت از نوع فرهنگی است، نه برنامهریزی، مدیریت و بازسازی از نوع اقتصادی و یا سیاسی و ... در مهندسی فرهنگ توجه به چالشها و آسیبهای فراروی فرهنگ امری ضروری است.»
این استاد دانشگاه علیرغم اینکه جایگاه فرهنگ در جامعه را رفیع میداند، میگوید، «ضرورت مهندسی فرهنگ، اتخاذ سیاست واحد در برنامهریزیها و همسویی وحدت رویه از سوی برنامهریزان و تصمیم سازان و نخبگان عرصه فرهنگ، هدایت سمتوسوی تحولات بهسوی اهداف تعیینشده در برنامه سند چشمانداز ۲۰ ساله، توجه به ظرفیتها، پتانسیلها و ظرافتهای فرهنگ، توجه به اهداف و کارکردهای مورد انتظار نظام فرهنگی، شناسایی فرصتها و تهدیدهای عرصه فرهنگ، ضرورت توجه به توسعه فرهنگی در مدیریت و مهندسی فرهنگ ازجمله بایستهها و ضرورتهای این حوزه است.»
تلاش نویسنده در این نوشتار این بود که برنامهریزی راهبردی در عرصه فرهنگ متولیان خاص خود را میطلبد و ازنظر وی شایستهترین متولیان مدیریت و مهندسی فرهنگ، نخبگان علوم اجتماعی، بهویژه جامعهشناسی هستند.
انتهای پیام/۴۱۶۷/پ
انتهای پیام/