فرار از حل اختلافات هستهای به سبک عموسام/ لیست بلندبالای کاخ سفید برای بر هم زدن تمرکز ایران
به گزارش گروه جهان خبرگزاری آنا، به نظر میرسد که ماجرای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ بین ایران و پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد به علاوه آلمان، خروج آمریکا از آن پیمان در سال ۲۰۱۸، کاهش تعهدات ایران ذیل توافق در سال ۲۰۱۹، قول دولت جدید آمریکا برای بازگشت به توافق در سال ۲۰۲۰ و اظهارات مقامات دولت جدید تهران در حدود یک ماه اخیر را باید با استفاده از تعاریف پایهای تحلیل کنیم تا نتیجه روشنتری از ابعاد ماجرا به دست آید. در ابتدا بهتر است نگاهی به شروع ماجرا بیندازیم تا از این رهگذر، میزان منطقی بودن نگاه طرف ایرانی و طرف غربی به مذاکرات وین و کلاً توافق هستهای را مقایسه کنیم.
نگاه ایران به مذاکرات وین منطقی و بر مبنای واقعیات است
پس از روی کار آمدن دولت دوازدهم در سال ۱۳۹۲ با شتاب بسیار وارد مذاکره با پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد شامل آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین بهعلاوه آلمان موسوم به ۱+۵ شد که نتیجه آن منعقد شدن توافقی در تابستان سال ۱۳۹۴ بود که برجام نام گرفت. بر اساس برجام، ایران باید فعالیتهای هستهای خود را ذیل مفاد توافق و زیر نظر ناظران آژانس بینالمللی انرژی اتمی ادامه میداد و طرف مقابل هم زمینه لغو تمامی تحریمهای شورای امنیت، اتحادیه اروپا و آمریکا علیه تهران را فراهم میکرد. ایران کاملاً طبق توافق عمل کرد اما همه اقدامات طرف غربی موقت و ناقص صورت میگرفتند و در نهایت، با تغییر دولت واشنگتن و روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در سال ۲۰۱۷ اصل توافق با مشکل روبهرو شد.
ترامپ کشورش را بهصورت یکجانبه در بهار سال ۲۰۱۸ از برجام خارج کرد و تحریمها را برگرداند. ایران یک سالی صبر کرد و منتظر اقدام شرکای اروپایی برجام ماند و درنهایت اقدام به کاهش مرحلهای تعهدات برجامی گرفت و پس از مدتی هم اعلام کرد که دیگر برای توسعه فعالیتهای صلحآمیز هستهای خود هیچ محدودیتی نمیشناسد. اوضاع به همین منوال پیش رفت تا در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ در ایالاتمتحده جو بایدن، نماینده حزب دموکرات به قدرت رسید و قول بازگشت به برجام را داد اما وی نیز همان رویکرد سختگیرانه ترامپ موسوم به فشار حداکثری را ادامه داد. دولت روحانی به روزهای آخر خود نزدیک میشد. در اوایل سال ۱۴۰۰ بود که ایران و تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) با حضور غیرمستقیم آمریکا وارد فاز جدیدی از مذاکرات احیای برجام شدند که مذاکرات وین نام گرفت و پس از ۶ دور مذاکرات سنگین، بدون نتیجه، چند روز مانده به پایان عمر دولت روحانی رها شد.
دولت سیزدهم بر مسند قدرت نشست و وارث پروندهای شد که از صدر تا ذیل آن یک مسیر را نشان میداد که باز هم ایران باید کوتاه بیاید اگر بخواهد غرب دست از سرش بردارد. همه نگاهها به ایران بود و همه میگفتند که توپ در زمین تهران است. همه در داخل و خارج منتظر اولویت اول شمردن باز شدن گره از مذاکرات بین ایران و غرب بودند اما مقامات ارشد دولت تأکید کردند که لغو تحریمها و راستیآزمایی آنها، شرط ایران برای بازگشت به مذاکرات است. این اظهارنظر را که کنار ادعاهای آمریکا مبنی بر اینکه این ایران است که در ابتدا باید به تعهدات برجامی خود بازگردد و دو شرط مهم غیرهستهای دیگر را هم رعایت کند تا آمریکا تحریمها را لغو کند، بگذاریم، به یک دور باطل یا نوعی بنبست میرسیم که اگر بانی آن شناخته شود بهتر میتوان به راهکاری برای رفع اصل مشکل دست یافت.
حالا میرسیم به اینکه برخی تعاریف را بهعنوان سازوکار قبول کنیم و با آنها به تحلیل این دور باطل بپردازیم. در منطق مدرن، اصل، پیشفرض یا نقطهٔ شروعی برای استدلال است. این همان موضوعی است که مقامات ارشد ما خیلی از آن صحبت میکنند و خیلی تأکید دارند که «ما اصولمان را زیر پا نمیگذاریم» و برخی اوقات به آن «خطوط قرمز» میگویند. همین ماجرا در طرف مقابل هم به غلط در حال اجراست؛ یعنی آمریکا هم میگوید فلان موضوع برایش اصل است و نمیتوانند بدون محقق ساختن آن قدم بعدی را بردارند.
علاوه بر این، اصولِ یک موضوع باید بدیهی بوده و نقطهٔ آغاز کار استدلال باشد. به همین دلیل نمیتوان آنها (اصول) را از هیچ گزارهٔ دیگری (موضوع دیگری) استخراج کرد و درنتیجه گزارهای که از یک یا چند اصلِ دیگر استنتاج شود، قضیه (موضوعی که با توجه به یک سری اصول معنیدار میشود) نام دارد. حالا باید به اهمیت بدیهی بودن یا «پر واضح» بودن یک اصل پی ببریم و اینکه این بدیهی بودن تا چه حد میتواند درک منطقپایه را به رعایت یک اصل پایبند کند. بهعبارتدیگر، ما کل قضیه مثلاً همین مذاکرات را با اعتبار دادن به اصولی میپذیریم که آنها را بدیهی میدانیم.
بیشتر بخوانید:
امیرعبداللهیان: بهزودی مذاکرات وین از سر گرفته خواهد شد
وزیر خارجه از انفعال دولت آمریکا برای بازگشت به برجام انتقاد کرد
در هر قضیهای مثل همین توافق هستهای و مذاکرات وین با در نظر گرفتن اصول هر یک از طرفین دعوا و اینکه ازنظر منطقی و عقلانی اصول کدام طرف دعوا بدیهیتر است، میتوانیم به تحلیل کل ماجرا بپردازیم و دستکم به این نتیجه برسیم که کدام طرف دعواست که کل قضیه را به بنبست کشانده. همین استدلال است که اگر ریشه بدواند خواهد توانست به یک عقل جمعی تبدیل شده و احتمالاً در جلب حمایت نهادهای بینالمللی نیز تأثیر بگذارد. با در نظر گرفتن توضیحات فوق از مباحث نظری فاصله میگیریم و تا آنجا که اطلاعات منتشرشده به ما اجازه میدهد به بررسی اظهارات مقامات ارشد دو طرف ماجرای پرونده هستهای ایران میپردازیم.
اواسط بهمنماه ۱۳۹۹ یعنی حدود ۴۵ روز قبل از آغاز مذاکرات وین، رهبر معظم انقلاب اسلامی تأکید کردند که ایران این حق را دارد که برای ورود به مذاکرات، شرط قائل شود که عبارت بود از لغو تحریمها و فرصت لازم برای راستیآزمایی لغو تحریمهاست. با توجه به این موضوع بود که مقامات دولت سیزدهم نیز اصول در ماجرای مذاکرات وین را لغو تحریمها و راستیآزمایی دانستند.
نگاه ایران بر مسئله هستهای متمرکز است و میخواهد این موضوع را با رعایت اصول منطقیاش سروسامان دهد
این در حالی است که سید ابراهیم رئیسی روز سهشنبه در سخنانی که بهصورت ویدئوکنفرانس در هفتاد و ششمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد پخش شد، با تأکید بر اینکه «امروز همه جهان ازجمله خود آمریکاییها اذعان دارند که پروژه مقابله با ملت ایران که در دوره اخیر در نقض شکل و محتوای برجام جلوهگر شد و با سیاست فشار حداکثری و خروج خودسرانه از توافق بینالمللی برجام دنبال شد، بهطور کامل شکستخورده است،» به طرف آمریکایی یادآور شد که «سیاست ظلم حداکثری هنوز رها نشده است. ما چیزی بیش از حق خود نمیخواهیم. ما خواستار اجرای حقوق بینالملل هستیم. همه طرفها باید به توافق هستهای و قطعنامه سازمان ملل متحد در عمل پایبند بمانند. ۱۵ گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، پایبندی ایران به تعهدات خود را تأیید کرده است. اما آمریکا به تعهد خود که لغو تحریمهاست عمل نکرده است، نقض عهد کرده است، از برجام خارج شده است، تحریمهای بسیار بیشتری را بر ملت من تحمیل کرده است.»
حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه نیز در دیدار با همتای ایرلندی خود در حاشیه هفتاد و ششمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز با اشاره به اینکه دولت جدید ایران به بنیان مذاکرات وین پایبند است به طرف غربی یادآوری کرد که ایران، «اما اکنون در حال مرور دقیق و با سرعت گفتوگوهای انجامگرفته است. امیر عبداللهیان با یادآوری و ابراز تأسف از نقض کامل تعهدات از سوی آمریکا و بیعملی اروپا، تأکید کرد که دستیابی به نتیجهای منطقی مستلزم تغییر رویکرد آمریکا و اروپا است.»
نظرات مقام معظم رهبری، رئیسجمهور و رئیس دستگاه دیپلماسی کشور را در خصوص قضیه مذاکرات شنیدیم و متوجه شدیم که اصول ایران، لغو تحریم و فرصت لازم برای راستیآزمایی است. متوجه شدیم که اصول ایران بدیهی است. یعنی خیلی واضح و قابل استناد است و میتوان با آنها به تحلیل کل ماجرا نشست و برای رفع اختلاف راهکاری یافت. به بیان دیگر، نگاه ایران بر مسئله هستهای متمرکز است و میخواهد این موضوع را با رعایت اصول منطقیاش سروسامان دهد و نگرانیهای طرف مقابل را هم برطرف کند. کل قضیهای که ایران قصد تعریف آن را دارد قابلفهم است. حق ایران برای دستیابی به انرژی هستهای صلحآمیز تحت نظر آژانس مسلم است و منعقد شدن یک توافق برای محکمکاری و برطرف شدن نگرانی قدرتهای غربی صورت گرفته است که بر اساس آن ایران با رعایت اصولش باید دست به اجرای توافق بزند.
حال نگاهی به اظهارات طرف مقابل دعوا میاندازیم. جنیفر ساکی، سخنگوی کاخ سفید در کنفرانس خبری اواسط مردادماه در پاسخ به این سؤال که آیا دولت آمریکا گمان میکند میتواند با دولت ابراهیم رئیسی همکاری کند یا خیر، مدعی شد؛ «درباره این سؤال که آیا میتوانیم (با دولت جدید ایران) همکاری کنیم، دیدگاه ما همانطور که دیروز هم گفتم این است که تکتک چالشها و تهدیدهایی که از طرف ایران با آنها مواجه هستیم، در صورت وجود یک برنامه هستهای مهارنشده، جدیتر و خطرناکتر خواهد شد». وی پیشتر ابراز امیدواری کرده بود دولت آمریکا بتواند از مسئله ورود به برجام بهعنوان مبنایی برای پرداختن به سایر حوزههای اختلاف با ایران استفاده کند.
دولت آمریکا در مذاکره بر یک موضوع واحد با خطوط قرمز مشخص تمرکز ندارد، دائم به فرافکنی دست میزند و توپ را به زمین حریف میاندازد، از به کار گرفتن اهرم فشار و تهدید سخن میگوید و آنقدر مسئله را پیچیده میکند که طرف مقابل هیچگاه به منافع موردنظرش دست نیابد
آمریکا اصلاً روی اصل ماجرا متمرکز نیست و توافق هستهای و مذاکرات وین و تحریمها را به چند حوزه دیگر هم مرتبط میداند. این امر ثابت میکند که آمریکا اصولی را به درست یا غلط مدنظر دارد که ارتباطی با خود قضیه ندارند. این امر دقیقاً ناقض منطق مذاکره است. در مذاکره یا همان تحلیل یک قضیه برای رسیدن به یک نتیجه باید اصولی بدیهی وجود داشته باشند که بر اساس آنها به تحلیل بپردازیم اما اصولی که آمریکاییها در پرونده هستهای ایران مطرح میکنند اصلاً در درون قضیه هستهای نیست؛ یعنی نگاه آمریکا به کل قضیه هستهای ایران از مبنا نادرست است. یعنی اینکه اصول مطرحشده آمریکا باید در پروندههای دیگری بررسی شوند و همین موضوع است که مذاکرات را به بنبست کشانده و دچار دور باطل کرده است.
استفاده آمریکا از سیاست چماق و هویج در مذاکرات با ایران
در این زمینه جو بایدن رئیسجمهور، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه، رابرت مالی، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران و خیل عظیمی از سناتورها و نمایندگان کنگره آمریکا رویکردی مشابه جنیفر ساکی اتخاذ کردهاند. هیچکدام از مقاماتی که نام برده شدند نمیگویند که مذاکره نمیکنند بلکه کشورشان را آماده مذاکره میدانند و ایران را سنگانداز در راه شروع دوباره گفتوگوها.
دیده شده که مقامهای آمریکایی بارها در زمینه مسائلی از قبیل برنامه موشکی ایران، مسائل حقوق بشر و حضور منطقهای ایران اتهامزنیهای بیاساسی به ایران انجام دادهاند و خواستار «پرداختن به نگرانیها» در این موارد شدهاند.
اگر اسم این رویکرد «عدم تمرکز روی یک موضوع خاص و فقدان تلاش در جهت حل آن نیست» پس چه نام دیگری دارد؟ سؤال اینجاست که بدون تمرکز بر اصول بدیهی در یک موضوع خاص چگونه میتوان سازوکاری منطقی داشت و به استدلال و نتیجهگیری پرداخت تا طرف مقابل بداند که شما چه میخواهید و چه نمیخواهید؟
بیشتر بخوانید:
با افزایش نگرانی از عدم بازگشت ایران؛ آمریکا به دنبال برنامه جایگزین برای برجام است
اولیانوف: ترکیب موضوعات هستهای، موشکی و امنیت منطقه پیش از آغاز مذاکرات وین کنار گذاشته شد
جالب اینجاست که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز جمعه دوم مهرماه در واکنش به اظهارات حسین امیر عبداللهیان، درباره بازگشت ایران به مذاکرات احیای توافق هستهای گفت: «ما بهنوبه خود آماده بازگشت به وین و به نتیجه رساندن مذاکرات انجامشده، هستیم؛ مذاکراتی که میبایست سریعاً و پیش از بسته شدن پنجره فرصت بازگشت به توافق هستهای برجام، انجام شود.»
در همین زمینه، دو روز پیش یکی از مقامات ارشد دولت جو بایدن با اشاره به اینکه صبر آمریکا نامحدود نیست از یک «طرح جایگزین» سخن گفت و اظهار کرد که در صورت خودداری ایران از بازگشت به مذاکرات جدی، واشنگتن طرح «ب» که احتمالاً افزایش تحریمهاست را در دسترس دارد.
سادهترین نتیجهگیری از رویکرد دولت آمریکا نسبت به مذاکره با ایران این است که آنها بر یک موضوع واحد با خطوط قرمز مشخص تمرکز ندارند، دائم به فرافکنی دست میزنند و توپ را به زمین حریف میاندازند، از به کار گرفتن اهرم فشار و تهدید سخن میگویند و آنقدر مسئله را پیچیده میکنند که طرف مقابل هیچگاه به منافع موردنظرش دست نیابد.
انتهای پیام/۴۱۵۵/پ
انتهای پیام/