بدیعالزمان فروزانفر؛ استاد مسلم ادبیات فارسی
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ ۱۴ شهریور برابر است با زادروز ادیب و استاد نامدار شادروان بدیعالزمان فروزانفر (١٢٧۶ خ) که یادکرد ایشان، نکوداشت دانشوری و فرزانگی در این دوره عسرت و فترت است.
برای دانشجوی امروزی که مقابل دانشگاه تهران زیر گوشش فروش رسالههای دکتری آماده دفاع نجوا میشود، دانستن اینکه عمده استادان نامدار عصر در دانشگاههای بزرگ ایران، شاگرد فروزانفر بودهاند چیزی بیشتر از هیجان عاری از تحرک نیست. مگر نه این است که با رفتن زرینکوبها، وسفیها، مرتضویها و دیگر معاریف وجیه ادبیات که برکشیدگان مکتب علمی فروزانفر بودند، جای ایشان همچنان پرنشده باقی مانده است و برای بسیار کسان این نکته گزنده نمیکند؟
این ادیب بیمانند؛ سیر و سفری دراز و پر فراز و نشیب را از محمدحسین بشرویهای تا بدیعالزمان فروزانفر گذرانیده و البته بسیار فراتر از آنچه که اقتضای تغییر نام و هویت بوده با خود پایه و مایه علمی داشته است.
این ادیب و علامه در دانشگاه تحصیل نکرده، البته خود از پایهگذاران راستین دانشگاه و دانشکده ادبیات است که برای قرار گرفتن بهحق ایشان و چند تن دیگر از افاضل در منصب استادی، قانون تأسیس دانشگاه تهران را تبصرهای نهادند تا این خبرگان بیمدرک بتوانند مایه اعتبار و غنای دانشگاه بشوند (به خلاف این روزها که دست در قانون میبرند تا کسی رییس پاکبانان شود!)
فروزانفر از آنجا که با دستمایهای ستودنی به دانشگاه وارد شده بود، هم توانست در تربیت نسلی سهیم باشد که نام هرکدام از ایشان خود زینت و پشتوانه یک دانشگاه بزرگ تواند بود و هم توانست با گذر کردن از حصار معلومات عمیق مدرسهای و فقهی (و شاید براساس آنها) به وادی عرفان و تصوف اسلامی ورود کند.
فروزانفر از جاذبههای موجسواری سیاسی رویگردان نبود
آنگونه که آگاهانه و مشتاقانه به متونی مانند رساله قشیریه و مثنوی مولوی ورود پیدا کرده، مؤید آن است که کسی جز او در آن مقطع توان چنین کاری را نداشته و این را میتوان از شرح مثنوی ایشان فهم کرد که با وجود ایثار و تواضع شاگردش شادروان دکتر شهیدی در نوشتن ادامه شرح، همچنان ناتمام تلقی میشود.
فروزانفر البته با همه پایبندی به دانش و فضیلت، از جاذبههای بعضاً کاذب عنوان و مقام و موجسواری سیاسی رویگردان نبود با اینکه ایستادن در صف سلام ِ اصحاب قدرت و در پی دریافت عنوانهای رسمی و اداری بودن چیزی بر شان او نمیافزود و لابد از میان شاگردانش کسی را پروای آن نبود که استاد را به پرهیز از چنین مجالستهایی یادآور شود.
فروزانفر را در تدریس و تمشیت رساله دکتری دانشجویانش صاحب سبک دانستهاند و اگر با وجود کارهایی که شده است، مجموعه شگردها و تکیهکلامهایش هنگام تدریس و سلوکش با دانشجویان دکتری ادبیات گردآوری شود، درخواهیم یافت که اکنون از کدام جایگاه نفیس به خاکستر خسیس نشستهایم.
طبیعی است که فروزانفر هم مانند همه کسان پارهای ایرادها را در خود داشته، اما آزادگی، سماحت و اخلاقمداری شاگردانش که میدانستند به زودی خود از نامداران عصر میشوند، مانع از بروز آن نکات میشد. این سخن به این معنی نیست که او مجموعهای از رذایل اخلاقی را در خود داشته، بلکه بیشتر تأکید ما بر حرمتی است که شاگردان از استاد خویش میگرفتند و نام ایشان را ملکوک روا نمیداشتند (بارها شاهد بودم که برخی از شادروان دکتر مصفا درخواست میکردند شعر هجوآلود خویش را که بر سر معطل شدن در گرفتن رساله دکتریاش سروده بود، بخواند و ایشان به حرمت استاد بهجد از خواندن پرهیز کرده بود)
مرور کارنامه استاد فروزانفر نشان میدهد که اگر دانشگاه تأسیس نشده بود این اندازه فضل و دانش استاد نمود نمییافت، اما این نکته را هم گوشزد میکند که فضلای سنتی و متعهد و راستین ما بیآن که در پی دریافت مدرک و ارتقاء مرتبه باشند، تا چه اندازه سختکوشی و جدیت داشتهاند و ادب فارسی تا به اینجا رسیده، چه مایه ایثار و همت و غیرت به پای آن خرج شده است.
عبدالرضا مدرسزاده دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان
انتهای پیام/۴۰۷۸/۴۰۶۲/پ
انتهای پیام/