آمریکا زیر پای دولت غربگرای دوازدهم را خالی کرد/ لزوم استفاده دولت سیزدهم از تجربه تلخ برجام
گروه جهان خبرگزاری آنا، آیتالله سیدابراهیم رئیسی با انجام مراسم تنفیذ و از سوی آیتالله العظمی خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی (حفظهالله) بهطور رسمی بهعنوان رئیسجمهور ایران عهدهدار دولت سیزدهم شد و روز پنجشنبه در صحن مجلس شورای اسلامی و در مراسم تحلیف، سوگند یاد میکند و صفحه جدیدی در عرصه سیاسی ایران گشوده خواهد شد. رهبر انقلاب اسلامی هفته گذشته و در دیدار آخر با دولت دوازدهم، به دولت جدید توصیه فرمودند که از تجربیات دولت دوازدهم عبرت بگیرند؛ تجربه بسیار مهم این دوران عبارت است از بیاعتمادی به غرب که آیندگان باید از آن استفاده کنند. رهبر انقلاب همچنین تذکر دادند، وقتی دولتی به توافق با غرب یا گفتوگو با آنها و آمریکا تکیه کند نمیتواند پیشرفت کند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در فرازی مهم از سخنان خویش فرمودند: در این دولت معلوم شد اعتماد به غرب جواب نمیدهد، آنها کمک نمیکنند، هرجا بتوانند ضربه خواهند زد و اگر جایی هم ضربه نمیزنند به این دلیل است که نمیتوانند.
نباید از نظر دور داشت دولت آمریکا، فارغ از فردی که هر چهار سال یکبار مستأجر کاخ سفید بوده، بهشدت درقبال ایران سیاست یکجانبهگرایی را در پیش گرفت و بدعهدی در بطن سیاستهایشان جریان داشت. دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا نقطه اوج بدعهدیها بود که با خروج عمدی از پیمانهای بینالمللی و تحریمهای مکرر بهدنبال نقض عهد نسبت به سایر کشورها و حتی متحدانش بود و باعث شد شاهد افول هژمونی ایالات متحده در جهان باشیم. دولت ترامپ بدون پرداخت هیچ خسارت و هزینهای از توافق برجامی خارج شد که ماحصل سالها مذاکره و صرف هزینههای انسانی، مادی و فکری بود و شورای امنیت سازمان ملل متحد بر آن مهر تأیید زد. بنابراین سؤالی که چالش مهمی بهشمار میرود، این است که اگر توافقنامه بینالمللی با اعتبار یک دولت تضمین نشده باشد، ارزش امضای چنین پیمانی چیست؟
علاوه بر این، اقدامات جو بایدن، رئیسجمهور کنونی آمریکا نتوانسته است خدشه واردشده بر پیکره یانکیها را ترمیم کند و آنها را به جامعه جهانی بازگرداند. بایدن و تیمش چه در دوران تبلیغات انتخاباتی و چه در مدت حضورشان در کاخ سفید حرفهای بزککرده و عوامفریب زیاد زدهاند، اما در عمل هیچ کاری انجام نداده و همچنان به رویکرد دوران ترامپ، یعنی فشار حداکثری علیه ایران ادامه دادهاند. رهبر انقلاب اسلامی در جلسه با رئیس دولت یازدهم و دوازدهم و کابینهاش بار دیگر همچون سالهای گذشته تذکر دادند؛ «آمریکاییها در زبان و وعده میگویند تحریمها را برمیدارند، اما تحریمها را برنداشتند و برنمیدارند، ضمن آنکه شرط هم میگذارند و میگویند باید در توافق جملهای بگنجانید که بعداً درباره برخی موضوعات صحبت شود وگرنه توافقی نخواهیم کرد. آنها میخواهند با گذاشتن این جمله، بهانهای برای دخالتهای بعدی خود درباره اصل برجام و مسائل موشکی و منطقهای فراهم کنند».
دولت آمریکا، فارغ از فردی که هر چهار سال یکبار مستأجر کاخ سفید بوده، بهشدت درقبال ایران سیاست یکجانبهگرایی را در پیش گرفت و بدعهدی در بطن سیاستهایشان جریان داشت
بیتردید چالش عمده جمهوری اسلامی ایران در سه سال گذشته و تحت مدیریت دولت غربگرای روحانی، فشارهای سنگین غربیها بر ملت ایران ناشی از تحریمهای غیرقانونی و مدیریت مداخلهجویانه ایالات متحده بوده است. تنها هدف تحریمهای آمریکا این است که بر معیشت مردم تأثیر بگذارد، نارضایتی آنها را برانگیزد و آنها را به اعتراضات خیابانی بکشاند و هدف غایی خود را که همان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است، محقق کند؛ هدفی که سالهاست در تحقق آن ناکام ماندهاند و با وجود ملت صبور ایران، نتوانستهاند نقشههایشان در کرهشمالی، ونزوئلا، کوبا و دیگر کشورها را در کشورمان پیادهسازی کنند.
علت بیعتمادی دولت و ملت ایران به غرب و آمریکا
نکته قابل توجه این است، بابت نکاتی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بهعنوان تجربهای از هشت سال عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم مطرح فرمودند، بهای سنگینی پرداخت شده است و این بهای سنگین اقتضا میکند ارزش این تجربه دانسته و تلاش شود از آن بهعنوان سرمایه بسیار گرانبها برای ادامه راه استفاده کرد. بیتردید بسیار بهتر بود چنین هزینه گزافی برای این تجربه پرداخت نمیشد، زیرا این تجربه نخستینبار نبود که رخ میداد و در دولت غربگرای روحانی بسیار برجستهتر شد و در تاریخ کشورمان، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این موضوع در ارتباط با غرب و کشورهای دیگر بارها آزموده شده است. طبیعتاً اگر دولت میخواست درست عمل کند، ضرورتی نداشت آزموده را بار دیگر بیازماید.
بیشتر بخوانید:
پایانی بر سیاست تکنوکراتها/ چشمهایی که فقط به غرب دوخته شد
رهبر انفلاب اسلامی: در این دولت مشخص شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد
افزون بر این، رهبر انقلاب اسلامی بارها تأکید کردهاند باید به ظرفیتهای داخل کشور متکی بود. علاوه بر این، بیاعتمادی به غرب با تعامل نداشتن با غرب نیز متفاوت است. وقتی رهبر انقلاب موضوع بیاعتمادی به غرب را مطرح میکنند، معنایش این نیست که با غرب نباید تعامل داشت. ایشان بارها حتی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری روحانی بر تعامل با جهان تأکید کردند. نکته قابل تأمل این است که دولت غربگرای روحانی همه جهان را در غرب خلاصه و تعامل را نیز بهگونهای تفسیر کرد که اتکا و تکیه به غرب جای تعامل را گرفت.
تجربه رابطه دولت و ملت ایران با غرب و آمریکا محصول تاریخ معاصر کشورمان است و با مرور تاریخ دوران محمد مصدق و وقایع دورانی که در آن خبری از انقلاب اسلامی نبود، متوجه خواهیم شد اعتماد مصدق به آمریکا باعث خسارت کشور شد، تا جاییکه خودش به این اشتباه بزرگ اعتراف میکند. بنابراین حتی اگر غیرایدئولوژیک به موضوع نگاه شود، تعامل با غرب و بهویژه آمریکا، موضوعی است که منافع کشورمان را حفظ نمیکند.
رفتار دوگانه غرب و آمریکا در تعامل با همسایگان ایران و جامعه جهانی
اصول اولیه روابط بینالملل نشان میدهد کشورها بر مبنای منافع خود عمل میکنند و غرب در تفسیر این منافع، بسیار مادیگرایانه عمل کرده است و بعضاً کوتهنگری میکند. آنها منفعت کوتاهمدت را میبینند، از انگاره ملتها برای تاریخشان فارغ میشوند و سعی میکنند در مقطعی که حضور دارند، بتوانند منافع خود را حفظ کنند. جمهوری اسلامی در هشت سال اخیر تجربهای ملی به دست آورد، گزارهای را امتحان کرد و آن این بود که آیا میشود بهوسیله تعامل با غرب مشکلات اقتصادی کشور را حل کرد یا خیر؟ دولت روحانی با چنین نگاهی، وارد آزمون و خطا شد و پرونده توافق هستهای را به محک آزمون سپرد؛ ولی حتی در دورهای که باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق آمریکا در قدرت بود و مذاکرات به امضای توافق منجر شد، شاهد بدعهدیهای آمریکا بودیم. بعد از تجربه این بدعهدیها سکان ریاست آمریکا به کسی داده شد که با ادعاهای بیشتر، حتی اجرای نیمهکاره برجام را کنار گذاشت و نقضهای گسترده بهوجود آمد و شاهد بازگرداندن تحریمهای برجام، حتی فراتر از گذشته بودیم.
تجربه رفتار غربیها با ایران و متحدانش بسیار روشن است؛ به این ترتیب که ابزار فشار تولید میکنند و در عین حال داعیهدار ادامه مذاکره هستند تا برای خودشان فضای مثبت بینالمللی ایجاد و سعی کنند ایران را در دام بیندازند و با مانور رسانهای اینگونه القا کنند که ایرانیها اهل مذاکره و گفتوگو نیستند. همچنین در تلاش هستند با کش و قوس دوگانه فشار و مذاکره بتوانند خواستهها و منافعشان را پیگیری کنند. هر کس تاریخ روابط بینالملل را واقعبینانه مرور کند، متوجه میشود آنها بهعنوان نمونه در افغانستان چه فجایعی بهبار آوردند. آمریکاییها سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کردند، طالبان را کنار زدند و ۲۰ سال بعد نه تنها زیرساختی که برای افغانستان شکل نگرفت، بلکه شاهد افزایش تولید مواد مخدر و تروریسمپروری هستیم. بعد از ۲۰ سال بر دیگر با همان تیم مذاکره کردند و گفتند میخواهند برای کاهش هزینههاشان از افغانستان خارج شوند. در نحوه خروجشان اگر دقت کنیم، متوجه خواهیم شد سعی میکنند اقوام و مذاهب افغانی را به جنگ داخلی بکشانند که همچنان به حضور آمریکا در منطقه نیاز داشته باشند.
آمریکا در زمینه اعمال تحریمها نیز چنین رفتاری را دنبال کرد؛ بهعنوان نمونه در عراق، مردم این کشور برای دسترسی به درآمدهای نفتی خودشان وابسته به اجازه آمریکا هستند و این درحالی است که سالها از سرنگونی دولت دیکتاتور صدام گذشته است و قاعدتاً نباید تحریم باشند. نکته قابل تأمل این است مجلس عراق به خروج نیروهای آمریکایی رأی میدهد، اما طرف آمریکایی سعی میکند با تغییر عناوین، موقعیت خود را حفظ کند. بنابراین سیاست آمریکا دوگانه مبتنی بر منافع است و مسلماً در تحقق منافع آنها اشتباهات فاحشی را مرتکب شدهاند که باید از این فرصتهای تاریخی برای آینده عبرت آموخت.
چرا از تجربه نقض عهد بیش از ۷۰ ساله آمریکا درقبال ایران استفاده نشده است؟
عوامل مختلفی باعث می شود تا دولتهای مختلف بر تجربه و واقعیتهای تاریخی سرپوش بگذارند و همانند دولت دوازدهم شاهد باشیم به سمت رابطه خسارتبار با غرب و آمریکا پیش بروند؛ نخست، اینکه رفتارهای دولتها معمولاً مبتنی بر عوامل و مؤلفههای مختلفی بنا به شرایط زمان است که بخشی از آن به دانش و میزان اطلاعات از موضوع بستگی دارد، موضوعاتی همچون ماهیت رابطه با غرب، توانمندیها و ظرفیتهای داخلی کشور و حتی تاریخ کشورهای جهان.
در اختیار داشتن دانش و آگاهی نسبت به ابعاد و زوایای مختلف این موضوعات در اینکه ما امروز چگونه رفتار کنیم تأثیر میگذارد.
دوم، اینکه میزان بینش رئیسجمهور چه میزان است و آیا نسبت به موضوعات عمیق فکر میکند یا اینکه تدبیر کافی ندارد. معمولاً تمایلات و علایق شخصی و حزبی بر تصمیمگیریها اثر میگذارد و ممکن است حتی با دانش فرد تناقضات و تعارضاتی داشته باشد، ولی تمایلات درونی فرد منجر میشود وی آگاهی را نسبت به اقداماتش داشته باشد. به نظر میآید خوشبینی بیش از حد برخی از وزیران دولت روحانی و شخص وی و همسویی آنها با جریانی که اصطلاحاً «روشنفکری» خوانده میشود، باعث شد تحولات هشت سال اخیر به سمت غربگرایی بچرخد و سازوکار انقلابی کشور را که بر مبنای انقلاب اسلامی شکل گرفته بود، تحت تأثیر قرار بدهد. با وجود این، نباید از موضوع نفوذ در قالب دولت غربگرا غافل بود.
دولت سیزدهم در تعامل با غرب و آمریکا بهویژه در ادامه مذاکرات هستهای نباید فراموش کند آمریکاییها هیچ تغییری نکردهاند
دلیل اصلی اینکه رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند غرب قابل اعتماد نیست، این است که در آنجا مفهومی به نام اخلاق، موضوعیت ندارد؛ لذا اگر فرد تعهدی میدهد، تضمینی برای آن تعهد وجود ندارد. تجربه ثابت کرده است غرب و بهطور مشخص آمریکا بهمحض اینکه احساس کنند منافعشان در راستای تعهدشان نیست، بلافاصله آن را نقض میکنند که برجام و توافق آبوهوایی پاریس دو نمونه عینی و مشهود درقبال ایران و جامعه جهانی است.
مذاکره با آمریکا مانند شطرنج با گوریل است!
آمریکا بهطور مداوم در مذاکرات با ایران از زور استفاده میکند و به تعبیر رسانهای، بازی شطرنج با این کشور همانند بازی با گوریل است!. رهبر انقلاب در لابهلای صحبتهای خود با دولت روحانی بارها بر سختیهای مذاکره تأکید کردند و تلاش دیپلماتهای کشورمان را ستودند، ولی به غلط راه رفتن دولت و رویکرد آن در شیوه تعامل با آمریکا نکتهای است که نمیتوان بر آن سرپوش گذاشت. آمریکا بارها در مذاکرات برجام و احیای برجام اعلام کرد تعهدی برای خروج از برجام نمیدهد تا هر زمان اراده کرد، مذاکره را برهم بزند. علاوه بر این، آمریکاییها تأکید کردهاند باید واژگانی در بندهای توافق باشد که بعدها بتوانند در موضوع توان موشکی یا دفاعی و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران دخالت و آن را محدود کنند.
دولت سیزدهم در تعامل با غرب و آمریکا بهویژه در ادامه مذاکرات هستهای نباید فراموش کند آمریکاییها هیچ تغییری نکردهاند. تصور بعضیها این بود که رفتار ترامپ با پایان دولتش تمام شد و زمانی که بایدن و تیم دموکراتها بر سر کار آمدند، میتوان با آمریکای متفاوت مذاکره کرد. با وجود این، شاهدیم دولت سیزدهم حتی شناختی سطحی از فضای سیاسی آمریکا نداشت و ماهیت سیاستهای آمریکاییها را درنیافته بودند. حتی نوع نگاه دولت غربگرا از عدم شناخت آنها نسبت به ماهیت آمریکا حکایت میکند، زیرا ماهیت غرب ربطی به جمهوریخواه و دموکرات ندارد و فلسفه حاکم بر غرب مقابله با آزادیخواهی و اسلامگرایی است.
انتهای پیام/۴۰۳۳/
انتهای پیام/