ناصر تقوایی: کافی است دیگر، فیلم نمیسازم
سکوت میکنم و لبخند میزنم، از سکوتم میفهمد که شوخی و خنده جواب نمیدهد و میگوید: « ما هرکدام از جایی آمده بودیم، نقشهای خودمان را هم انجام دادیم، بدهکار هیچکس هم نیستیم».
روی «نقشهای خودمان را هم انجام دادیم» تاکید میگذارد، تاکیدی که برای جمله بعدیاش است و اینکه بازهم اعلام کند و اصرار که دیگر کاری انجام نمیدهد و سینمای ایران که نزدیک به سیزده سال است فیلمی از او نداشته، دیگر فیلم تازهای از او نخواهد داشت: « برای من دیگر بس است، من کارم را انجام دادم و دیگر نمیخواهم کاری انجام دهم، کافی است».
باورش سخت است، اینکه باور کنی ناصر تقوایی با همه حساسیتها نسبت به فیلمسازی، با همه دقت و البته سختگیری که در سینما داشت و با همه درخواستها و آرزوهایی که هرروز از طرفدارانش میشنود یا هرچند وقت یکبار از مدیر سینمایی، نخواهد که فیلم بسازد. اما محکم میگوید: « نمیخواهم کاری انجام بدهم و حالا دیگر نوبت جوانها است». از این «نخواستن» میپرسم و تاکیدی که روی کلماتش دارد. از دلتنگی که محال است سراغ فیلمسازی مثل تقوایی نیاید و جواب میگیرم: « از من نباید بپرسید، از آنهایی که کنترل کردند و اجازه نداند که بسازیم باید بپرسیم».
حالا دیگر تاکیدی روی کلمهها نیست، تقوایی بدون تاکید و آرامتر از قبل میگوید: « تا وقتی اوضاع اینطور است، فیلمسازی ما هم فایدهای ندارد. فیلم بسازم که چه شود؟! بالاخره در هر دورانی آدمهایی مثل من هستند، آدمهایی که کار میکنند، دیده نمیشوند یا کنترل میشوند و بعد میگذرد تا زمان همهچیز را مشخص کند».
حالا دیگر لحنش گلایه و کنایه دارد، گلایههایی که مشخص میکند این فیلم نساختن و تصمیم برای همیشه، چندان هم مطلوب و مورد قبولش نیست: « همیشه همینطور بوده. نگاه که کنید، حافظ هم در دوره خودش بارها و بارها مجبور شده دیوانش را بشورد و کاغذها را سفید کند. اما گذشته و حالا ما حافظ را میشناسیم و قدرش را میدانیم. نسل ما هم همین است. حالا نه من فیلم میسازم، نه بیضایی و... اما، زمان مشخص میکند. حالا دیگر وظیفه ما نیست، وظیفه شما جوانهاست که فکری به حال آینده کنید».
حالا دیگر لحنش جدی است، آنقدر که میشود با درک و فهم این جوابها، تنها سوال و آخرین سوال را پرسید؛ پس دلتنگی کجاست. و جواب میگیرم: « دلتنگی نیست، کافی است دیگر».
و به این ترتیب این گپ و گفت کوتاه با حرکت سینوسی نموداری که از جملات شوخ و سرحال شروع میشود، در نقطه عطف جدی و قاطع قرار میگیرد و با آرامش به پایان میرسد.
انتهای پیام/