یحیی آل اسحاق: اصولگرایان خطر پیروزی اصلاحطلبان را احساس کردهاند
جریانهای سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاحطلب عزم خود را برای تصاحب صندلیهای بهارستان جزم کرده و با تمام قوا به میدان آمدهاند. چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟چرا ثبتنامها در انتخابات مجلس فراتر از انتظارها صورت گرفت؟آیا «امید به تغییر» سبب تحرک بیشتر جریانهای سیاسی شده است؟
حضور گسترده جریانها و شخصیتهای سیاسی را باید به فال نیک گرفت. من این حضور گسترده را امری مطلوب تلقی میکنم. برخی عنوان میکنند ممکن است شورای نگهبان مانع از حضور چهرههای اصلی یک جریان شود و به همین دلیل این جریان تلاش کرده از لایههای دوم وسوم خود در انتخابات استفاده کند. عدهای دیگر معتقدند حضور گسترده چهرههای سیاسی در انتخابات مجلس به صورت برنامهریزی شده صورت گرفته است. من با هیچ کدام از این افراد موافق نیستم. به نظر من باید جنبههای مثبت این حضور گسترده را مورد توجه قرار داد. حضور گسترده چهرههای سیاسی در انتخابات مجلس به منزله امید به یک تحول بزرگ و مهم در آینده است. همه افرادی که در انتخابات ثبتنام کردهاند به امید تاثیرگذاری در فضای سیاسی کشور و صحن علنی مجلس پا به کارزار انتخاباتی گذاشتهاند. بسیاری از چهرههایی که در انتخابات ثبتنام کردهاند مدتهاست از منافع شخصی عبور کردهاند و در شرایط کنونی به منافع ملی و افقهای بلندتر توجه میکنند. انتخابات مجلس آینده نقطه عطف تاریخ انقلاب خواهد بود. نقطه عطف به منحنی گفته میشود که در حال حرکت به یکباره به صورت مثبت و صعودی تغییر مسیر میدهد. به نظر من در شرایط کنونی کشور در شرایط یک دگردیسی مهم قرار گرفته که در آینده نقطه عطف مهمی در مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه به وجود خواهد آورد. در نتیجه این نقطه عطف برای بسیاری از چهرههای سیاسی و مردم ایجاد امیدواری و خوشبینی کرده است. جمهوری اسلامی در تمامی شئون حاکمیتی در حال تجربه شرایط جدیدی است. نباید اجازه داد این موج امید به بیراهه کشیده شود و به جای اینکه پیامدهای مثبت به بار بیاورد به نتایج منفی برسد. اگر این انرژی آزاد شده در سطح جامعه به درستی و با برنامهریزی هدایت نشود ممکن است مصداق جمله«از قضا سرکنگبین صفرا فزود» و نتیجه عکس در پی داشته باشد.
این انرژی آزاد شده اگر به صورت مثبت مورد استفاده قرار بگیرد چه پیامدهایی به همراه خواهد داشت و اگر به صورت منفی استفاده شود چه نتایجی به بار خواهد آورد؟
در شرایط کنونی کسی نمیتواند نقش جمهوری اسلامی ایران را در مهندسی مناسبات قدرت در منطقه خاورمیانه نفی کند. قدرتهای جهانی در گذشته در اندیشه تقابل با جمهوری اسلامی بودند اما در شرایط کنونی به دنبال تعامل با جمهوری اسلامی هستند. در نتیجه نگاه سلبی به جایگاه جمهوری اسلامی جای خود را به نگاه ایجابی داده است. نکته دیگر اینکه جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی سه گزینه پیش روی خود میبیند. نخست اینکه در مدیریت جهانی «هضم» شود، گزینه دوم «حذف» از نظام جهانی است و گزینه سوم تعامل با جامعه جهانی است. برخی عنوان میکنند که ما باید برای همرنگ شدن با جماعت در جامعه جهانی هضم شویم. محمد رضا پهلوی هم همین نظر را داشت و در این زمینه تلاش میکرد. با این وجود هضم شدن در مدیریت جهانی برخلاف فلسفه انقلاب اسلامی و فرمایشات حضرت امام (ره) است و ما نمیتوانیم در مدیریت جهانی که به آن انتقاد داریم هضم شویم. گزینه دوم حذف است که عملا امکان پذیر نیست و منطقی نیز به نظر نمیرسد. هیچ کشوری در قرن بیست و یکم قادر نیست دور خود دیوار بکشد و از جامعه جهانی فاصله بگیرد. در نتیجه تنها گزینه سوم پیش روی جمهوری اسلامی باقی میماند که با دنیا تعامل کند. همه عقلای کشور نیز به این نتیجه رسیدهاند که در شرایط کنونی بهترین گزینه ممکن تعامل با جهان است. با این وجود هنوز بر سر این مساله که این تعامل با چه ابزار و کیفیتی صورت بگیرد به یک جمعبندی مناسب دست پیدا نکردهایم. البته همه بر این مساله متفق القول هستند که تعامل با جامعه جهانی باید با حفظ کرامت و منافع ملی صورت بگیرد. نکته دیگر اینکه جریانهای سیاسی موجود در کشور تعریف متفاوتی از منافع ملی دارند و همگی در این زمینه دارای اشتراک نظر نیستند. برخی منافع ملی را در تولید ناخالص ملی و درآمد ملی خلاصه میکنند و نگاه مادی گرایانه نسبت به این مساله دارند. عدهای دیگر منافع ملی را با منافع آرمانی درهم آمیختهاند و حاضر نیستند بین این دو تفکیک قائل شوند. این عده بر این باورند که اگرکسی به مرزهای آرمانی ما حمله کند مانند این است که به منافع جغرافیایی ما حمله کرده است. اتفاق مهم دیگری که رخ داده این است که جریانهای سیاسی موجود در کشور نیز همین سه گزینه«هضم»، «حذف» و«تعامل» را پیش روی خود میبینند. در شرایط اکنونی جریانهای سیاسی به این نتیجه رسیدهاند که گزینههای «هضم» و«حذف» در نظام سیاسی کاربرد خود را از دست داده و بهترین گزینه تعامل با نظام سیاسی موجود است. تجربه تاریخی به ما نشان داده که بهترین مسیر آینده تعامل جریانهای سیاسی با نظام سیاسی موجود و همچنین تعامل کلیت نظام سیاسی با جامعه جهانی است و هیچ راهحل دیگری در این زمینه وجود ندارد. به همین دلیل دولت آقای روحانی در مهمترین و در عین حال سختترین برهه تاریخی قرار گرفته است. دولت تدبیر و امید هم باید بین نظام سیاسی و جریانهای سیاسی تعامل برقرار کند، هم باید بین نظام سیاسی و جهان پیرامون تعامل برقرار کند و هم اینکه بین تعادل درونی و بیرونی نوعی بالانس برقرار سازد که کشتی جمهوری اسلامی در یک مسیر مطمئن و حساب شده حرکت کند. آقای روحانی باید بین این دو نوع اعتدال یک هماهنگی مناسب به وجود بیاورد که البته کار آسانی نخواهد بود.
چه اتفاقی در فضای سیاسی کشور رخ داده که اعتدال گرایان نقش محوری در فضای انتخاباتی پیدا کرده اند؟آیا افراط و تفریط دولتهای گذشته و به ویژه دولت محمود احمدینژاد ما را به این نقطه رسانده است یا اینکه گفتمان اعتدالی که آقای روحانی منادی آن بوده است محقق شده و جریانهای سیاسی تلاش میکنند مسیر ایشان را ادامه بدهند؟
مهمترین دلیل موفقیت دولت آقای روحانی انتخاب شعار اعتدال برای مسیر پیش روی خود بوده است. البته آقای روحانی به همان نسبت که به شعار اعتدال خود پایبند بود عملکرد موفقی داشت و درهر کجا که از اعتدال عدول کرد موفقیت کمتری داشت. مردم ایران باهوش و تحلیلگر هستند. ما از نسل نژاد آریایی هستیم و به همین دلیل توانایی و هوش مردم ایران از متوسط جهانی بالاتر است. نکته دیگر اینکه مردم ایران از قوه تحلیل سیاسی بالایی نسبت به بسیاری از کشورهای جهان برخوردار هستند و به همین دلیل آنچه از خروجی جامعه بیرون میآید صحیح و قابل استناد است. در شرایط کنونی جامعه از افراط و تفریط خسته شده و به این نتیجه رسیده که راهحل تمامی مشکلات کشور اعتدال است. در نتیجه جریانهای سیاسی نیز پیام مردم را دریافت کردهاند. شاخکها وگیرندههای جریانهای سیاسی ندای اعتدال را دریافت کرده است. در نتیجه جریانهای سیاسی تلاش میکنند رویکرد اعتدالی از خود بروز بدهند تا مورد اقبال مردم قرار بگیرند. جریانهای سیاسی برای اینکه از مردم«نه» نشنوند چهرههای رادیکال خود را خانهنشین کردهاند و عقلای خود را به میدان فرستادهاند. شیپور پایان رادیکالیسم در ایران به صدا درآمده است و همه جریانها و شخصیتهای سیاسی صدای آن را شنیده و باور کردهاند.
اصلاحطلبان با تمام قوا و همه سرمایههای انسانی خود وارد کارزار انتخاباتی شدهاند و به نظر میرسد برنامه مدونتری نسبت به اصولگرایان برای انتخابات مجلس دارند. این در حالی است که برخی از شخصیتهای اصلاحطلب به صراحت عنوان میکنند به دنبال تصاحب 200 کرسی مجلس آینده هستند. به نظر شما اصلاحطلبان در این زمینه موفق خواهند بود؟
اصلاحطلبان امید زیادی به پیروزی در انتخابات آینده دارند و این امیدواری نیز به چند دلیل است. پس از انتخابات ریاستجمهوری سال88 و اتفاقاتی که در کشور رخ داد جریان اصلاحات به«کما» رفت و این کما به مدت چهارسال طول کشید. با این وجود با روی کار آمدن دولت آقای روحانی اصلاحطلبان تا حدود زیادی از کما بیرون آمدند و فعالیت مجدد خود را به صورت علنی آغاز کردند. در طول این سالها جریان اصلاحات در درون خود اصلاحات مناسبی را به وجود آورد و از جنبه بینش، اعتقاد، سازمان دهی و گزینش سیاسی نیروهای خود به جایگاه مناسبی رسید. بخشی ازجریان اصلاحات در سال 88 تا آستانه پرتگاه نیز پیش رفت و در آستانه خروج از حاکمیت بود. با این وجود جریان کلی اصلاحات عرصه جولاندهی این عده را تنگتر کرد و به مرور زمان عقلانیت و تدبیر جایگزین تندروی و رادیکالیسم در این جریان شد. مساله مهمتر اینکه در طول دو سالی که از عمر دولت تدبیر و امید میگذرد اصلاحطلبان رویکرد مناسبی را در برابر دولت و نظام سیاسی در پیش گرفتند و در این زمینه از خود کارایی و تعهد نشان دادند. به همین دلیل دولت آقای روحانی نیز راغب به همکاری با اصلاحطلبان شده است. در نتیجه جریان اصلاحات در شرایط کنونی یک رویکرد اعتدالی و متوازن را نسبت به حاکمیت در پیش گرفته است. این همان مساله مهمی است که جریانهای دیگر سیاسی نیز باید به آن دست پیدا کنند. همه جریانهای سیاسی باید به این نتیجه برسند که تنها راهحل مشکلات کشور اعتدال است و لاغیر. اگر جریان اصلاحات همچنان در مسیر اعتدال گام بردارد و از چارچوب قواعد نظام خارج نشود، میتواند به تحقق برنامههای خود امیدوار باشد. این در حالی است که این جریان نیروهای متخصص و حرفهای خود را وارد مبارزات انتخاباتی مجلس کرده است. خطری که اصلاحطلبان را تهدید میکند، تکرار اشتباهات گذشته در برخورد با نظام سیاسی است. اگر این جریان درفضای انتخاباتی اسفندماه نیز به مواضع فتنهانگیز سال 88 نزدیک شود، نمیتواند به آینده امیدوار باشد. با این وجود هرچه از مواضع سال88 فاصله بگیرد بیشتر به موفقیت امیدوار خواهد بود. یکی از دلایل موفقیت دکتر عارف حرکت در چارچوب نظام و پذیرفتن قواعد بازی است. به همین دلیل هم در بین اصلاحطلبان و افکار عمومی جایگاه ممتازی پیدا کرده است. با تمام این اوصاف من بعید میدانم اصلاحطلبان موفق شوند200 کرسی مجلس را به دست بیاورند و این مساله با توجه به شرایط انتخابات پیش رو به راحتی امکان پذیر نیست.
محمدرضا عارف به احتمال زیاد یکی از گزینههای ریاست مجلس است. به نظر شما در صورت رسیدن به این مقام چه عملکردی خواهد داشت؟
انتخاب رئیس مجلس بستگی به ترکیب مجلس آینده دارد و از هماکنون نمیتوان با قاطعیت درباره آن اظهارنظر کرد. آقای عارف شخصیت امتحان پس داده و روبه جلوی است و در صورت رسیدن به کرسی ریاست مجلس عملکرد مناسبی از خود بروز خواهد داد. با این وجود جریانهای دیگر سیاسی و از جمله اصولگرایان نیز برای ریاست مجلس برنامه دارند وشرایط به شکلی نیست که اصلاحطلبان از هماکنون برای ریاست مجلس برنامهریزی کنند. اتحاد اصلاحطلبان در حال حاضر تا حدود زیادی ظاهری است و به نظر میرسد این جریان هنوز در لایههای پنهان خود با مشکلات و چند دستگیهایی روبهرو است.
مهمترین موانع اصولگرایان در انتخابات پیش رو برای رسیدن به وحدت چیست؟ به نظر شما آیا اصولگرایان با یک لیست وارد انتخابات خواهند شد یا اینکه این جریان با دو یا چند لیست پای به کارزار انتخاباتی خواهد گذاشت؟
جریان اصولگرایی از طیفهای مختلفی تشکیل شده است. ابتدای این جریان از طیفهای معتدل و سنتی آغاز میشود و در انتها به طیفهای تندرو و رادیکال میرسد. به همین دلیل جمع کردن همه این طیفها زیر یک چتر واحد کار ساده و راحتی نیست و نیازمند درایت و تدبیر است. نکته مهم در این زمینه اینکه اصولگرایان خطر رقیب سیاسی خود را احساس کردهاند و متوجه شدهاند که اصلاحطلبان برای تصاحب 200 کرسی مجلس خیز برداشتهاند و در این زمینه از تمام توان خود استفاده خواهند کرد. در نتیجه از تهدید رقیب برای خود فرصتسازی کردهاند. هر چه خطر پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات بیشتر باشد به همان نسبت اصولگرایان مجبور خواهند بود به وحدت و استراتژی واحد نزدیکتر شوند. عدم حضور علی لاریجانی در ائتلاف اصولگرایان به دلیل حضور جبهه پایداری در این ائتلاف بود و ما مشاهده کردیم که در بین طیفهای مختلف اصولگرایی صد و هشتاد درجه اختلاف وجود دارد. با تمام اوصاف در شرایط کنونی اصولگرایان به ساختار وحدت دست پیدا کردهاند. تلاشهای سه آیتا... برای اجماع اصولگرایان به همراه جلسات هم اندیشی اصولگرایان و تشکیل گروه بیست و جلسه چهار نفره لاریجانی، ولایتی، مقتدایی و ناطق نوری همگی سبب رسیدن اصولگرایان به یک چارچوب و ساختار مناسب انتخاباتی شده است. آقای لاریجانی با تشکیل جلسه چهار نفره تلاش کرد فضای آینده را برای جریان اصولگرایی ترسیم کند که در آینده فضای اعتدالی بر کشور حاکم خواهد بود. تشخیص ایشان نیز صحیح و منطقی بود و با دوراندیشی صورت گرفت.
علی لاریجانی به صراحت عنوان کرد که به صورت مستقل در انتخابات شرکت کرده است. «نه» بزرگ وی به ائتلاف اصولگرایان چه پیامدهایی برای وی و همچنین اصولگرایان به همراه خواهد داشت؟آیا لاریجانی مسیری را در پیش گرفته که پیش از این علی اکبر ولایتی در انتخابات ریاستجمهوری در پیش گرفته بود؟
ما در مرحله اول باید این نکته را مشخص کنیم که«نه» لاریجانی به چه معنا بوده است. آیا«نه» وی به جریان اصولگرایی بوده است؟به نظر من چنین نبوده و آقای لاریجانی همچنان یک اصولگراست و نمیتواند خاستگاه خود را فراموش کند. طیف منتسب به علی لاریجانی از مدتها قبل به دنبال تشکیل حزب بودند و تلاش میکردند فراکسیون رهروان ولایت در مجلس نهم را به یک حزب سازمان یافته تبدیل کنند. حضور مستقل آقای لاریجانی در انتخابات نیز در همین راستا بوده است. با این وجود من معتقدم همه طیفهای اصولگرایی و از جمله طیف منتسب به علی لاریجانی در نهایت به ساختار انتخاباتی اصولگرایان ملحق خواهند شد. آقای لاریجانی از حوزه انتخابیه قم وارد انتخابات شده و بنا به گفته آقای مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی اصلاحطلبان در این حوزه انتخابیه، کاندیدای جدی برای رقابت با ایشان در نظر نمیگیرند تا وی به راحتی در انتخابات به پیروزی برسد. آقای لاریجانی یک سرمایه ملی است و مورد اعتماد نظام و مراجع تقلید است. این مساله که ایشان به صورت مستقل وارد انتخابات شده است بیشتر به معنای حضور مستقل ایشان در حوزه انتخابیه قم است و ارتباط زیادی با ائتلاف اصولگرایان ندارد. ایشان به صورت خطی و جریانی اعلام استقلال نکرده است.
با این وجود به نظر میرسد آقای لاریجانی یکی از نقاط کانونی اجماع اصولگرایان و به احتمال زیاد گزینه اصلی اصولگرایان برای ریاست مجلس آینده است. آیا حضور مستقل ایشان در انتخابات به این جایگاه آسیب نمیزند؟
آقای لاریجانی همچنان نیز گزینه اصلی اصولگرایان برای ریاست مجلس آینده است. اصولگرایان در صورت نیاز از لاریجانی استفاده خواهند کرد و ایشان همچنان یکی از کانونهای تمرکز و وحدت اصولگرایان خواهد بود.
اگر عارف و لاریجانی هر دو گزینه ریاست مجلس شدند چه شرایطی پیش خواهد آمد؟
این مساله رابطه مستقیم با ترکیب مجلس آینده دارد.
چرا موتلفه با تمام سرمایه خود نظیر آقای حبیبی، بادامچیان و شما وارد عرصه انتخابات شده و فرصت را به جوانان نداده است؟آیا اعضای ارشد موتلفه برای جلوگیری از پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات حضور پیدا کردند یا اینکه موتلفه به دنبال تریبون در مجلس شورای اسلامی است که سالها از آن بیبهره بوده است؟
در ابتدا باید عنوان کنم که بنده عضو هیچ حزبی نیستم و در شرایط کنونی با موتلفه همکاری نمیکنم. این در حالی است که منش و شیوه موتلفه را میپسندم و به این روش علاقهمند هستم و احترام میگذارم. بنده یحیی آلاسحاق هستم و لاغیر. نکته دیگر اینکه مبنای تفکر موتلفه براساس یاری دادن به نظام جمهوری اسلامی استوار شده است. در نتیجه هر زمان که نظام نیاز به یاری داشته باشد موتلفه با تمام قدرت در صحنه حضور خواهد داشت. موتلفه هیچگاه به دنبال سهم خواهی نبوده است. این در حالی است که اغلب احزاب برای تصاحب قدرت فعالیت میکنند و همواره تلاش میکنند منفعت و قدرت بیشتری کسب کنند. در شرایط کنونی نیز موتلفه به صراحت عنوان کرده نسبت به هیچ کدام از لیستهای انتخاباتی سهم خواهی نخواهد کرد. با این وجود در شرایط کنونی حزب موتلفه نسبت به گذشته فعالیت خود را افزایش داده و بیش از 80 جلسه بحث و هم اندیشی با طیفهای مختلف اصولگرایی برگزار کرده است. در نتیجه این حزب تلاش خود را در جهت همگرایی و وحدت اصولگرایان به خوبی انجام داده و نقش مهمی در این زمینه داشته است. نکته دیگر اینکه برخی اعضای حزب موتلفه مانند آقای حبیبی هیچ گونه تمایلی برای حضور در انتخابات نداشتند و به دلیل اصرار زیاد برخی اصولگرایان در انتخابات ثبتنام کردند.
آقای باهنر به عنوان یکی از شخصیتهای تاثیرگذار اصولگرایی نیز در انتخابات ثبتنام نکردند. خلا ایشان در فضای انتخاباتی چه پیامدهایی برای جریان اصولگرایی خواهد داشت؟
اصولگرایان به دنبال جایگزین کردن فرد مناسبی به جای ایشان هستند. اصولگرایان همواره تلاش کردهاند که به صورت جریانی حرکت کنند و زیاد متکی به افراد نباشند. در نتیجه فقدان آقای باهنر که حضور موثری در مجلس شورای اسلامی داشتند با چهرههای جدیدتر و پرانرژیتری در آینده برطرف خواهد شد.
آیا ثبتنام برخی وزرای کابینه محمود احمدینژاد به معنای تلاش این طیف برای زنده نگه داشتن گفتمان احمدینژاد است یا اینکه عمر گفتمان احمدینژاد در فضای سیاسی ایران به پایان رسیده و نمیتوان آینده روشنی را برای وی متصور شد؟
حضور وزرای کابینه احمدینژاد به معنای زنده نگه داشتن گفتمان احمدینژاد نیست و بلکه اغلب این افراد بدون در نظر گرفتن انتساب خود به دولت احمدینژاد وارد رقابتهای انتخاباتی مجلس شدهاند. این در حالی است که بسیاری از این افراد با حاشیههای دولت احمدینژاد مشکل داشتند و به ویژه از جریان انحرافی تبری میجویند. حتی حزب «یکتا» که توسط برخی از این افراد تشکیل شد در جهت استقلال این افراد از احمدینژاد شکل گرفت. به نظر من عمر گفتمان «احمدینژاد- مشایی» به پایان رسیده و این گفتمان به دلیل مشکلات ساختاری و محتوایی که دارد، نمیتواند دوباره در صحنه سیاسی ایران حضور موثری داشته باشد.
به نظر شما عملکرد شورای نگهبان به چه میزان بر فضای انتخابات اسفند ماه تاثیرگذار خواهد بود؟
معمولا در آستانه انتخابات در ایران نگاه جریانهای سیاسی به سوی شورای نگهبان معطوف میشود. این در حالی است که شورای نگهبان همواره براساس برخی معیارها و اصول بدیعی وشفاف عمل کرده و در انتخابات آینده نیز همین رویکرد را ادامه خواهد داد. در شرایط کنونی شورای نگهبان دو معیار مهم برای تایید صلاحیت کسانی که در انتخابات ثبتنام کردند در اختیار دارد. معیار اول میزان دوری و نزدیکی به فتنه سال88 و معیار دوم چگونگی برخورد با جریان انحرافی است. در نتیجه این شورا براساس این دو معیار تصمیمگیری خواهد کرد. کسانی که به هر دلیل منتسب به فتنه و جریان انحرافی باشند به صورت قاطعانه از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت خواهند شد.
انتهای پیام/