چرا انتخابات ۱۴۰۰ بهتر از بقیه انتخاباتها بود؟
به گزارش گروه سیاست خبرگزاری آنا، سعید ساداتی، روزنامهنگار در یادداشتی نوشت: سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در حالی به نقطه پایانی خود رسید که مردم سکان هدایت پاستور را به مردی دادند که با شعار مبارزه با فساد پا به عرصه رقابتها نهاده بود.
هرچند دشمنان داخلی و خارجی سعی داشتند و دارند که حضور معنادار مردم پای صندوقهای رأی را زیر سؤال ببرند و پیش از انتخابات نیز پروژه تحریم آن را کلید زده بودند اما بررسی چند مورد بهخوبی نشان میدهد که اتفاقاً این انتخابات یکی از باکیفیتترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی ایران بوده است.
حماسه تحسینبرانگیز مردم
مهمترین نکتهای که باید بدان تأکید نمود حضور قریب به پنجاهدرصدی مردم در شرایط بد اقتصادی و اجتماعی این روزهاست. در روزهایی که از یک سو عملاً مردم امیدی به آینده ندارند و از سوی دیگر رسانههای بیگانه با کمک عوامل داخلی خود خط تحریم انتخابات را در پیشگرفته بودند، باید اذعان کرد این حضور مردم قابلتحسین و تقدیر است.
تخریب دیگر جواب نمیدهد!
نکته بعدی به رأی عقلانی و منطقی مردم برمیگردد. در دورههای قبل مردم بر موج احساسات سوار شده و به جای نگاه به برنامه، به تخریبها نگاه کردند. رئیسی شاید در سال ۹۶ بهعنوان نفر اول انتخاب نشد تا بین خیابانها دیوار کشیده نشود! اما در این دوره سیاستهای تخریبی سابق جواب نداد و کلیدواژههای تاریخمصرفگذشتهای مانند گشت ارشاد و فیلترینگ فضای مجازی رنگ باخت و مردم به برنامه رأی دادند نه تخریب!
به عبارت دیگر میتوان گفت در این دوره نهتنها تخریب جواب نداد، بلکه جواب عکس داد و مردم به مردی تمایل نشان دادند که در مناظرات موردحمله تخریبی بیشتری قرارگرفته بود.
«نه» به قومیتگرایی
از نکات قابلتوجه سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، «نه» بلند مردم به قومیتگرایی بود. تذکری که بارها و بارها رهبر انقلاب نیز داده بودند که رأی باید به فرد و برنامه او باشد نه قومیت و نژاد. هرچند این دوره از انتخابات نیز خیلیها تلاش کردند در فضای مناظرات و فضای مجازی با زبانها و گویشهای مختلف نظر قومیتها را به خود جلب نمایند اما این بار مردم بهخوبی دریافته بودند که اگر هر فردی آذری صحبت کند، الزاماً نمیتواند شرایطشان را بهبود بخشد!
حذف سلبریتیها
نکته جذاب سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری حذف تأثیر سلبریتیها در نظر مردم بود. حضور پررنگ چهرههای مشهور در انتخابات ریاستجمهوری به یک قانون نانوشته تبدیل شده بود و در هر میتینگ انتخاباتی چند بازیگر و ورزشکار حضور پررنگ پیدا میکردند اما در این دوره نهتنها این اتفاق نیفتاد بلکه خود سلبریتیها هم جایگاه خود را فهمیده بودند و عملاً در قامت حمایت از هیچ نامزدی برنیامدند.
البته ناگفته نماند چند چهره مشهوری هم که سعی داشتند مردم را به حضور در انتخابات ترغیب کنند از گزند فحاشیها و ... در امان نماندند؛ به عبارت دیگر یکجا هم که سلبریتیها میخواستند در مسیر درست گام بردارند، جریان رقیب و مخالف رفتار آنها را برنتافت و با تخریب از آنها استقبال کرد.
رأی مثبت به کارنامه
در جریان مناظرات انتخاباتی شاهد بودیم که همه نامزدها با لیستی از شعارها و برنامهها خود را آماده این رقابت کرده بودند. یک نفر از افزایش میزان یارانه حرف میزد و فرد دیگر آزادیهای اجتماعی را در دستور کار قرار داده بود. یک نفر از تعالی حقوق شهروندی سخن میگفت و دیگری برای یارانه سوخت برنامه ارائه میداد. مردم میدانستند که همه این برنامهها روی کاغذ خوب است اما آیا بهراستی این افراد قابلیت عملی کردن آنها را نیز دارند؟
در نتیجه مردم کسی را برگزیدند که به جای برنامه، کارنامهاش را روی میز گذاشت. او از برنامههای عملیاتی حرف زده بود و دیگر علامت سؤالی در ذهن مردم باقی نمیگذاشت. همین اتفاق یعنی مردم به چنان بلوغ سیاسیای رسیدهاند که فهمیده باشند فاصله حرف تا عمل چقدر است.
گمنامها به پاستور نمیروند!
نکته جالب بعدی که نباید از آن غافل شد، رأی اعتماد مردم به فردی سرشناس بود. دو رئیسجمهور قبلی منتخب مردم از جمله افرادی بودند که چندان سابقه سیاسی نداشتند و برای مردم ناشناختهتر از رقبایشان بودند. محمود احمدینژاد در دور اول انتخابات سال ۸۴ با چهرههای شاخصی در دور اول رقابت کرد و در دور دوم نیز توانست علیاکبر هاشمی رفسنجانی را شکست دهد و به پاستور برسد.
همین اتفاق در سال ۹۲ نیز تکرار شد و حسن روحانی در حالی بر صندلی پاستور تکیه زد که چهرههای شاخصی چون محمدباقر قالیباف، علیاکبر ولایتی، محسن رضایی و سعید جلیلی را در مقابل خود میدید.
رفتار مردم طی ۱۶ سال گذشته حاکی از آن بود که مردم دیگر به افراد امتحان پسداده اعتماد نمیکنند و به دنبال چهرههای جدید هستند اما عملکرد نهچندان مطلوب دو رئیسجمهور قبلی، این بار مردم را بر آن داشت تا کسی را رهسپار پاستور کنند که هم شناخته شده است و هم عملکردش گواه با برنامه بودنش باشد. عملاً مردم در انتخابات ۱۴۰۰ به هندوانههای سربسته نه گفتند تا چند بار از یک سوراخ گزیده نشوند.
مردم باسوادتر از قبل شدهاند!
انتخابات ۱۴۰۰ نشان داد مردم علیرغم همه موجهای تخریبی در فضای مجازی، به فردی رأی دادند که اتفاقاً بیشترین حمله به او در این فضا صورت میگرفت. به اذعان اکثر کارشناسان فضای مجازی در انتخاباتی که گذشت تنها بستر تبلیغاتی بود که میتوانست در سرنوشت نهایی تأثیرگذار باشد اما رأی مردم نشان داد دیگر قرار نیست هر آنچه اخبار جعلی و بیهویت در فضای مجازی را مشاهده میکنند باور کنند؛ به عبارت دیگر مردم در حوزه سواد رسانهای باسوادتر از قبل شدهاند و حالا خوب میدانند که فضای مجازی دیگر قابلاعتماد نیست.
سیلی محکم مردم به جریان غربگرا
نکته بعدی که در این انتخابات مشهود بود، سیلی محکم مردم به جریان غربگرا بود. مردم در این انتخابات بهخوبی دریافتند که رسانههای بیگانه نهتنها خیر و صلاح آنها را نمیخواهند بلکه از هیچ تلاشی برای به قهقرا رفتن آنها نیز دریغ نمیکنند.
مردم به فردی رأی دادند که اتفاقاً نه گزینه غربگراها بود نه گزینه رسانههای غربی. مردم در این انتخابات نشان دادند که امید بستن به غرب و چیدن همه تخممرغها در سبد کدخدا نهتنها راه علاج نیست بلکه سقوط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را در پی خواهد داشت.
و نکته پایانی
۲۸ خرداد ۱۴۰۰ مردم حرفشان را زدند. پای صندوقهای رأی آمدند و علیرغم همه کارشکنیهایی که صورت گرفت به مردی رأی دادند که قرار است امید از دست رفتهشان را به آنها برگرداند. مردم وظیفهشان را بهخوبی انجام دادند و حالا نوبت به رئیسجمهور منتخب رسیده که از لحظهلحظه زمانی که در اختیار دارد برای این مردم هزینه کند. او باید خودش را وقف این مردم قدرشناس کند. مردمی که حالا با منطق پای صندوق رأی آمدهاند و احساسات را کنار گذاشتهاند تنها منتظر یک دولت جوان انقلابی هستند تا گرههای کور زندگیشان را باز کند.
جناب آقای رئیسی، مردم در امتحانشان سربلند شدند. حالا نوبت شماست؛ این گوی و این میدان.
انتهای پیام/پ
انتهای پیام/