دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
29 ارديبهشت 1400 - 19:11
یادداشت/ غلامرضا ترابی؛

زنان و بحران زیست مدرن

زیستن به سبک مدرن و کنار رفتن مناسبات ظاهری و محتوایی سبک زندگی سنتی در جامعه و به‌ویژه برای زنان دارای پیامدهای مثبت و منفی بسیاری بوده است.
کد خبر : 582656
1

به گزارش گروه جامعه خبرگزاری آنا زیستن به سبک مدرن و کنار رفتن مناسبات ظاهری و محتوایی سبک زندگی سنتی در جامعه و به ویژه برای زنان دارای پیامدهای مثبت و منفی بسیاری بوده است که البته بررسی همه آنها از حوصله این نوشتار خارج است و به همین دلیل تنها به بررسی دو پیامد ناگوار تحولات سبک زندگی زنان در این قسمت اکتفا خواهیم کرد.


الف) بحران جنسی


یکی از پیامدهای سبک زندگی مدرن که به تبع از بین رفتن کارکرد جنسی نهاد خانواده در غرب و نیز تحت شعار «انقلاب جنسی» جنبش افراطی فمینیسم، گریبانگیر افراد و به ویژه زنان شده است، بحران روابط جنسی می باشد. با مروری بر آمار وضعیت اجتماعی در کشورهای غربی می توان نمود بحران جنسی را مشاهده کرد.


الف-۱) فساد و بی بندوباری


بین سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۸ تعداد زوج‌های همزیست بدون ازدواج در آمریکا ۱۰  برابر شده است. بیش از یک سوم این خانوارها دارای فرزند هستند. به عبارتی امروزه یک سوم کودکان در آمریکا از زنان مجرد متولد می‌شوند و درصد چنین تولدها در جای جای آمریکا افزایش یافته است. جدیدترین آمارها نشان می دهند که ۵۰ هزار نفر دختر ۱۵ ساله و ۳۱ هزار نفر از دختران ۱۳ و ۱۴ ساله بریتانیایی در سال ۲۰۰۷ برای درمان های ضدبارداری به کلینیک های پزشکی مراجعه کرده اند. تعداد دخترانی که در دهه گذشته به دنبال چنین مسائلی بوده اند، افزایش یافته است در حالی که در سال ۱۹۹۶ تنها ۶ درصد از دختران این رده سنی به چنین کلینیک هایی مراجعه کرده اند. این آمار در سال ۲۰۰۷ به ۵/۸ درصد رسیده است. مردم آمریکا در سال ۲۰۰۷ شاهد تولد یک ‌میلیون‌ و هفت‌ صد و چهارده‌ هزار و ششصد و چهل و ‌سه کودک نامشروع بودند. سال ۲۰۰۷ از هر ۱۰ کودک متولد شده ۴ کودک نامشروع یا بدون پدر بود و این مقدار ۲۶% بیشتر از سال ۲۰۰۲ بود. در آمریکا ۸۶% از بارداری های دختران نوجوان، ۶۰% از بارداری‌های دختران جوان و ۳۳% از زنان بدون ازدواج رخ می‌دهد. از هر پنج دختر مجرد ۱۵ تا ۴۴ ساله آمریکایی تنها یک نفر باکره است. در آمریکا از سال ۱۹۴۰ تا سال ۱۹۹۴ میزان بچه‌های متولد شده در دوران تجرد نسبت به کل نوزادان از ۱۱% به ۳۰% رسیده است. از میان هر سه زایمان زنان آمریکایی ۲۰ تا ۳۰ سال یک نوزاد نامشروع متولد می‌شود. در سال ۱۹۹۵ از میان زنان کمتر از ۳۰ سال آمریکایی که ازدواج نکرده بودند ۴۰% حداقل یک بارداری نامشروع داشتند.


مایک جاج سخنگوی «انستیتوی مسیحیت» در این خصوص می گوید: «من از شنیدن این آمارها شوکه نمی شوم. ما خودمان نباید به کودکانمان اجازه دهیم تا به این زودی به این روابط روی آورند. ما باید آن ها را از نظر اخلاقی حمایت کرده و راهنمایی کنیم. بسیاری از زنانی که هم اکنون به گذشته نگاه  می کنند از اینکه روابط جنسی خود را در سنین پایین شروع کردند، پشیمانند. آنچه مسلم است اینکه غول فساد در مدارس و دیگر کانون های حضور نوجوانان غربی به تنفس شوم خود ادامه می دهد. در این میان سیاستهای مقامات کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان و فعالیت کمپانی های فیلمسازی نیز این روند را تشدید می کند.


الف-۲) تجاوز و خشونت جنسی


گزارش ‌های ثبت شده پلیس آمریکا در سال ۲۰۰۹ نشان دهنده دویست‌ و سی ‌و دو هزار و نهصد و شصت مورد تجاوز به زنان بوده است. در سال ۲۰۰۹ تقریباً هر چهار روز یک بچه در آمریکا به دلیل آزار و اذیت جنسی کشته شده است. دپارتمان سلامت و خدمات انسانی آمریکا ۱۳۵ هزار مورد گزارش تجاوز به کودکان را در سال ۲۰۰۹ ثبت کرده است. از هر پنج دختر دبیرستانی (۱۴ تا ۱۷ سال) آمریکایی یک نفر به سوال «آیا تاکنون مجبور به ارتباط جنسی شده اید؟» جواب مثبت می‌دهد


در ایالات متحده امریکا یک سوم زنانی که هر ساله به قتل می‌رسند، افرادی هستند که توسط شریکان جنسی خود کشته شده‌اند. در سوئیس ۲۲ درصد از زنان، خشونت جنسی و روابط جنسی ناخواسته را در زندگی‌شان تجربه می‌کنند. نوجوانان ۱۵ تا ۱۹ ساله کانادایی که اولین ارتباط جنسی ۵۴ درصد از دختران در این کشور، به صورت اجبار و ناخواسته بوده است. در اروپا، ایالات متحده و استرالیا، بیش از نیمی از زنان معلول و یک سوم زنان بدون معلولیت، تجاوز جسمی را تجربه می‌کنند. بین ۴۰ تا ۵۰ درصد زنان در اتحادیه اروپا، ارتباط جنسی ناخواسته، تماس فیزیکی یا فرم‌های دیگری از اذیت و آزار جنسی در محل کارشان را تجربه کرده‌اند. در ایالات متحده نیز ۵۳ درصد دختران در سن ۱۲ تا ۱۶ سال، اذیت و آزار جنسی را در مدارس تجربه کرده‌اند


اگر چه دولت‌ های نظام سرمایه ‌داری، با اتخاذ روش ایجاد و گسترش روابط آزاد جنسی بین افراد، در تلاش بوده‌اند تا افکار عمومی کشورهای خود را مملو از موضوعات مربوط به روابط جنسی و مسایل غیر اخلاقی کنند تا بدین وسیله صنعت پورنو در این کشورها را به درآمدزایی ‌های گسترده برسانند، اما گزارش سازمان ملل نشان می‌دهد که مجبور شده‌اند مبلغی هنگفت را صرف جبران مافات و هزینه‌های بهداشتی و درمانی قربانیان جنسی این سیاست فرهنگی خود نمایند. براساس این گزارش، هزینه خشونت و تجاوز جنسی مردان به شرکای جنسی در آمریکا، به تنهایی بالغ بر ۵.۸ میلیارد دلار در سال است. یک مطالعه در سال ۲۰۱۱ میلادی در انگلستان، تمام هزینه ‌های مستقیم و غیر مستقیم خشونت خانگی در حدود ۲۳ میلیارد پوند برای هر سال و ۴۴۰ پوند برای هر نفر تخمین زده است. براساس این گزارش، در کانادا نیز هزینه سالانه ای که برای خشونت علیه زنان خرج می‌شود، در حدود ۶۸۴ میلیون دلار کانادایی برای سیستم قضایی، ۱۸۷ میلیون دلار برای پلیس و ۲۹۴ میلیون دلار برای مشاوره و آموزش و جمعاً در حدود یک میلیارد دلار تخمین زده شده است


بنا بر گزارشی که خبرگزاری راشا تودی منتشر کرده است در هر دقیقه ۱/۳ زن آمریکایی مورد تجاوز واقع می‌شود. تمام این تجاوزات، تجاوز به عنف است و با این حساب در هر ساعت ۷۸ زن، در هر روز ۱۸۷۱ زن و در هر سال ۶۳۸ هزار زن مورد تجاوز قرار می‌گیرند


به گزارش موسسه RAINN، ۴۴% از قربانیانی (عمدتاً زنان) که در آمریکا مورد تجاوز قرار می‌گیرند، کمتر از ۱۸ سال سن داشته و ۸۰ % از آنان سن ‌شان کمتر از ۳۰ سال است. در این گزارش همچنین تصریح شده که سالانه ۲۱۳ هزار نفر در آمریکا قربانی تجاوز جنسی می‌ شوند. در سال ۲۰۰۷ این آمار به ۲۴۸۳۰۰ تن رسید. این آمار ظاهراً اعم از مردان و زنان قربانی تجاوز جنسی است اما بدیهی است که تعداد زنان به مراتب بیشتر از مردان است. بنابر همین گزارش، قریب به ۶۰ % از تجاوزات جنسی هرگز به پلیس گزارش نمی‌شوند و از هر ۱۶ متجاوز، ۱۵ نفر حتی یک روز زندان هم به خاطر این جرم تحمل نمی‌کنند. و نیز این گزارش تصریح کرده که طی ۱۳ سال گذشته، چهار میلیون و دویست‌ هزار نفر در آمریکا قربانی تجاوز جنسی واقع شده‌اند


همچنین پایگاه اطلاع‌ رسانی نیشن ‌مستر در یکی از صفحات خود، نمودارهایی را در خصوص تعداد قربانیان تجاوز به عنف در کشورهای جهان تنظیم کرده که ایالات متحده آمریکا در این رده‌ بندی در جایگاه سیزدهم واقع شده است. تمام کشورهای غربی مدعی رعایت حقوق بشر، از جمله انگلیس، فرانسه، آلمان، کانادا و سوئد، در ۱۰ رتبه اول قرار دارند


همچنین در گزارشی که سازمان مبارزه با خشونت منتشر کرده است در هر ۹ ثانیه یک زن آمریکایی کتک می‌خورد و در هر ده ثانیه نیز یک مورد کودک‌آزاری در آمریکا گزارش می‌شود که با هیچ جای جهان، قابل مقایسه نیست. بنابر گزارش این موسسه، همچنین ۵ کودک از هر ۶ کودکی که در آمریکا جان خود را از دست می‌دهند با کودک‌آزاری یا بی‌ توجهی مواجه بوده‌اند. همچنین در این کشور، یک کودک از هر ۴ کودک با یک فرد الکلی زندگی می‌کند. این تعداد معادل ۲۸ میلیون کودک است


الف-۳) بیماری های جنسی


بر اساس شرایط فیزیولوژیک جسمی، این زنان هستند که بیشترین احتمال ابتلا به بیماری های مقاربتی را دارند و به همین دلیل سالانه ۲۴ هزار زن آمریکایی به دلیل بیماری های مقاربتی نازا می شوند. در آمریکا سالانه ۱۹ میلیون نفر به بیماری های مقاربتی دچار می شوند. تقریبا نیمی از آنها افرادی هستند که در گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال قرار دارند. آمریکا سالانه ۱۷ میلیارد دلار برای درمان بیماری های جنسی هزینه می کند. در سال ۲۰۱۱ بیش از ۴/۱ میلیون عفونت کلامیدیایی در آمریکا گزارش شده بود که ۳۳ درصد افراد مبتلا زیر ۲۰ سال سن داشتند. تخمین زده می شود که یک نفر از هر ۶ آمریکایی که سنی بین ۱۴ تا ۴۹ سال دارد دچار ویروس تبخال تناسلی است. در آمریکای امروز نزدیک به ۵۰ درصد از دانش آموزان دبیرستانی حتما سکس را تجربه کرده اند و یک نفر از هر ۴ دختر نوجوان آمریکایی حداقل به یک بیماری مقاربتی دچار است. ۲۴ درصد از نوجوانانی که دچار بیماری های مقاربتی هستند اعلام کرده اند که هنوز هم به رابطه جنسی بدون در نظر گرفتن اصول محافظتی ادامه می دهند. بدین ترتیب سلامت جسمی و جنسی زنان آمریکایی که مهمترین عامل موثر در زندگی فردی و اجتماعی ایشان محسوب می شود در اثر بی بندو باری به شدت در خطر قرار گرفته است.


الف-۴) سقط جنین


به طور کلی از سال ۱۹۷۳ که دادگاه عالی آمریکا سقط جنین را تایید کرد بیش از ۵۰ میلیون جنین در شرف تولد کشته شده اند. در صورتی که تمامی انواع سقط جنین، شامل آنهایی که توسط داروهای خاص انجام می گیرند را در نظر بگیریم سالانه بیش از یک میلیون سقط جنین در آمریکا روی می دهد. تعداد کودکانی که سالانه در اثر سقط جنین در آمریکا از بین می روند برابر با تعداد تمامی نظامیانی است که تا کنون در کل جنگ های تاریخ آمریکا کشته شده اند. گزارش شده است که ۴۱ درصد از کل بارداری ها در شهر نیویورک به سقط جنین ختم می شود. همچنین مطالعات نشان می هد ۸۶ درصد از سقط جنین ها به خاطر آسایش طلبی و دوری از دردسرهای بارداری روی می دهد. این در حالی است که سقط جنین تبعات جسمی و روانی عمیقی بر زنان دارد که ممکن است تا سال ها آنها را درگیر کرده و زندگی عادیشان را دچار مشکل کند.


الف-۵) تقلیل شخصیت زنان به کالای جنسی


یکی از مولفه ها و نمودهای بحران جنسی در غرب که حاصل زیاده خواهی های نظام سرمایه داری نیز است، تبدیل زنان به یک ابژه جنسی و فروکاستن شخصیت و ارزش زنان به یک کالای تبلیغاتی است. نظام سرمایه داری در راستای افزایش فروش کالاها و کسب سود بیشتر، از جذابیت های زنانه در تبلیغات کالاها و جذب مخاطب سوء استفاده و برای رسیدن به سود اقدام به تجارت سکس می نماید. فرآورده ها و ارزش های نظام سرمایه داری، سبب بی ارزش شدن بیشترِ زنان و تکذیب ارزش، هویت و شخصیت اصیل زنانه شده است.


«در سراسر فرهنگ آمریکا و مخصوصا در رسانه های همگانی، دختران و زنان در قالب سوژه و موضوع جنسی نشان داده می شوند. اگر جوانان به میزان زیادی در معرض برنامه های رسانه ها باشند، باعث می شود که بیشتر در معرض تصویرهایی که در آن زنان و دختران به عنوان موضوعی جنسی عرضه می شوند قرار می گیرند و این گونه به دختران می آموزند که زنان اشیای جنسی هستند»


یکی از محققان غربی در این زمینه می گوید: «پیام تبلیغ کنندگان و رسانه های همگانی به دختران به عنوان زنان آینده این است که آن ها باید همیشه به لحاظ جنسی در دسترس باشند، همیشه سکس را در ذهنشان داشته باشند، بخواهند که زیر سلطه باشند و حتی مورد حمله جنسی قرار گیرند و به آن ها به عنوان اشیای جنسی نگاه شود(لوی و کسر، ۶۵:۱۳۸۸). خانم مری پایفر نیز درباره سوء استفاده جنسی رسانه ها از زنان و دختران می گوید: «امروزه دختران بسیار بیشتر از گذشته تحت ستم هستند، آنان در فرهنگی بسیار خطرناک که تحت سیطره رسانه ها و روابط جنسی و... قرار دارد، پا به سن می گذارند.»


ب) اختلال جنسیتی


پیامد مهم دیگر سبک زندگی جدید که اشتغال بیرون از خانه زنان یکی از مولفه های مهم آن است، بروز اختلال در هویت جنسیتی افراد و به ویژه از بین بردن هویت زنانه است. الگوی سنتی نقش زن و مرد که عبارت از مرد – نان آور و زن – خانه دار بود در دنیای مدرن و تحت تاثیر اقتضائات اقتصادی و فرهنگی دچار تحول و دگرگونی گردیده و امروزه شاهد الگوی دیگری از نقش افراد در جامعه هستیم. در دنیای امروز با فراگیر شدن ارزش های نظام سرمایه داری توسط امپراطوری رسانه ای غرب، تاثیر و نفوذ هنجارهای نظام سنتی دیگر کمرنگ شده و زنان که تا قبل از آن نقش خانه داری را برای خود پذیرفته بودند دیگر حاضر نیستند به آن اکتفا نموده و هویت خود را در جای دیگری جستجو می کنند. این هویت همان چیزی است که نظام سرمایه داری با الغای ارزشمندی دخالت مستقیم در تولید ثروت و فعالیت اقتصادی، آن را در بازار کار و ایفای نقش های مردانه دوشادوش آنان ایجاد کرده است.


اختلال در هویت زنانه در ابعاد زیر صورت گرفته است:


۱- افزایش سن ازدواج دختران


یکی از ابعاد بروز اختلال در هویت اصیل زنانه که از پیامدهای گرایش زنان به اشتغال است، افزایش سن ازدواج دختران و سخت گیر شدن آنان در انتخاب مورد ازدواج است. دختران با احراز فرصت ‌های شغلی موقعیت های اجتماعی تازه‌ای می یابند و شرایط سخت تری برای ازدواج خود در نظر می‌ گیرند. یک زن شاغل تمایل چندانی ندارد که با فردی جویای کار یا با شخصی با موقعیت شغلی پایین‌تر ازدواج کند. از سوی دیگر، دغدغة حمایت اقتصادی، خود یکی از انگیزه ‌های تمایل به ازدواج است که در زنان دارای مشاغل ثابت و حمایت ‌های تعیین شدة ایام بازنشستگی کمتر دیده می‌شود. بنابراین احتمال بیشتری وجود دارد که دختران شاغل به سن تجرد قطعی برسند.


۲- فشار مضاعف و کاهش شادابی زنان


از دیگر ابعاد بروز اختلال در هویت زنانه، فشار مضاعف بر زنان شاغل و خانه دار است که باعث از بین رفتن یا کاهش شادابی زنان برای حضور در کنار خانواده می شود. خانه ‌داری در زمرة فعالیت ‌های سخت و دشوار است، اما تفاوت آن با مشاغل رسمی این است که در خانه فشار برای انجام دادن کار وجود دارد ولی سرعت کار بنابر میل شخصی تنظیم می ‌شود. این ویژگی کار خانگی با روحیات زنانه هم خوانی تام دارد. اما تقاضای بازار کار با تقاضای‌ خانه بسیار متفاوت است. «ایفای هم ‌زمان نقش‌ های خانگی و اجتماعی، هم به ‌دلیل ناهمخوانی بسیاری از مشاغل اجتماعی با ویژگی­های زن، و هم به‌دلیل فشار ناشی از جمع این دو فعالیت، زنان را آسیب‌پذیر می‌سازد»


 ۳- بی میلی به فعالیت های خانگی و تغییر در ساختار نقش های خانگی


تغییر ساختار عمودی به ساختاری که در آن مدیریت تقسیم شده باشد از پیامدهای اشتغال زنان و ابعاد بروز اختلال در هویت اصیل زنانه به شمار می رود. معادلة تغییر به این صورت است که در آغاز زنان متمایل‌اند با حفظ نقش‌ های خانگی، اشتغال مدرن را نیز تجربه کنند. پس از رو به‌ رو شدن با تعارض نقش‌ های خانگی و اجتماعی، و تحمل فشار دو چندان، به این واقعیت پی می ‌برند که نباید از خودشان انتظار «ابرزن» داشته باشند و به‌دلیل ارزشمندی اشتغال و کم ‌ارزش ‌شدن نقش‌ های خانگی ترجیح می‌دهند با حفظ موقعیت شغلی، فعالیت خانگی را با همسران خود تقسیم کنند.


 ۴- تأثیر بر فرزندخواهی


یکی دیگر از ابعاد بروز اختلال در هویت زنانه، تاثیر بر فرزندخواهی زنان و بی میل شدن آنان به این تمایل فطری در درون خود است. نخستین موضوع درخور تأمل، تأثیر اشتغال زنان بر کاهش تعداد فرزندان در خانواده و پیامدهای بی ‌فرزندی یا کم‌ فرزندی بر حیات فردی و مناسبات خانوادگی است. با گسترش اشتغال زنان، هم فاصلة میان ازدواج و فرزندآوری افزایش می یابد و هم از تمایل به فرزند ‌آوری کاسته می شود. اگر بپذیریم که در طبیعت زن تمایل به مادری نهفته است، ارضا نشدن این نیاز طبیعی می‌تواند آثاری بر روحیات وی بر جای گذارد.




انتهای پیام/۴۱۲۷



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب