آبرویم را قربانی میکنم!
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا؛ یک نوشته از سیدمرتضی آوینی: پشت جبههها ما فرزندان انقلاب داشتیم رفته رفته باور میکردیم، این یک سرنوشت لایتغیر است که انقلاب باید فرزندان خویش را ببلعد و خود را برای بلعیده شدن آماده کرده بودیم. شهید رجایی عزیز میگفت هر کسی باید چیزی را قربانی راه انقلاب کند و من آبرویم را قربانی میکنم و ما که هنوز سنگینی خون آن عزیزان را بر گرده رنجور خویش داشتیم، پذیرفته بودیم که باید برای اسلام خود را تقدیم کنیم؛ جهاد سازندگی را، سپاه پاسداران را، بنیاد شهید را، کمیتهها را و... .
و چه باک؛ مگر نه این است که تا خون فلق بر افق صبح ننشیند، خورشید طلوع نخواهد کرد؛ بگذار خون ما بر افق انقلاب بنشیند و خورشید عدالت سر از غیبت صدها ساله بردارد چه باک؟
کمیتههای انقلاب فدای انقلاب شوند؛ نام «وزارت» مثل یک وصله ناجور بر تارک عرش نگین سپاه پاسداران بنشیند؛ ادارهها جهادی نشوند که هیچ، «جهاد» اداره شود و انقلاب مثل گربه بیوفایی که فرزندان خویش را میخورد، یکایک ما را ببلعد؛ چه باک؟
از یک سو میبینیم نظام اداری کشور، فرزندان حقیقی انقلاب را دفع میکند و هر روز بیش از پیش به دامان تخصصگرایی، بروکراسی و فساد میغلتد و از سوی دیگر میدیدیم که چگونه کشتی انقلاب اسلامی موجها را میشکافد و طوفانها را میشکند و با نیروی بسمالله بر همه جریانهای بیرونی غلبه مییابد و کره زمین را تسخیر میکند.
از یک سو خون شهدایمان همان طور که آن مطهری بزرگوار گفته بود بر شریانهای اجتماع پخش میشد؛ بچهها خیلی زود بزرگ میشدند و مرد میشدند و مردان آرپیجی به دوش به صحنههای اعجابانگیز جهاد فیسبیلالله میرفتند، اما از سویی دیگر در درون خودمان، شمشیر دو دم انقلاب، تو گویی جناح دولت را با جناح دشمن اشتباه گرفته بودند.
چرا هر که مسئولیتی را در تشکیلات بروکراتیک میپذیرفت، هر چند خود پیش از آن از منادیان انقلاب اداری بود، چیزی نمیگذشت که ناگهان سر از جبهه مقابل در میآورد و از آن پس تحکیم مبانی سیستم بروکراسی را به معنای تثبیت نظام جمهوری اسلامی میگرفت و هر نوع مخالفتی را ضربه زدن به اصل نظام میدانستند.
نه تنها دیگر سخنی از انقلاب اقتصادی اداری بر زبان نبود، بلکه روز به روز این پندار تقویت میشد که سیستم بروکراتیک ادارهها و بافت اقتصادی به جای مانده از دوران حاکمیت طاغوت، همان پیکره متناسبی است که روح انقلاب اسلامی نیاز دارد. اگر اینچنین نبود پس چرا هر که مسئولیتی را در تشکیلات بروکراتیک میپذیرفت، هر چند خود پیش از آن از منادیان انقلاب اداری بود، چیزی نمیگذشت که ناگهان سر از جبهه مقابل در میآورد و از آن پس تحکیم مبانی سیستم بروکراسی را به معنای تثبیت نظام جمهوری اسلامی میگرفت و هر نوع مخالفتی را ضربه زدن به اصل نظام میدانستند.
چه بسیار بودند کسانی که با همین تهدید، تلاشهای حزبالله را برای ایجاد تحول در نظام اداری در خط آمریکا میدیدند و پنجه در پنجه انجمنهای اسلامی و جهاد ادارهها میافکندند و هر حرکت انقلابی را رودررویی با نظام جمهوری اسلامی میدانستند؛ خصوصیت مشترکی که در نهادهای انقلابی، کمیتهها، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و بسیج وجود دارد، اتکا به مردمی است که با ایمان به اسلام و ولایت فقیه همواره وجود خود را بر محور اراده رهبری و صلاح دید او معنا میکنند.
موفقیت نهادهای انقلابی به طور کامل مرهون همین خصوصیت است. اگر این انگیزه الهی را از میان بردارید، دیگر هیچ چیز از این نهادها باقی نمیماند؛ روح انقلاب اسلامی قالب و پیکره خاص خویش را میخواهد و آن خصوصیتی که قالب را تمایز میبخشد، اتکا به مردمی است که با ایمان به اسلام و ولایت فقیه همواره وجود خود را بر محور ولایت معنا میکنند؛ این خصوصیت فینفسه باعث تجلی خصوصیتهای دیگری در قالب تشکیلاتی نهادهای انقلابی شده است که بسیار شگفتآور است.
انتهای پیام /۴۱۴۳/
انتهای پیام/