باید ذائقهها را عوض کنیم
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا؛ مهناز سعیدحسینی: بعضیها میگویند سینما و تلویزیون ظرفهایی هستند که هر مظروفی را میپذیرند؛ ابزارهایی هستند که ما باید از آنها درست استفاده کنیم. خودشان نمیپرسند اگر چنین بود، چرا بعد از گذشت این همه سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هنوز نتوانستهایم از تلویزیون و سینما چنان که شایسته است، استفاده کنیم؟
سادهلوحانه است اگر گمان کنیم تصویرهای متحرکی که هر روز روی صفحه تلویزیون یا پرده سینما از جلو چشم میلیونها آدم میگذرند، ارتباطی محدود، یکطرفه و کنترل شده با مخاطب خود دارند. فلان آدم هر روز سر ساعت معینی جلو تلویزیون مینشیند تا ببیند بالاخره قصه فلان آدم به کجا میرسد، این صرفاً به دلیل دنبال کردن فیلم یا سریال نیست و اینکه جمع خانوادههای ما به جمعهای پریشان مقابل تلویزیون تبدیل شده، ارتباط تسخیری و یکطرفه تلویزیون و سینما را با افراد نشان میدهد و نظام زندگی بسیاری از ما اکنون ضرباهنگ خود را نه از دین بلکه از تکنولوژی میگیرد، تلخ است، اما هست.
چنین استدلالها و نگاههای دقیقی به فیلم، چند پله از استدلالهای دمدستی رایج در سینما و تلویزیون ما بالاتر است که غالباً فیلم و سریال میسازند که ساخته باشند! و خیلیها هم فیلم و سریال میبینند که دیده باشند؛ بی هیچ فکری.
این استدلالها از آدمهای دقیقی مثل سیدمرتضی آوینی برمیآید که شجاعانه فریاد زد، نوشت و گفت که برادران! هر وسیله محتوای ویژهای دارد که به آن هویت فرهنگی خاص میدهد و ما معمولاً ذات وسیلهها را نادیده میگیریم و سادهلوحانه خیال میکنیم از هر چیزی میتوانیم هر طور که میخواهیم استفاده کنیم، اما نمیشود.
با غریق نجات پای تلویزیون بنشینید
آوینی همان سالها در «جادوی پنهان و خلصه نارسیستی»اش گفت: «نارسیس شیفته تصریح خودش در آب شد و خودش را غرق کرد. ما هم مقابل تکنولوژی باید کمی دور بایستیم، آن را بشناسیم و بعد عمل کنیم و مواظب باشیم مفتونش نشویم.»
منتظر بود تا خودآگاهی تاریخی این قوم هم در آینه ظاهر شود و باطن زیبای انقلاب اسلامی را به جهانیان عرضه کند.
سید مرتضی آوینی درباره این آینه جادو حرف زیاد داشت؛ هم مینوشت، هم میگفت و هم نشان میداد. مجموعه دغدغههای او درباره سینما و تلویزیون در مجموعه سه جلدی کتاب «آینه جادو» جمع شده است.
در جلد اول کتاب، مقالههای سید مرتضی آوینی درباره سینما آمده است؛ مقالههایی که از مهر ۱۳۶۷ تا اردیبهشت ۱۳۶۹ نوشته و در فصلنامه سینمایی فارابی و ماهنامه سوره چاپ شده بود.
او در این جلد از کتاب، درباره جذابیت در سینما بحث میکند و پای عوامالناس و خواص را وسط میکشد و بحث میکند که میان گیشه و اثر هنری، باید طرف کدام را گرفت. آوینی میان بحث جذابیت به موضوع فیلمفارسی و جذابیتهای کاذب میرسد و نتیجه میگیرد از جهتهایی تاریخ سینما، تاریخ سوءاستفاده است و در تمام این سالها سینماگران با اتکا به ضعفهای بشری مخاطبان را روی صندلی مینشاندهاند.
سید شهیدان اهل قلم در این جلد همچنین از مونتاژ به مثابه معماری در سینما، سینما و تلویزیون، به مثابه رسانه گروهی، اوقات فراغت و ارتباطات میگوید و در مقاله پایانی به «تأملی در ماهیت سینما» میپردازد.
در جلد دوم «آینه جادو» نقدهای سینمایی آوینی آمده که بخش عمده مقالهها به نقد و بررسی فیلمهای ایرانی جشنواره فیلم فجر در فاصله بین سالهای ۱۳۷۱-۱۳۶۷ میپردازد. او جسته و گریخته درباره فیلمهای سینماگران خارجی هم مطالبی نوشته است.
جلد سوم آینه جادو هم فرصتی است برای خواننده در دو جلد اول و دوم، پای درس فیلم و سینمای آوینی مینشیند تا جواب سؤالهای مانده در ذهنش را رو در رو از یک فیلمساز متعهد، با اخلاق و البته فهیم بپرسد و جوابهایش را میان گفتوگوها و سخنرانیهای او در این جلد پیدا کند.
مسئله مخملباف!
سید مرتضی آوینی که خودش را در مقالهها، سخنرانیها و روایت فتحش نشان داده، همانی که درباره جشنواره فجر به برادران، خسته نباشید بلندبالایی میگوید و صاف و پوست کنده از آنها میخواهد تکلیف خودشان را مشخص کنند و به تعبیر خودش دنبال تحسین و تشویق چند نفر انتلکتوئل غفلتزده گمراه وامانده نباشند، مقابل فیلمها و آدمها هم موضعهای شفافی میگیرد و به حساب فیلمهایی مانند «فرماندار» و فیلمسازانی مانند مخملباف میرسد. او از مسئلهای به نام مسئلهت مخملباف میگوید و مینویسد: «مسئله مخملباف از «دستفروش» به بعد، فقر و عدالت بوده است. بیآنکه جواب را پیدا کند و آدمی مثل او هرگز به جواب نخواهد رسید. او شکاک است، اما این شک را مقدمه رسیدن به یقین و بعد هم قطعیت قرار نمیدهد. او فقط شک میکند و دیگران را به شک میاندازد و بعد رهایشان میکند چون خودش هم به جواب نرسیده. وقتی به سینمای مخملباف میروی باید قبول کنی یک ساعت و نیم زندگیات را در یک فضای آکنده از بدخلقی، عصبانیت، ظاهرگرایی، تردید، نیهیلیسم مزمن بدخیم، سیاهاندیشی، سرگردانی و عوامفریبی تلف کنی. هیچ چیز هم مانع از آن نیست که امکانات کشور در دست این آدم قرار نگیرد و بیماریهای او به کسانی سرایت نکند که آمادگی آن را دارند.
البته باید به آزادی احترام گذاشت؛ حتی اگر به ساختن فیلمهایی مثل «عروسی خوبان» و «فرماندار» منجر شود! حتی اگر آزادی چنین افرادی به ایجاد محیطی ناامن برای دیگران منجر شود.»
آوینی بعدها هم دست از سر مخملباف برنمیدارد و در مقالهای با عنوان مضمون عشق در جشنواره نهم مینویسد: «پیشقراولان ایجاد فضای مغشوش (ذکر مسائل جنسی) که امکان ازاله هویت از انقلاب را رفته رفته فراهم میکنند، باید افرادی باشند ظاهراً منتسب به خود انقلاب و باطن پیوسته با دشمن». محسن مخملباف یکی از بهترین گزینههایی بود که میتوانست این وظیفه را بر عهده بگیرد. سیاهاندیشی و عصبیت او سالها بود که خودش را در فیلمها به ظهور رسانده و گرگها را در کمین او نشانده بود.
به برادرم حاتمیکیا؛ همینطور بمان!
سیدمرتضی آوینی، همانطور که مقابل فیلمهای افرادی چون مخملباف با سرسختی موضع میگیرد و هر چه هست بار خودفروشی و بیگانهپرستی میکند، مقابل تعهد اسلامی و تجلی سینمایی این تعهد زانو میزند و آن را تحسین میکند.
او درباره فیلم «از کرخه تا راین» حاتمیکیا نامهای مینویسد برای دوست زمان جنگش و خوب میداند و از آن به منزل کردن در دامنه آتشفشان تعبیر میکند.
آوینی در پایان نامه به حاتمیکیا، او را خطاب قرار میدهد و مینویسد: «تو میراثدار امیر اسکندر یکهتاز هستی و من نمیدانم به تو چه بگویم جز اینکه همینطور بمان. اگرچه میدانم زیستنی چنین که تو داری چقدر دشوار است و عجب جرأتی میخواهد.»
آوینی تلاش میکرد و از دیگران میخواست سینمای ایران را به راه عزتی بکشانند که ملت مسلمان ایران در آن قدم گذاشت. آوینی به تمام سینماگران و مدعیان در زمینه فرهنگ و هنر میگوید: «نه برادران چیزی عوض نشده و هنوز اساس انقلاب اسلامی بر مبارزه است. ما هنوز هم محتاج هستیم روح حماسه و ایثار را میان مردم زنده نگه داریم و از هیچ ملامتی نترسیم.
فرزندان انقلاب! در جهان امروز کسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجره نورسته مبارک انقلاب، تنها نهال سبزی است که در این برهوت تشنه و خشک روییده است. ذائقه تماشاگران سینما را در ۱۰۰ سال گذشته به مزههای پرفریب عادت دادهاند، ما باید این ذائقه را عوض کنیم.
مگر وظیفه گردان تخریب، بچههای اطلاعات و عملیات و خطشکنها آسان بود؟ آنها بر تکنولوژی تسلیحاتی غرب غلبه کردند و ما باید عرصه هنر تکنولوژیک را فتح کنیم.
با رو آوردن به جذابیتهای کاذب، دلقکبازی، آرتیستبازی و هیجان عصبی نمیتوان سینما را به خدمت اسلام کشید. هنر باید جوابگوی جذبه الهی باشد، نه حدیث نفس و نه وسیله تفنن محض.»
انتهای پیام /۴۱۴۳/
انتهای پیام/